Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (37 milliseconds)
English
Persian
diffusion
کم کردن از قدرت تخلیه فشار
Other Matches
cabin pressurization safety valve
شیری مرکب از شیر خلاص فشار و خلاء و شیر تخلیه برای جلوگیری از افزایش بیش از حد فشار داخل کابین
discharge pressure
فشار تخلیه
low pressure discharge
تخلیه ی فشار ضعیف
stack wash
تخلیه هوا به علت فشار گازدودکش ناو
brake mean effective pressure
مقدار محاسبه شده متوسط فشار در سیلندر در مرحله قدرت
empowers
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowered
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empower
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
empowering
صاحب اختیار و قدرت کردن قدرت دادن
cargo outturn message
پیام تخلیه محمولات ناو گزارش خاتمه تخلیه بارکشتی
evacuation
تخلیه یک نقطه ازاهالی یا نیرو تخلیه پزشکی
clearing
تخلیه محل تخلیه بیماران
clearings
تخلیه محل تخلیه بیماران
drain
تخلیه کردن
unloads
تخلیه کردن
unloaded
تخلیه کردن
disembarking
تخلیه کردن
disembark
تخلیه کردن
to offload
تخلیه کردن
disembarked
تخلیه کردن
unload
تخلیه کردن
evacuating
تخلیه کردن
drains
تخلیه کردن
vacated
تخلیه کردن
evacuated
تخلیه کردن
draining
تخلیه کردن
vacates
تخلیه کردن
disembarkation
تخلیه کردن
evacuates
تخلیه کردن
vacating
تخلیه کردن
evacuate
تخلیه کردن
disembarks
تخلیه کردن
vacate
تخلیه کردن
drained
تخلیه کردن
to block and bleed
[valve]
مسدود کردن و تخلیه کردن
[دریچه]
[مهندسی]
defecated
تخلیه کردن شکم
degasify
تخلیه کردن گاز
defecate
تخلیه کردن شکم
evacuating
تخلیه مزاج کردن
to discharge goods
کالا را تخلیه کردن
road clearance
تخلیه کردن جاده
evacuates
تخلیه مزاج کردن
defecating
تخلیه کردن شکم
defecates
تخلیه کردن شکم
evacuate
تخلیه مزاج کردن
exhausts
تخلیه کردن خروج
evacuated
تخلیه مزاج کردن
exhaust
تخلیه کردن خروج
diffusion
تخلیه کردن بافشار
creativeness
قدرت خلاقه قدرت ابداع
debarkation
تخلیه پیاده کردن یکانها یاتجهیزات
benumb
بی قدرت کردن
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
clear one's ears
متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
cabin pressure
فشار مطلق داخل هواپیما اختلاف فشار بین کابین واتمسفر پیرامون
dictatorship of proletariat
اصطلاحی است که بوسیله کارل مارکس برای توصیف مرحلهای از سوسیالیسم بکار برده شد .در این مرحله طبقه بورژوا یا سرمایه داران قدرت را از دست می دهند و کارگران قدرت را دراختیار می گیرند .
priming
پر کردن یک پمپ یا لوله با اب به منظور تخلیه هوای داخل ان
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
pressurized cabin
اطاق فشار هوای هواپیما کابین فشار
qualify
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
qualifies
تعیین کردن قدرت راتوصیف کردن
compensating relief valve
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
traction
قدرت کشش بکسل کردن
receptions
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
reception
قدرت پذیرش پذیرایی کردن
honey combing
روش انبار کردن و تخلیه کالاها به طریقه لانه زنبوری و خوشهای
image degradation
کم کردن قدرت تصویربرداری یک دستگاه رادار
authoritarainism
نقطه مقابل اندیویدوالیسم و عبارت ازحکومتی است که در ان ازادی فردی به طور کامل تحت الشعاع قدرت دولت قرار گیرد. قدرت دولت معمولا در گروه کوچکی از پیشوایان متمرکز ومتجلی میشود
pitot static system
سیستم نشان دهندهای که باترکیبی از فشار محلی تغذیه میشود اختلاف این دو فشار باسرعت نسبی فاهری متناسب است
pore pressure
فشارمنفذی فشار اب منفذی فشار خنثی
to piss off the wrong people
<idiom>
آدمهای دارای نفوذ و قدرت زیاد را عصبانی کردن
forcing
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
force
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
forces
قوا تحمل کردن مجبور کردن فشار
compressor pressure ratio
نسبت فشار سیال بعد ازکمپرسوز یا در خروجی ان به فشار سیال قبل از ورودیا در ورودی ان
isopiestic
دارای فشار یکسان خط هم فشار
spewing
با فشار خارج کردن
spews
با فشار خارج کردن
spew
با فشار خارج کردن
To bring pressure to bear . To exert pressure .
