English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
unemployment benefit کمک دریافتی در دوران بیکاری
Other Matches
natural rate hypothesis فرضیهای که بر اساس ان یک حداقل نرخ بیکاری وجود دارد که چنانچه میزان بیکاری از این حد کمتر شود در این صورت تورم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . در این نرخ طبیعی بیکاری
unemployment compensation پرداختی در زمان بیکاری پرداخت کمکی در زمان بیکاری
okuns law براساس این قانون رابطه نزدیکی بین تغییرات نرخ بیکاری وافزایش تولید واقعی وجوددارد . اوکان نشان میدهد که در امریکا برای کاهش 1درصد نرخ بیکاری تولیدواقعی باید معادل 3درصدافزایش یابد
business cycle دوران اقتصادی یا تجارتی دوران ترقی و تنزل فعالیت تجاری و اقتصادی
Safavid period دوران صفویه [اوج دوران شکوفایی فرش ایران که دیگر هرگز تکرار نشد. ایجاد کارگاه های بزرگ قالبافی اصفهان و کاشان تحولی شگرف به دنبال داشت و شاهکارهای آن هنوز در موزه های جهان جلوه گری می کند.]
sloth بیکاری
vacations بیکاری
unemployment بیکاری
idleness بیکاری
idly به بیکاری
idless بیکاری
inoccupation بیکاری
vacation بیکاری
idle hours ساعتهای بیکاری
latency زمان بیکاری
structural unemployment بیکاری ساختاری
structural unemployment بیکاری بنیادی
unemployment insurance بیمه بیکاری
an off day روز بیکاری
unemployment inflation dilemma معمای بیکاری
In ones spare time . دروقت بیکاری
technological unemployment بیکاری فنی
cyclical unemployment بیکاری ادواری
cyclical unemployment بیکاری دورانی
rate of unemployment نرخ بیکاری
hidden unemployment بیکاری پنهان
residual unemployment بیکاری باقیمانده
frictional unemployment بیکاری اصطکاکی
down time زمان بیکاری
chronic unemployment بیکاری مزمن
disguised unemployment بیکاری نامرئی
seasonal unemployment بیکاری فصلی
jobless وابسته به بیکاری
unemployment rate نرخ بیکاری
disguised unemployment بیکاری پنهان
intellectual unemployment بیکاری تحصیلکرده ها
voluntary unemployment بیکاری ارادی
mass unemployment بیکاری انبوه
off hours ساعات بیکاری
marginal unemployment بیکاری نهائی
receipts دریافتی
receipt دریافتی
receives دریافتی
perceptual دریافتی
receive دریافتی
bank acceptance دریافتی
vacant hours ساعات بیکاری یا فراغت
idleness بیکاری تنبلی بطالت
idlesse بیکاری تنبلی بطالت
inactively از روی بیکاری بطورغیرفعال
unemployment fund صندوق تامین بیکاری
involuntary unemployment بیکاری غیر ارادی
natural unemployment rate نرخ بیکاری طبیعی
dole حق بیمه ایام بیکاری
kief بنگ کیف بیکاری
quantity of leisure مقدار ساعات بیکاری
goods inwards کالاهای دریافتی
take-home pay خالص دریافتی
goods receiving کالاهای دریافتی
input level سطح دریافتی
receive only فقط دریافتی
absorbed doze دوز دریافتی
signal voltage ولتاژ دریافتی
received power توان دریافتی
disposable income درامد دریافتی
goods intake کالاهای دریافتی
inflationary gap بیکاری مطلقا" وجودنداشته باشد
idle time دوره فترت زمان بیکاری
lay off فصل کم کاری دوره بیکاری
Time hangs heavily on my hands. از زور بیکاری حوصله ام سر رفته
technological unemployment بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
trafficked داده پیام دریافتی
receptive aphasia زبان پریشی دریافتی
mails نامههای ارسالی یا دریافتی
incoming پیام دریافتی در کامپیوتر
mail نامههای ارسالی یا دریافتی
traffics داده پیام دریافتی
trafficking داده پیام دریافتی
traffic داده پیام دریافتی
received line signal detect کشف سیگنال خط دریافتی
dose rate میزان دوز دریافتی
leisure hours ساعات فراغت یا بیکاری هنگام فرصت
trade off between inflation and رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
chronic dose دز دریافتی تا 42ساعت بعد از انفجاراتمی
incoming حجم داده یا پیام دریافتی
account صورت مبالغ دریافتی و پرداختی
acute dose دز دریافتی حاد و غیر قابل علاج
pictures و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
rad یک واحد از دوز تشعشعی دریافتی اتمی
picture و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
pictured و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
picturing و یا تغییر شدت آن طبق سیگنال دریافتی
I am obsessed by fear of unemployment . تنها فکرم نگرانی از بیکاری ( عدم اشتغال ) است
