Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 236 (10 milliseconds)
English
Persian
list
کنار
lotus
کنار
lotuses
کنار
border
کنار
bordered
کنار
bordering
کنار
away
کنار
limit
کنار
ex
کنار
ex-
کنار
besides
کنار
apart
کنار
margin
کنار
margins
کنار
marge
کنار
brim
کنار
brimmed
کنار
brimming
کنار
brims
کنار
bank
کنار
banks
کنار
recess
کنار
recesses
کنار
brink
کنار
rim
کنار
rims
کنار
verge
کنار
verges
کنار
lip
کنار
abutment
کنار
bourne
کنار
lote
کنار
lotos
کنار
marginate
کنار
rand
کنار
side aisle
کنار
Other Matches
edges
: کنار
on shore
بر کنار
waterfronts
اب کنار
waterfront
اب کنار
edge
: کنار
border line
خط کنار
along side
تا کنار
along side
در کنار
off
از کنار
coping
کنار امدن
receding
کنار کشیدن
recedes
کنار کشیدن
bypassed
کنار گذار
bypasses
کنار گذار
bypassing
کنار گذار
receded
کنار کشیدن
recede
کنار کشیدن
sidelining
خط کنار زمین
bedside
کنار بستر
coasts
کنار دریا
strands
کنار دریا
coast
کنار دریا
strands
کنار رود
sideline
خط کنار زمین
strand
کنار رود
sidelined
خط کنار زمین
sidelines
خط کنار زمین
strand
کنار دریا
bypass
کنار گذار
foreshore
کنار دریا
to put by
کنار گذاشتن
to put a way
کنار گذاشتن
to leave off
کنار گذاشتن
to lay aside
کنار گذاشتن
step aside
کنار رفتن
side step
کنار رفتن
side foot
ضربه با کنار پا
shipside
کنار کشتی
touchline
خط کنار زمین
gravesides
در کنار آرامگاه
Joking apart.
<idiom>
شوخی به کنار.
Joking aside.
<idiom>
شوخی به کنار.
by the window
کنار پنجره
Stand asid . step aside .
کنار بایست
shipboard
کنار کشتی
seacoast
دریا کنار
by the side of the road
در کنار جاده
bow out
کنار کشیدن
lotos
درخت کنار
graveside
در کنار آرامگاه
roadsides
کنار جاده
roadside
کنار جاده
wayside
کنار جاده
foreshores
کنار دریا
floret of ray
گلچه کنار
lay away
کنار گذاشتن
riparian
رود کنار
put in
کنار امدن با
put away
کنار گذاردن
to set by
کنار گذاشتن
put aside
کنار گذاشتن
pull away
کنار گرفتن
pt down
کنار گذاردن
lote
درخت کنار
seaside
دریا کنار
deposits
کنار گذاشتن
lotos eater
کنار خوار
deposit
کنار گذاشتن
lotus eater
کنار خوار
lotus-eater
کنار خوار
lotus-eaters
کنار خوار
lotus
درخت کنار
lotuses
درخت کنار
shelf
کنار گذاشتن
riverside
کنار رور
off
از روی از کنار
overrule
کنار گذاشتن
overruled
کنار گذاشتن
overrules
کنار گذاشتن
seastrand
دریا کنار
reserves
کنار گذاشتن
reserving
کنار گذاشتن
withdrawal
کنار کشیدن
withdrawals
کنار کشیدن
waterside
کنار دریا
next
جنب کنار
sides
سمت کنار
sheer
کنار رفتن
shore
کنار دریا
earmark
کنار گذاشتن
side
سمت کنار
limbo
کنار دوزخ
shores
کنار دریا
earmarks
کنار گذاشتن
reserve
کنار گذاشتن
by
نزدیک کنار
roadhouses
میخانهی کنار راه
towpath
جادهی کنار آب راه
cross block
سد کردن خط دفاعی از کنار
sculls
پاروی کنار قایق
towpaths
جادهی کنار آب راه
colocate
کنار هم قرار گرفتن
crash barrier
حصار کنار جاده
roadhouse
میخانهی کنار راه
ex ship
تحویل در کنار کشتی
ratch
کنار یا لبه کشتی
long shore
وابسته بدریا کنار
road side
کنار جاده یا خیابان
jooshim
داور کنار تکواندو
down the line
ضربه از کنار زمین
franco alongside ship
تحویل کنار کشتی
safety fence
جانپناه کنار راه
sea dike
دیوار کنار اب دریا
the ins and outs
گوشه و کنار جرئیات
ex warehouse
تحویل در کنار انبار
waterside workmen
کارگران کنار دریا
holiday at the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
holiday by the seaside
[British]
تعطیلات در کنار دریا
road ditch
راه آب
[کنار جاده]
to put something into cold storage
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
to put something on the shelf
<idiom>
چیزی را به کنار گذاشتن
holiday at the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
to stand at
[by]
the window
کنار پنجره ایستادن
There is no need dor ceremony between us.
