Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (26 milliseconds)
English
Persian
whipper in
کمک شکارچی برای جمع کردن تازیها
Other Matches
hunted
اداره کردن تازیها در شکار
hunt
اداره کردن تازیها در شکار
hunts
اداره کردن تازیها در شکار
whip in
با شلاق مانع شراکندگی تازیها شدن
fox-hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
fox hunting
شکار روباه بطور گروهی با اسب و تازیها
stag hunting
شکار اهو با حالت سواره وکمک تازیها
predaceous
شکارچی
gunner
شکارچی
jaeger
شکارچی
predacious
شکارچی
gunners
شکارچی
orionis
شکارچی
hunters
شکارچی
hunter
شکارچی
gatherer
شکارچی
orion
شکارچی
predator
شکارچی
huntsman
شکارچی
predators
شکارچی
huntsmen
شکارچی
huntress
زن شکارچی
indexing
استفاده از کامپیوتر برای کامپایل کردن اندیس برای کتاب با انتخاب کردن کلمات و موضوعات مربوطه در متن
pothunter
شکارچی ایلخی
delta orionis
دلتا- شکارچی
gamma orionis
گاما- شکارچی
poacher
شکارچی دزدکی
stand
کمینگاه شکارچی
poachers
شکارچی دزدکی
rabbiter
شکارچی خرگوش
birder
شکارچی مرغان
bellatrix
گاما- شکارچی
fowler
شکارچی پرندگان
alpha orionis
الفا- شکارچی
gunner
شکارچی با تفنگ
woodman
جنگلبان شکارچی
gunners
شکارچی با تفنگ
betelgeuse
الفا- شکارچی
beta orionis
بتا- شکارچی
wildfowler
شکارچی غاز وحشی
put to
بگروه شکارچی پیوستن
wildfowler
شکارچی پرندگان ابی
bow hunter
شکارچی با تیر و کمان
pot hunter
شکارچی که هر چه دید شکارمیکند
waterfowler
شکارچی مرغان شناگر
sealer
شکارچی گوساله ماهی مهردار
jaeger
علاقمند به شکار مرد شکارچی
tufter
کسی که شکار را رم میدهد شکارچی
whipper
همدست شکارچی که تازی ها راباشلاق میراند
orion
منظومه جبار یا النسق شکارچی ماهر
tallyho
صدای شکارچی در موقع دیدن روباه
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار درمقابل شکار
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
pass shooting
شکار مرغابی هنگام گذشتن ازبالای موضع شکارچی
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
buck fever
هیجان شکارچی تازه کار دردیدن شکار و خطا رفتن تیر
to scramble for something
هجوم کردن با عجله برای چیزی
[با دیگران کشمکش کردن برای گرفتن چیزی]
liberal education
اموزش و پرورشی که برای روشن کردن فکر باشد نه برای مقاصد پیشهای
bread and point
سیب زمینی و نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
autos
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
personal
متصل یا وصل در سیستم برای مشخص کردن یا تامین اجازه برای کاربر
potatoes and point
سیب زمینی یا نانش برای خوردن و بقیه اش برای نگاه کردن است
intubation
فرو کردن لوله در حنجرهای برای برای نگاه داشتن .....دیفتری و مانندان
auto
توانایی یک مدار برای احساس کردن و انتخاب خودکار نرخ صحیحی برای یک خط
diagnostics
اطلاع و پیام سیستم پس از تشخیص خطا برای کمک به کاربر برای تصحیح کردن آن
turnaround time
زمان لازم برای فعال کردن برنامه برای تولید که کاربر خواسته است
weight belt
کمربند با وزنه هایی برای سنگین کردن بدن غواص برای رفتن به عمق موردنظر
conferencing
اتصال چندین کامپیوتر وترمینال به هم برای اجازه دادن به گروهی از کاربران برای ارتباط برقرار کردن
skimming
محصولی را با قیمت بالاعرضه کردن برای اطمینان ازمقاومت ان و متعاقبا" تخفیف تدریجی دادن برای توسعه فروش
ikon
نشانه گرافیکی یا تصویری روی صفحه نمایش که در سیستم محاورهای به کار می رود برای تامین یک روش ساده برای مشخص کردن یک تابع