man a bout town ادم بیکاری که همیشه به باشگاه و نمایشگاههای شهر میرود
tolerance dose دوز دریافتی قابل استقامت ازتشعشعات اتمی
echoes برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
echoing برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
warbles وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warbled وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
warble وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
echoed برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
active homing guidance هدایت خودکار با استفاده ازامواج ارسالی یا دریافتی
warbling وسیله تعیین اختلاف امواج صوتی دریافتی
locks همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
lock همسان کردن ساعت درونی با سیگنال دریافتی
echo برگرداندن سیگنال دریافتی در همان مسیر ارسالی
frictional unemployment بیکاری کوتاه مدت که در نتیجه تحرک ناقص نیروی کار
mondayish بیحال در روز دوشنبه بواسطه بیکاری یکشنبه خسته از کار
empty فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
redundancy بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
attenuation اختلاف بین توان ارسالی و دریافتی بر حسب دسی بل
redundancies بررسی بلاکهای دریافتی داده برای تشخیص خطا
emptiest فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
empties فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptied فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
emptier فضای دریافتی برای دادههای مربوط که خالی باشد
vrc بررسی پرینتی در هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
microsoft فکس و پیام های شبکه دریافتی و ارسالی به PL را مرتب میکند
summation check بررسی تشخیص خطا با جمع کردن حروف دریافتی و مقایسه با کل آن
substitution لیست حروف یا کدها که به جای کد دریافتی باید درج شود
redundancies بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
strip حذف داده کنترل از پیام دریافتی و باقی گذاشتن اطلاعات مربوطه
phosphor اندازه نور تولید شده در مقایسه با انرژی دریافتی از اشعه الکترون
vertical بررسی پرینتی روی هر حرف از بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
redundancy بررسی پریتی روی هر حرف بلاک دریافتی برای تشخیص خطا
phillips curve شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
circulations دوران
era دوران
periods دوران
period دوران
circulation دوران
gyrations دوران
gyration دوران
cycles دوران
cycled دوران
cycle دوران
rotation دوران
vertigo دوران
eras دوران
swimming دوران
lucid interval دوران افاقه
distance between centers طول دوران
plane of rotation سطح دوران
rotation about a line دوران دور یک خط
paleozoic دوران اول
sense of rotation جهت دوران
stound دوران درد
life دوران زندگی
qyaternary دوران چهارم
climacteric دوران یائسگی زن
revolution چرخش دوران
revolution دوران شورش
revolutions چرخش دوران
revolutions دوران شورش
the whirligig of fashion دوران دایمی مد
dizzy دچار دوران سر
till in old [great] age تا در دوران سالمندی
circulation دوران خون
circulations دوران خون
fulcrum نقطه دوران
lives دوران زندگی
race دوران مسیر
raced دوران مسیر
races دوران مسیر
rotated دوران کردن
rotates دوران کردن
off season در دوران کسادی
rotation چرخش دوران
wifehood دوران زوجیت
aftertime دوران پیری
angle of rotation زاویه دوران
axis of rotation محور دوران
space age دوران کیهان
rotate دوران کردن
off season در دوران کم کاری
wartime دوران جنگ
peacetime دوران صلح
golden age دوران رونق و رفاه
vertiginous سرگیجهای دوران کننده
spinning چرخش [گردش] [دوران ]
golden ages دوران رونق و رفاه
off season وابسته به این دوران
rotational دوران گردش بدور
rotation about a point دوران دور یک نقطه
jumped-up تازه به دوران رسیده
obligated tour دوران مشمولیت وفیفه
instantaneous center of rotation مرکز دوران لحظهای
season دوران چاشنی زدن
geocentric دوران زمین مرکزی
seasons دوران چاشنی زدن
iceman یخی بستر دوران یخ
geriatrist امراض دوران پیری
revolution دور دوران کامل
revolutions دور دوران کامل
geriatrician امراض دوران پیریgyrfalcon
rotation around [about] a point دوران دور نقطه ای
azoic دوران ماقبل تاریخ
rotation دوران گردش بدور
seasoned دوران چاشنی زدن
circulatory مربوط یه دوران خون
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com