English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (32 milliseconds)
English Persian
downgrade کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgraded کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrades کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
downgrading کم کردن طبقه بندی اسناد ومدارک پایین اوردن درجه طبقه بندی
Other Matches
ratings طبقه بندی کردن درجه بندی
rating طبقه بندی کردن درجه بندی
evaluation rating درجه بندی اطلاعات یا طبقه بندی ان از نظر اعتبار وصحت و دقت
defense classification طبقه بندی اطلاعات مربوط به پدافند سیستم طبقه بندی مدارک وزارت دفاع
declassification از طبقه بندی خارج کردن حذف طبقه بندی
carpet classification طبقه بندی [درجه بندی] فرش
security classification طبقه بندی منطقه تامینی طبقه بندی حفافتی
black designation علامت مخصوص برای ارتباط طبقه بندی شده حامل پیام طبقه بندی شده
regrade تجدید طبقه بندی اطلاعات درجه بندی مجدد اطلاعات ازنظر اهمیت
classification طبقه بندی کردن طبقه بندی
classifications طبقه بندی کردن طبقه بندی
army class manager activity سازمان مدیریت طبقه بندی اماد در نیروی زمینی مدیریت طبقه بندی اماد
black concept علامت حاوی پیام طبقه بندی شده سیستم ارتباطی حاوی پیام طبقه بندی شده
classify طبقه بندی کردن
categorised طبقه بندی کردن
layer طبقه بندی کردن
aggroup طبقه بندی کردن
to categorize طبقه بندی کردن
classifies طبقه بندی کردن
categorises طبقه بندی کردن
layers طبقه بندی کردن
categorizes طبقه بندی کردن
graduate طبقه بندی کردن
systemize طبقه بندی کردن
graduating طبقه بندی کردن
graduates طبقه بندی کردن
categorized طبقه بندی کردن
pigeonhole طبقه بندی کردن
categorize طبقه بندی کردن
categorizing طبقه بندی کردن
categorising طبقه بندی کردن
classifying طبقه بندی کردن
groups دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grade دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
grades دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
group دسته بندی کردن طبقه بندی کردن
classes طبقه بندی کردن رده
intergrade طبقه بندی داخلی کردن
classed طبقه بندی کردن رده
class طبقه بندی کردن رده
integrade [طبقه بندی داخلی کردن]
classing طبقه بندی کردن رده
classification طبقه بندی رده بندی
classifications طبقه بندی رده بندی
labelled برچسب زدن طبقه بندی کردن
label برچسب زدن طبقه بندی کردن
labeling برچسب زدن طبقه بندی کردن
assort طبقه بندی کردن مناسب بودن
labels برچسب زدن طبقه بندی کردن
staple فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapled فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
stapling فقره اصلی طبقه بندی یا جور کردن
indexed لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
indexes لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
index لیست موضوعات طبقه بندی شده به گروههایی یا مرتب کردن به صورت الفبا
sorting طبقه بندی
typification طبقه بندی
grading طبقه بندی
classification طبقه بندی
classifications طبقه بندی
bracket طبقه بندی
low grade کم طبقه بندی
assortment طبقه بندی
stratification طبقه بندی
taxonomy طبقه بندی
denomination طبقه بندی
systemization طبقه بندی
taxonomies طبقه بندی
divisions طبقه بندی
division طبقه بندی
assortments طبقه بندی
denominations طبقه بندی
suborder طبقه بندی فرعی
nosology طبقه بندی بیماریها
classification of soil طبقه بندی خاک
classificatory مربوط به طبقه بندی
classifiable قابل طبقه بندی
service rating طبقه بندی پرسنلی
harmonic proportion طبقه بندی متناسب
route classification طبقه بندی جاده ها
classification of aggregate طبقه بندی خاکدانه ها
classification طبقه بندی پیام
classified طبقه بندی شده
taxonomist متخصص طبقه بندی
market grades and grading طبقه بندی بازار
classification chart نمودار طبقه بندی
rug classification طبقه بندی فرش
zootaxy طبقه بندی جانوران
classifications طبقه بندی پیام
standardization همگونی طبقه بندی
secrets طبقه بندی سری
secret طبقه بندی سری
speed rate increment طبقه بندی سرعت
unclassified بدون طبقه بندی
job classification طبقه بندی شغلی
budget classification طبقه بندی بودجه
nondescript غیرقابل طبقه بندی
job classification طبقه بندی شغل
soil class طبقه بندی خاک
industrial classifications طبقه بندی صنعتی
vendor rating طبقه بندی فروشندگان
unclassified طبقه بندی نشده
computer classifications طبقه بندی کامپیوتر
accounting classification طبقه بندی حساب
harmonic division طبقه بندی متناسب
map classification طبقه بندی نقشه ها
coinage طبقه بندی بهای مسکوک
glossography طبقه بندی و شرح زبانها
brussels nomenclature طبقه بندی تعرفه برکسل
classified items اقلام طبقه بندی شده
