Dictiornary-Farsi | کنار رفتن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 206 (13 milliseconds)

English	Persian
sheer	کنار رفتن
side step	کنار رفتن
step aside	کنار رفتن


Search result with all words

bail out	کنار رفتن توپ زن از محل ایستادن برای حفافت ازضربه توپ
win by retirement	پیروزی با کنار رفتن حریف
zone ride	کنار رفتن بعضی از بازیگران حریف برای دفاع از یک منطقه
Other Matches

pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
abutment	کنار
ex-	کنار
lip	کنار
ex	کنار
marginate	کنار
lotuses	کنار
edge	: کنار
border line	خط کنار
away	کنار
edges	: کنار
along side	تا کنار
along side	در کنار
list	کنار
lote	کنار
apart	کنار
lotos	کنار
off	از کنار
bank	کنار
bourne	کنار
banks	کنار
lotus	کنار
besides	کنار
brims	کنار
verge	کنار
margin	کنار
waterfronts	اب کنار
margins	کنار
rim	کنار
border	کنار
bordered	کنار
bordering	کنار
marge	کنار
rand	کنار
brim	کنار
recess	کنار
recesses	کنار
brimming	کنار
side aisle	کنار
verges	کنار
on shore	بر کنار
limit	کنار
brimmed	کنار
waterfront	اب کنار
brink	کنار
rims	کنار
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
lotuses	درخت کنار
Stand asid . step aside .	کنار بایست
side foot	ضربه با کنار پا
by the side of the road	در کنار جاده
bypasses	کنار گذار
roadside	کنار جاده
touchline	خط کنار زمین
off	از روی از کنار
coasts	کنار دریا
earmarks	کنار گذاشتن
earmark	کنار گذاشتن
lotus	درخت کنار
strand	کنار دریا
strands	کنار دریا
strands	کنار رود
receded	کنار کشیدن
recedes	کنار کشیدن
bedside	کنار بستر
receding	کنار کشیدن
coast	کنار دریا
overrules	کنار گذاشتن
to put a way	کنار گذاشتن
overruled	کنار گذاشتن
overrule	کنار گذاشتن
to put by	کنار گذاشتن
roadsides	کنار جاده
floret of ray	گلچه کنار
bypass	کنار گذار
riverside	کنار رور
next	جنب کنار
bypassing	کنار گذار
strand	کنار رود
recede	کنار کشیدن
sideline	خط کنار زمین
sidelined	خط کنار زمین
sidelines	خط کنار زمین
sidelining	خط کنار زمین
by the window	کنار پنجره
side	سمت کنار
sides	سمت کنار
coping	کنار امدن
limbo	کنار دوزخ
graveside	در کنار آرامگاه
lotus-eaters	کنار خوار
lay away	کنار گذاشتن
to lay aside	کنار گذاشتن
Joking apart. <idiom>	شوخی به کنار.
deposits	کنار گذاشتن
deposit	کنار گذاشتن
lotus-eater	کنار خوار
to set by	کنار گذاشتن
put aside	کنار گذاشتن
put away	کنار گذاردن
waterside	کنار دریا
gravesides	در کنار آرامگاه
foreshores	کنار دریا
bypassed	کنار گذار
foreshore	کنار دریا
shelf	کنار گذاشتن
shores	کنار دریا
lotus eater	کنار خوار
put in	کنار امدن با
lotos	درخت کنار
shore	کنار دریا
lote	درخت کنار
reserve	کنار گذاشتن
withdrawal	کنار کشیدن
reserves	کنار گذاشتن
seacoast	دریا کنار
withdrawals	کنار کشیدن
shipboard	کنار کشتی
wayside	کنار جاده
shipside	کنار کشتی
by	نزدیک کنار
pt down	کنار گذاردن
reserving	کنار گذاشتن
pull away	کنار گرفتن
seastrand	دریا کنار
riparian	رود کنار
seaside	دریا کنار
lotos eater	کنار خوار
bow out	کنار کشیدن
Joking aside. <idiom>	شوخی به کنار.
to leave off	کنار گذاشتن
the ins and outs	گوشه و کنار جرئیات
to stand at [by] the window	کنار پنجره ایستادن
franco alongside ship	تحویل کنار کشتی
a seat by the window	یک صندلی کنار پنجره
cross block	سد کردن خط دفاعی از کنار
colocate	کنار هم قرار گرفتن
to put something into cold storage <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
inshore	نزدیک دریا کنار
to put something on the shelf <idiom>	چیزی را به کنار گذاشتن
marshalled	داوران کنار مسیر
ex warehouse	تحویل در کنار انبار
marshal	داوران کنار مسیر
marshals	داوران کنار مسیر
marshaling	داوران کنار مسیر
to set aside [temporarily]	[موقتا] کنار گذاشتن
barrier inspection	بازدید کنار جاده
down the line	ضربه از کنار زمین
marshaled	داوران کنار مسیر
ex ship	تحویل در کنار کشتی
towpath	جادهی کنار آب راه
waterside workmen	کارگران کنار دریا
seafronts	اسکله کنار دریا
jooshim	داور کنار تکواندو
crash barrier	حصار کنار جاده
roadhouses	میخانهی کنار راه
roadhouse	میخانهی کنار راه
road side	کنار جاده یا خیابان
towpaths	جادهی کنار آب راه
There is no need dor ceremony between us.	تعارف رابگذار کنار
sea dike	دیوار کنار اب دریا
Try to be serious for a change .	شوخی رابگذار کنار
safety fence	جانپناه کنار راه
long shore	وابسته بدریا کنار
holiday by the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
holiday at the seaside [British]	تعطیلات در کنار دریا
scull	پاروی کنار قایق
sculled	پاروی کنار قایق
road ditch	راه آب [کنار جاده]
ratch	کنار یا لبه کشتی
sculls	پاروی کنار قایق
seafront	اسکله کنار دریا
holiday by the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
She sat beside ( next to ) her mother .	کنار مادرش نشست
holiday at the seaside [British]	مسافرت کنار دریا
imprints	نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
gully	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
piloting	ناوبری در کنار ابهای ساحلی
adding	قرار دادن اشکال کنار هم
gullies	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
gulleys	محوطه کنار و کمی عقبترازمیله ها
add	قرار دادن اشکال کنار هم
block storing	کنار هم چیدن کانتینرهای مشابه
adds	قرار دادن اشکال کنار هم
corner	گوشه و کنار فرش و یا یک شکل
cess	سرازیری کنار رودخانه وغیره
andiron	سه پایهای که کنار بخاری می گذاشتند
brushwood hurdle	سرشاخه بافته شده کنار هم
imprinted	نوشتن یادداشتهای کنار نقشه
power slide	لغزش به کنار در پیچ مسیر
road ditch	آبرو [جوی] کنار راه
shunted	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
shunt	تغییرجهت دادن کنار گذاشتن
juxtaposition	مرتب کردن موضوعات در کنار هم