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
to send round the hat
برای کسی اعانه جمع کردن کشکول گدایی برای کسی دست گرفتن
B register
1-ثبات آدرس که به آدرس مرجع اضافه شده که محل مورد نظر را مشخص میکند 2-ثباتی که برای گسترده تر کردن اکومولاتور برای ضرب و تقسیم به کار می رود
leader
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
leaders
بخشی از نوار مغناطیسی که حاوی سیگنالی نیست و در ابتدای نوار برای شناسایی و کمک به ماشین برای بلند کردن نوار به کار می رود
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
deleted
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deletes
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
delete
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
deleting
کد مخصوص برای داده یا متن مخصوص برای حذف کردن
drive
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
drives
راندن اسب باشلاق راندن قایق موتوری ترساندن شکار و راندن ان بسوی شکارچی
vetoes
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoed
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
veto
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
vetoing
حق و اختیاریک ارگان دولتی برای منع یابی اثر کردن تصمیم یک ارگان دیگر حقی است که اعضادائمی شورای امنیت سازمان ملل متحد برای نفی تصمیمات ان دارند
winterize
اماده برای زمستان شدن خود را برای مقابله باسرمای زمستان اماده کردن
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
stripping
نواربندی کردن نقشه برای عکس برداری علامت گذاری کردن
flavouring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavorings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
flavoring
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
commandeer
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeered
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeers
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
commandeering
وارد بخدمت اجباری کردن برای ارتش برداشتن مصادره کردن
flavourings
چیزی که برای خوش مزه کردن ومعطر کردن بکارمی رود
gas fittings
اسبابی که برای گرم کردن یاروشن کردن جایی باگازبکا
pre engage
ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
line up
<idiom>
سازمان دهی کردن ،آماده برای عمل کردن
to pine for home
دلتنگی برای میهن کردن ارزوی وطن کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
clearance diving
شیرجه رفتن برای پاک کردن مین شیرجه برای مین روبی
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
degausser
وسیلهای برای پاک کردن فیلدها مغناطیسی زیادی از دیسک یا نوار یا نوک ضبط کردن
jig
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
jigs
ابزار یا چارچوب سخت وصلبی برای سوار کردن وسرهم کردن یک قطعه از بدنه هواپیما
put up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
put-up
برای انتخابات نامزد کردن سازش کردن
cyphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
ciphers
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
cipher
رمزی که از یک کلید عمومی برای رمزی کردن پیام و ازیک کلید رمز برای رمز گشایی آن استفاده میکند.
service
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
serviced
برنامه مفید برای فعایتخای روزمره مثل جستجو فایل , کپی کردن , مرتب کردن , رفع خطا و..
