Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
To sweep the board .
کلیه موانع واشکالات را از سر راه برداشتن
Other Matches
nephrogenic
ایجادشده در کلیه منشعب از کلیه
hottest
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hot
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
hotter
کلیه خاص یا ترکیب کلیه ها که یک فرآیند را آغاز میکند یا یک برنامه را فعال میکند
transcribes
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribing
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribed
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
transcribe
استنساخ کردن رونوشت برداشتن سواد برداشتن
entrammel
موانع
barrier tactics
فن استفاده از موانع
obstacle course
میدان موانع
impediments to inheritance
موانع ارث
impediments to marriage
موانع نکاح
impeachments to marriage
موانع نکاح
impeachments of inheritance
موانع ارث
economic friction
موانع اقتصادی
barrier plan
طرح موانع
the impediment of a road
موانع جاده
trade barriers
موانع تجاری
impedimenta
موانع قانونی
barrier spacing
فاصله بین موانع
to break a way
موانع را ازراه خودبرداشتن
barrier patrol
گشتی مامور موانع
barrier tactics
تاکتیک تهیه موانع
obstacle race
مسابقه دو با پرش موانع
roundness
از بین بردن موانع جاده
the hurdles
اسپ دوانی با پرش از موانع
hurdle race
اسب دوانی با پرش از موانع
reduction of road
از بین بردن موانع جاده
barrier material
مواد لازم برای ساختن موانع
obstruction guard
میله جلو لوکوموتیوکه موانع را از روی ریلهاپس میزند
wire roll
نوعی سیم خاردار تاشو برای ساختن موانع ضد مکانیزه
kidneys
کلیه
kidney
کلیه
all
کلیه
all-
کلیه
reins
کلیه ها
all arms
کلیه نیروها
all men
کلیه مردم
all hands
کلیه پرسنل
entireforce
کلیه قوا
entireforce
کلیه نیرو
floating kidney
کلیه متحرک
reniform
کلیه مانند
reniform
شبیه کلیه
renal gravel
حصات کلیه
renal
وابسته به کلیه ها
renal gravel
ریک کلیه
renal calculus
ریگ کلیه
paranephric
مجاور کلیه
nephralgia
قولنج کلیه
nephroptosis
کلیه متحرک
against all risks
در براب کلیه خطرات
reins
محل کلیه در بدن
ornis
کلیه مرغان یک سرزمین
azoth
علاج کلیه دردها
paranephros
غده روی کلیه
tenantary
کلیه مستاجرین یک ملک
chronic kidney failure
[CKF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
renal calculus
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
chronic renal disease
[CRD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
The ship and all its crew were lost .
کشتی با کلیه سر نشینانش گه ( مفقود ) شد
the t. population
کلیه جمعیت همه مردم
nephrolith
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
kidney stone
[Calculus renalis]
سنگ کلیه
[پزشکی]
[بیماری]
syngraph
سندی که به مهر و امضا کلیه
Chronic kidney disease
[CKD]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
chronic renal failure
[CRF]
نارسایی مزمن کلیه
[پزشکی]
all available
کلیه توپخانه حاضر به تیر
the total population
تمامی نفوس کلیه جمعیت
demesne
کلیه زمین مایملک یک شخص
disclaim all liability
کلیه بدهیها را انکار کردن
underwater demolition
تخریب ضدزیردریایی تخریب موانع زیرابی
adrenal
مشتق از غده یا ترشح غددفوق کلیه
fauna
کلیه جانوران یک سرزمین یایک زمان
adrenocortical
وابسته به قشر غدهء فوق کلیه
nephrosis
بیماری کلیه که بیشترلولههای کلیوی را مبتلامیکند
flora
کلیه گیاهان یک سرزمین گیاه نامه
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
avifauna
کلیه مرغان یک سرزمین پرندگان یک ناحیه
All wages were scaled up to 15 per cent .
کلیه دستمزدها به میزان 15درصد افزایش یا فتند
showdown
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
cortin
ماده فعاله قشر غده فوق کلیه
All thing considered.
باتوجه به کلیه مسایل (تمام جوانب امر )
corporative state
حکومتی که صاحبان کلیه مشاغل در ان شریک باشند
Cicim
جاجیم و یا کلیه بافت های ساده کفپوش
troop test
ازمایش یکانها از کلیه نظرات تاکتیکی و تجهیزاتی
showdowns
چیدن کلیه تجهیزات برای بازدید نمایشی
To pool resources to gether .
کلیه منابع وامکانات موجود را یک کاسه کردن
suet
چربی سخت دور کلیه وکمر گوسفند
comprehensive job
کاری که کلیه اجزا ان در رشته واحدی مجتمع شود
banc
جلسهای که با حضور کلیه قضات یک دادگاه تشکیل شود
gentelmen's agreement
کلیه توافقهایی که مستند به اسنادرسمی و امضا شده نباشد
formalism
اعتقاد به حفظ فاهر وقالبهای موجود در کلیه امور
We ought to (should)examineit in all itsaspects.