restricting بازداشت طبقه بندی مدارک
classified advertisement آگهی طبقه بندی شده
restrict بازداشت طبقه بندی مدارک
restricted data اطلاعات طبقه بندی شده
classified material مدارک طبقه بندی شده
classified items اماد طبقه بندی شده
topsecret طبقه بندی به کلی سری
restricts بازداشت طبقه بندی مدارک
taxon واحد طبقه بندی گیاهی یاجانوری
agct ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
international classification of طبقه بندی بین المللی بیماریها
army genetal classification test ازمون طبقه بندی عمومی ارتش
classification yard line سایدینگ راه اهن طبقه بندی خط
accountable cryptomaterial مدارک و وسایل طبقه بندی شده
access to classified material دسترسی به مدارک طبقه بندی شده
systematist متخصص فائده سازی و طبقه بندی
break down تجزیه کردن طبقه بندی کردن
types ماشین کردن طبقه بندی کردن
grades طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorted جدا کردن طبقه بندی کردن
resort جدا کردن طبقه بندی کردن
type ماشین کردن طبقه بندی کردن
grade طبقه بندی کردن کلاسه کردن
resorts جدا کردن طبقه بندی کردن
sort دسته کردن طبقه بندی کردن
sorts دسته کردن طبقه بندی کردن
sorted دسته کردن طبقه بندی کردن
typed ماشین کردن طبقه بندی کردن
reserve on board مدارک و اییننامههای طبقه بندی شده ناو
grain size classification طبقه بندی خاک از نظر اندازه ذرات
age grouping طبقه بندی اقلام بر حسب عمرقانونی انها
unit citation جشن طبقه بندی یکانها از نظر عملیات یاامادگی رزمی
marshalling yard محل تفکیک و طبقه بندی کالاها در مقصد یا مبداء حمل
unified soil classification system (uscs نوعی طبقه بندی خاک که به 51 قسمت تقسیم شده است
phytography طبقه بندی گیاهان روی زمین گیاه شناسی توضیحی وتشریحی
concurrently مراجعه کنید به چهار طبقه بندی پردازندههای MIMD , MISD , SIMD , SISD ,
abc analysis طبقه بندی مخصوص کالاهای موجود درانبار که معمولابراساس قیمت موجودی هریک از اقلام تنظیم میگردد
group طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
groups طبقه بندی بین اتومبیلها تعداد شیرجههای انجام شده از یک نقطه با یک روش تیرهای به هدف خورده کمانگیر
grade درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
grades درجه بندی کردن رتبه بندی کردن
proficiency rating طبقه بندی بر حسب پایه مهارت یا مهارت شغلی
faulted یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
faults یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
fault یکی از پنج طبقه بندی مدیریت شبکه که توسط IOS مط رح شد برای تشخیص و رفع خطاهای شبکه
standardising بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizes بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardised بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardizing بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardize بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
standardises بامعیار معینی سنجیدن بامعیار معینی طبقه بندی کردن
to form into groups دسته دسته کردن طبقه بندی کردن
red concept جدا کردن وسایل مخابراتی ارسال پیامهای طبقه بندی شده و رمز از وسایل ارسال پیامهای کشف
rate درجه بندی کردن
graduate درجه بندی کردن
rates درجه بندی کردن
grades درجه بندی کردن
graduating درجه بندی کردن
echelonment درجه بندی کردن
graduates درجه بندی کردن
grade درجه بندی کردن
lower class طبقه پایین
downstairs طبقه پایین
lower classes طبقه پایین
grades نوع درجه بندی کردن
grade نوع درجه بندی کردن
underclass طبقه پایین جامعه
lower class طبقه پایین جامعه
vulgus مردم طبقه پایین
subclass طبقه پایین جامعه
ranks درجه دادن دسته بندی کردن
ranked درجه دادن دسته بندی کردن
rank درجه دادن دسته بندی کردن
lowerclassman شخصی که از طبقه پایین است
entresol طبقه میان طبقه اول عمارت وطبقهای که باکف زمین برابراست
middle classes طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
middle class طبقه ما بین اشراف وطبقه پایین
plebeianize در طبقه عوام اوردن
intermediate آنچه در یک طبقه بین دو طبقه دیگر است
lower classes طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
lower class طبقه پست وپایین اجتماع طبقه سوم
dialed تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dials تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dialled تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
dial تنظیم کردن درجه بندی مدور صفحه نمره گیر تلفن
stratify طبقه طبقه کردن
gradate درجه بندی کردن مخلوط کردن
segregation جدا کردن درجه بندی کردن
gaduate درجه بندی کردن تغلیظ کردن
grader ماشینی که برای درجه بندی کردن مواد و محصول بکارمیرودو بانها شیب منظم میدهد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com