تعارف رابگذار کنار
Try to be serious for a change .
شوخی رابگذار کنار
sculled
پاروی کنار قایق
She sat beside ( next to ) her mother .
کنار مادرش نشست
holiday by the seaside
[British]
مسافرت کنار دریا
scull
پاروی کنار قایق
a seat by the window
یک صندلی کنار پنجره
seafronts
اسکله کنار دریا
seafront
اسکله کنار دریا
to set aside
[temporarily]
[موقتا]
کنار گذاشتن
marshals
داوران کنار مسیر
barrier inspection
بازدید کنار جاده
marshalled
داوران کنار مسیر
marshaling
داوران کنار مسیر
inshore
نزدیک دریا کنار
marshaled
داوران کنار مسیر
marshal
داوران کنار مسیر
cross-gable
[سه گوشی کنار شیروانی عرضی]
street gutter
نهر کنار خیابان و راه
dogs
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
How can you know the value of water -you who live .
<proverb>
تو قدر آب چه دانى که در کنار فراتى .
sidehill
واقع در کنار تپه دامنه
dogging
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dog
مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
bypassed
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
lay-bys
کنار گذاردن متروک کردن
andiron
سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
put by
قطع کردن کنار گذاردن
alongside
پهلوی اسکله در کنار در طول
dugouts
پناهگاه کنار زمین بازیگران
imprinted
نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
corner
گوشه و کنار فرش و یا یک شکل
imprints
نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
shunted
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
bypass
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
juxtaposition
مرتب کردن موضوعات در کنار هم
bypasses
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
bypassing
کنار گذاشتن گذرگاه فرعی
win by retirement
پیروزی با کنار رفتن حریف
by-play
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
piloting
ناوبری در کنار ابهای ساحلی
wing threequarter
هریک از دو مدافع کنار زمین
lay by
کنار گذاردن متروک کردن
lay-by
کنار گذاردن متروک کردن
to skirt a camp
از کنار یا پیرامون اردویی ردشدن
shunts
تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
pretermit
از قلم انداختن کنار گذاشتن
gully
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
ditches
ابرو کنار راه کنده
hole high
توقف گوی در کنار سوراخ
gulleys
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
ice-foot
[دیواره یخ در کنار نواحی شمالی]
block storing
کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
it was skirted by trees
درخت هایی در کنار ان بود
haugh
زمین رسوبی کنار رودخانه
road ditch
آبرو
[جوی]
کنار راه
brushwood hurdle
سرشاخه بافته شده کنار هم
gullies
محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
lesene
[قاب کنار ستون نما]
dugout
پناهگاه کنار زمین بازیگران
imprint
نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
ex works
تحویل در کنار کارگاه یاکارخانه
cess
سرازیری کنار رودخانه وغیره
polder
اراضی پست کنار دریا
ditched
ابرو کنار راه کنده
add
قرار دادن اشکال کنار هم
gavel
[سه گوشی کنار شیروانی]
[معماری]
adding
قرار دادن اشکال کنار هم
adds
قرار دادن اشکال کنار هم
pole horse
اسب کنار مال بند
power slide
لغزش به کنار در پیچ مسیر
ditch
ابرو کنار راه کنده
gable
سه گوشی کنار شیروانی دیوار کناری
negative
با بیان علامت منفی کنار عدد
step down
<idiom>
شغل مهم خود را کنار گذاشتن
gable
سه گوش بالای پنجره یا کنار شیروانی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com