باید کلیه جهات وجوانب آنرا بررسی کنیم
garrison forces
قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
This is contray to all moral principles ( codes ) .
این کار مخالف کلیه اصول وضوابط اخلاقی است
identity matrix
ماتریسی مربع که در ان کلیه عناصرقطر اصلی یک و سایر عناصرصفر باشند
watershed management
کلیه عملیات مربوط به اصلاح و نگهداری و بهره برداری از انجیرها
farraginous
تلفیق کننده کلیه شرایط واخلاقهای متفاوت وجنسهای مخالف
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
pure interest
سود ویژه منافعی که پس از کسر کلیه استهلاکات به سرمایه گذارپرداخت میشود
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
we underwrite the company
ما تعهد میکنیم که کلیه موجودی شرکت رادرصورتیکه مردم نخرندخریداری کنیم
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
legalism
اعتقاد به این که کلیه مسائل باید از طرق قضایی وحقوقی حل و فصل شود
executed contract
قرارداد انتقال مالکیت درحالتی که کلیه حقوق متعلقه ان را نیز شامل شود
adrenaline
هورمون قسمت مرکز غده فوق کلیه که بالا برندهء خون و فشارخون است
historcicism
فرضیهای که معتقداست کلیه پدیدههای اجتماعی وفرهنگی باید از لحاظ تاریخی مطالعه شود
ideologies
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
ejectment
باز پس گرفتن زمین غصبی ازغاصب بعلاوه کلیه خسارات وارده به مالک اصلی
ideology
روش فکری وسیاسی و اجتماعی واقتصادی خاص با کلیه نظریات و هدفها و مسائل مربوط به ان
member banks
در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
ingether
برداشتن
lifted
برداشتن
ingather
برداشتن
pickup
برداشتن
lift
برداشتن
countertrace
برداشتن از
to mop up
برداشتن
flaw
مو برداشتن
glom
برداشتن
flaws
مو برداشتن
to pick up
برداشتن
to pull off
برداشتن
takes
برداشتن
take
برداشتن
to run away with
برداشتن
lifts
برداشتن
removing
از جا برداشتن
lifting
برداشتن
delete
برداشتن
deleted
برداشتن
deletes
برداشتن
include
در برداشتن
removing
برداشتن
sublate
برداشتن
take up
برداشتن
includes
در برداشتن
to take up
برداشتن
remove
از جا برداشتن
removes
برداشتن
pick up
برداشتن
removes
از جا برداشتن
moistening
نم برداشتن
deleting
برداشتن
remove
برداشتن
cosmopolitanism
سیستم " جهان وطنی " اعتقاد به لزوم حسن تفاهم واحترام متقابل بین کلیه ملل واقوام عالم
to break step
غلط پا برداشتن
to sweep away
ازمیان برداشتن
to receive a wound
زخم برداشتن
break step
غلط پا برداشتن
remove
برداشتن مهر
gait
گام برداشتن
removes
برداشتن مهر
to take the photograph of
عکس برداشتن از
to take off
برداشتن بردن
spoons
با قاشق برداشتن
demountable
قابل برداشتن
resign
دست برداشتن
picturize
فیلم برداشتن از
to carry arms
سلاح برداشتن
map
نقشه برداشتن از
clearance
برداشتن مانع
remove slag
سرباره را برداشتن
machines
براده برداشتن
machined
براده برداشتن
machine
براده برداشتن
list
سیاهه برداشتن
polls
نمونه برداشتن
run away with
برداشتن و در رفتن
shuffle off
به عجله برداشتن
polled
نمونه برداشتن
snap up
تند برداشتن
poll
نمونه برداشتن
crack
شکاف برداشتن
maps
نقشه برداشتن از
off take rudder
سکان برداشتن
dequeue
برداشتن اقلام یک صف
emarginate
برداشتن حاشیه از
to come at a bound
<idiom>
خیز برداشتن
give up
دست برداشتن از
cease
دست برداشتن
desist
دست برداشتن
ingether
خرمن برداشتن
to have one's p taken
عکس برداشتن
make a copy of
رونوشت برداشتن
to fly to arms
سلاح برداشتن
to d. the cloth
رومیزی را برداشتن
cracks
شکاف برداشتن
transcribes
رونوشت برداشتن
warp
تاب برداشتن
unveiled
حجاب برداشتن
twist
تاب برداشتن
stepping
گام برداشتن
stepping
قدم برداشتن
twisting
تاب برداشتن
twists
تاب برداشتن
decode
برداشتن رمز
decoded
برداشتن رمز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com