اعمال فشار کردن
spewed
با فشار خارج کردن
subversion
نابود کردن قدرت یک حکومت ازنظرنظامی اقتصادی روانی فرهنگی سیاسی و اجتماعی
aeromedical unit
یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
take a strain
وارد کردن فشار به طناب
radar discrimination
قدرت تجزیه و تحلیل هدفهای مختلف از روی صفحه رادار قدرت قرائت هدف از روی صفحه رادار
gradient circuit
مدار حساس به تغییر میزان قدرت مکانیسم عامل انفجار مدار حساس به تغییر قدرت چاشنی مین
hydromatic
کار کردن با فشار روغن هیدروماتیک
ingrate
تعدی کردن فشار وارد اوردن بر
beach gear
وسایل پیاده کردن بار وسایل تخلیه کشتی تجهیزات اسکله
coronas
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
corona
تخلیه بار الکتریکی که برای بار کردن تونر چاپگر لیزری به کار می رود
kill spring
فرود با کاستن فشار بلندشدن و خم کردن زانو
To try to strangle someone .
گلوی کسی را فشار دادن ( بقصد خفه کردن )
low head plant
نیروگاه ابی فشار ضعیف تاسیسات فشار ضعیف
poke check
فشار اوردن به گوی با چوب برای دور کردن ان از حریف
thrust
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusts
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
thrusting
فشار دادن به اسکیت برای سرخوردن راست کردن بازو
boost pressure
فشار گاز بالاتراز اتمسفر که از سوپرشارژ کردن موتورناشی میشود
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
energy absorber
مکانیسم ضربه گیری مکانیسم دفع فشار حرکت دستگاه دفع فشار
impluse level
سطح فشار ضربهای استحکام فشار ضربهای
high voltage transformer
ترانسفورماتور فشار قوی مبدل فشار قوی
c clamp
گیره فلزی به شکل سی برای وارد کردن فشار و نگاه داشتن قطعات کنار یکدیگر
pitot pressure
فشار وارد به انتن فشارسنج هواپیما یا ناو فشار انتن فشارسنج
disembarkation
تخلیه
landing, storage, delivery
تخلیه
evacuated
تخلیه
evacuate
تخلیه
discharges
تخلیه
unloading
تخلیه
evacuation
تخلیه
depletion
تخلیه
emptying
تخلیه
exhaust
تخلیه
exhausts
تخلیه
LSD
تخلیه
discharge
تخلیه
stripping
تخلیه
evacuating
تخلیه
unstuffing
تخلیه
evacuates
تخلیه
discharged
تخلیه
medical evacuation
تخلیه بهداری
depletion zone
ناحیه تخلیه
electric discharge
تخلیه الکتریکی
discharge velocity
سرعت تخلیه
depletion layer
ناحیه تخلیه
sluices
دریچه تخلیه
discharge voltage
ولتاژ تخلیه
rotary discharger
تخلیه گر گردان
medical evacuation
تخلیه بیماران
medical recovery
تخلیه پزشکی
depletion barrier
ناحیه تخلیه
depletion area
ناحیه تخلیه
corollary discharge
تخلیه تبعی
corona discharge
تخلیه الکتریکی
site clearance
تخلیه کارگاه
tipper
تخلیه کننده
ozone depletion
تخلیه اوزون
evacuant
تخلیه کننده
clearing out
[of a place]
تخلیه
[فضایی]
medical evacuation
تخلیه پزشکی
education pipe
لوله تخلیه
corona discharge
تخلیه کورونا
roll-on/roll-off
بارگیری- تخلیه
relief well
چاه تخلیه
discharge
تخلیه بار
catharsis
تخلیه هیجانی
air evacuation
تخلیه هوایی
discharging wharf
اسکله تخلیه
discharges
تخلیه الکتریکی
sluiced
دریچه تخلیه
discharge head
ارتفاع تخلیه
disruptive discharge
تخلیه جرقهای
drain plug
پیچ تخلیه
roll on/roll off
بارگیری- تخلیه
road clearance
تخلیه جاده
flaming discharge
تخلیه مشتعل
main discharge
تخلیه اصلی
debarkation net
تور تخلیه
bank sluice
دریچه تخلیه
point discharge
تخلیه نقطهای
lightning discharge current
جریان تخلیه
lightning discharge
تخلیه اتمسفری
discharger of a capacitor
تخلیه خازن
sluiceway
دهانه تخلیه
exhaust chute
ناودان تخلیه
exhaust stroke
مرحله تخلیه
residual discharge
تخلیه مانده
discharging berth
اسکله تخلیه
self maintained discharge
تخلیه ناوابسته
sluice
دریچه تخلیه
discharge conveyor
نوار تخلیه
discharge gate
دریچه تخلیه
discharge nozzle
فواره تخلیه
discharge end
سمت تخلیه
discharge of chips
تخلیه براده ها
discharge opening
راهگاه تخلیه
discharge opening
مجرای تخلیه
surging discharge
تخلیه نوشی
electron discharge
تخلیه الکترونها
non self maintained discharge
تخلیه وابسته
neural discharge
تخلیه عصبی
area evacuation
تخلیه منطقهای
blow off
شیر تخلیه
discharges
تخلیه بار
battlefield evacuation
تخلیه پزشکی
discharge end
محل تخلیه
discharge chute
سرسره تخلیه
glow discharge
تخلیه تابنده
undulatory discharge
تخلیه مواج
internal discharge
تخلیه داخلی
escape channel
مجرای تخلیه اب
oscillating discharge
تخلیه مواج
discharge cock
شیر تخلیه
drain cock
لوله تخلیه
coefficient of discharge
ضریب تخلیه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com