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
compressive strength
قابلیت یک جسم برای مقاومت در برابر نیروی فشاری یانیرویی که گرایش به فشردن موتاه کردن و متراکم کردن ان دارد
plug compatible
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
microsoft
بزرگترین طراحی و ناشر نرم افزار برای PC و Macintosh. ماکروسافت سیستم عامل را برای IBM PC سافت و پس برای ماکروسافت با مجموعهای از نرم افزارهای کاربردی
QBE
زبان ساده برای بازیابی اطلاعات از سیستم مدیریت پایگاه داده ها توسط وارد کردن درخواست با مقادیر مشخص که سپس با پایگاه داده تط بیق میشود و برای بازیابی داده صحیح استفاده میشود
for doing it
برای کردن ان
booking
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
bookings
نام نویسی و تهیه پرونده برای افراد ثبت نام کردن بلیط رزرو کردن
drives
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
drive
چنیدن درایو دیسک متصل بهم با یک کنترولی هوشمند که ازدرایوها برای ذخیره چندین کپی ازدادههای هر درایو برای اطمینان بیشتر تهیه می کنند یا بخش از هر داده روی هر درایو برای سرعت بیشتر
to fit with
اماده کردن برای
enables
تهیه کردن برای
so as to quiet him
برای ارام کردن او
prone to do something
آماده کردن برای
enabling
تهیه کردن برای
enabled
تهیه کردن برای
in orders to make it easiter
برای اسان تر کردن ان
enable
تهیه کردن برای
to grub
زیر و رو کردن
[برای]
in order to prevent
برای جلوگیری کردن
to prospect
[for]
جستجو کردن
[برای]
to grub about
جستجو کردن
[برای]
the proper time to do a thing
برای کردن کاری
to mumble
[away]
to oneself
برای خودشان من من کردن
to grub about
زیر و رو کردن
[برای]
to grub
جستجو کردن
[برای]
bolster plate
صفحه برای مهار کردن
warm up
<idiom>
گرم کردن (برای بازی)
to make room for a person
جا برای کسی باز کردن
to schmooze somebody
برای کسی چاپلوسی کردن
mnemonic
برای بار کردن در ثبات A
to offer a reward
[for]
عرضه کردن پاداشی
[برای]
bucket step
فیکس کردن پا برای استراحت
to save for retirement
برای بازنشستگی پس انداز کردن
tenderised
برای ترد ونازک کردن ان
to schmooze somebody
برای کسی تملق کردن
to serve the city with water
اب برای شهر تهیه کردن
to pander to somebody's ego
<idiom>
برای کسی چاپلوسی کردن
tenderize
برای ترد ونازک کردن ان
higgle
برای سودجویی بحث کردن
to provide for old age
برای پیری تهیه کردن
to hang on the rear
برای حمله دنبال کردن
to butter somebody up
برای کسی تملق کردن
to butter somebody up
برای کسی چاپلوسی کردن
tenderized
برای ترد ونازک کردن ان
forthcomming
اماده برای ارائه کردن
the right way to do a thing
صحیح برای کردن کاری
prone to do something
آماده برای کردن کاری
tenderizes
برای ترد ونازک کردن ان
to underspend
[on]
ناکافی خرج کردن
[برای]
carry over
<idiom>
برای بعد نگهداری کردن
to go round
برای همه کفایت کردن
tenderises
برای ترد ونازک کردن ان
tenderising
برای ترد ونازک کردن ان
tenderizing
برای ترد ونازک کردن ان
to take pity on any one
برای کسی دلسوزی کردن
gag
مانع فراهم کردن برای
gags
مانع فراهم کردن برای
gagging
مانع فراهم کردن برای
gagged
مانع فراهم کردن برای
strategy
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
strategies
طرح نقشه برای جنگ یا علم طراحی نقشه برای جنگ یاطرح نقشه برای نقل وانتقالات جنگی
IrDA
روش استاندارد برای انتقال اطلاعات از طریق اشعه نوری . برای انتقال اطلاعات در کامپیوترهای قابل حمل یا PDA به یک چاپگر یا صفحه تصویر. برای این منظور کامپیوتر و چاپگر باید پورت IrDA داشته باشند
infra red link
روش استاندارد برای ارسال اطلاعات از اشعه نوری . که اغلب برای انتقال اطلاعات از کامپیوتر متحرک یا چاپگر یا صفحه نمایش به کار می رود. برای استفاده از ین خصوصیت کامپیوتر یا چاپگر باید پورت IrDA داشته باشد
to frame someone
پاپوش درست کردن برای کسی
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
crams
خودرا برای امتحان اماده کردن
tassels
پارچه برای تمیز کردن تیر
to set up somebody
[for something]
پاپوش درست کردن برای کسی
crammed
خودرا برای امتحان اماده کردن
tassel
پارچه برای تمیز کردن تیر
assignment of space
تخصیص جا برای انبار کردن اماد
cramming
خودرا برای امتحان اماده کردن
to bechon to a person to come
اشاره بکسی کردن برای دعوت وی
to build up areputation
شهرت یا ابرویی برای خوددرست کردن
he has a rage for money
برای گرد کردن پول شهوت
garnishing
رنگ امیزی کردن برای استتار
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com