Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 187 (9 milliseconds)
English
Persian
contract
کنترات پیمان .
Other Matches
brucsels treaty organization
سازمان پیمان بروکسل پیمان دفاعی منعقده بین بلژیک و بریتانیا و فرانسه وهلند و لوکزامبورگ در 8491
indenture
عهد نامه کنترات
ship over
تجدید کنترات خدمت دریایی
subcontract
قرار دادیا کنترات دست دوم
subcontracted
قرار دادیا کنترات دست دوم
subcontracting
قرار دادیا کنترات دست دوم
subcontracts
قرار دادیا کنترات دست دوم
concordat
پیمان دولت با جماعت مذهبی پیمان رسمی میان دو فرقه مذهبی
contract
پیمان مقاطعه عقد و پیمان بستن تعهد کردن مقاطعه کردن
contract
کنترات کردن منقبض کردن
allied
هم پیمان
federated
هم پیمان
leagues
پیمان
confederate
هم پیمان
confederates
هم پیمان
in league
هم پیمان
avow
پیمان
avowing
پیمان
avows
پیمان
lague
پیمان
obstriction
پیمان
federate
هم پیمان
federates
هم پیمان
federating
هم پیمان
league
پیمان
deed of covenant
پیمان
act
پیمان
agreements
پیمان
compaction
پیمان
allegiant
هم پیمان
treaties
پیمان
treaty
پیمان
acted
پیمان
oath
پیمان
oaths
پیمان
ally
هم پیمان
allying
هم پیمان
pact
پیمان
pacts
پیمان
convenant
پیمان
agreement
پیمان
hand
پیمان
compact
پیمان
compacted
پیمان
compacting
پیمان
compacts
پیمان
vow
پیمان
vowed
پیمان
contract
پیمان
handing
پیمان
testament
پیمان
testaments
پیمان
covenant
پیمان
covenants
پیمان
vowing
پیمان
promise
پیمان
promises
پیمان
vows
پیمان
troth
پیمان
to pawn one's word
پیمان بستن
tripartite pact
پیمان سه جانبه
abjuration
پیمان شکنی
abjurer or abjuror
پیمان شکن
affiance
پیمان ازدواج
to give ones faith
پیمان دادن
purchase notice agreements
پیمان خرید
warlock
پیمان شکن
violaor
پیمان شکن
reneger
پیمان شکن
written contract
پیمان نامه
locarno treaty
پیمان لوکارنو
nonaligned
ناهم پیمان
dunkrik treaty
پیمان دونکرک
renewal of the convention
تجدید پیمان
offensive alliance
پیمان تهاجمی
peace pact
پیمان صلح
warsaw treaty
پیمان ورشو
perfidiousness
پیمان شکنی
perfidy
پیمان شکنی
handfast
پیمان عروسی
allied
کشورهای هم پیمان
contractors
پیمان کار
treason
پیمان شکنی
violation
پیمان شکنی
compact
پیمان معاهده
perfidious
پیمان شکن
conspiring
هم پیمان شدن
conspires
هم پیمان شدن
conspired
هم پیمان شدن
faith
دین پیمان
conspire
هم پیمان شدن
faiths
دین پیمان
contractor
پیمان کار
compacts
پیمان معاهده
compacted
پیمان معاهده
accord
مصالحه پیمان
accorded
مصالحه پیمان
accords
مصالحه پیمان
covenant
پیمان بستن
perjured
پیمان شکن
covenants
پیمان بستن
compacting
پیمان معاهده
concord
یکجوری پیمان
contract
: پیمان بستن
to fly away from an agreement
پیمان شکنی کردن
Old Testament
پیمان یا وصیت قدیم
forswears
پیمان شکنی یانقض
quadruple pact
پیمان چهار جانبه
capitulate
پیمان تسلیم بستن
promise of marriage
قول یا پیمان عروسی
perjurious
ناشی از پیمان شکنی
forswear
پیمان شکنی یانقض
to forswear oneself
پیمان شکنی کردن
forswore
پیمان شکنی کرد
adhesion
الحاق دولتی به یک پیمان
alliance
پیمان بین دول
to stand in with any one
با کسی هم پیمان بودن
to pledge one's word
قول یا پیمان دادن
alliances
پیمان بین دول
to keep to one's word
درست پیمان بودن
Bilateral contract.
پیمان ( قرارداد ) دو جانبه
forswearing
پیمان شکنی یانقض
capitulated
پیمان تسلیم بستن
confederacies
ایالات هم پیمان هم پیمانی
locarno treaty
پیمان منعقدبین المان
treaties
قرارداد پیمان نظامی
cento
سازمان پیمان مرکزی
contractor plant
کارخانه پیمان کار
allied headquarters
قرارگاه کشورهای هم پیمان
breach of promise
شکستن پیمان ازدواج
convention
پیمان نامه انجمن
brian kellogg
پیمان بریان کلوگ
conventions
پیمان نامه انجمن
casus fofderis
سبب انعقاد پیمان
casus fofderis
هدف انعقاد پیمان
pact
معاهده پیمان بستن
pacts
معاهده پیمان بستن
confederacy
ایالات هم پیمان هم پیمانی
contracting officer
افسر متصدی پیمان
nato forces
نیروهای پیمان ناتو
capitulates
پیمان تسلیم بستن
pacific security pact
پیمان امنیت پاسفیک
pact of non aggression
پیمان عدم تجاوز
perfidiously
ازروی پیمان شکنی
treaty
قرارداد پیمان نظامی
capitulating
پیمان تسلیم بستن
to strike hands
دست پیمان بهم دادن
to vow
عهد کردن
[پیمان دادن]
treaty
قرار داد پیمان نامه
stipulate
پیمان بستن تصریح کردن
to plight oneself to a person
پیمان نامزدی با کسی بستن
stipulates
پیمان بستن تصریح کردن
accord
پیمان غیررسمی بین المللی
to forfeit ones word
پیمان پکستن بدقول درامدن
north atlantic treaty organization (nato
سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
in treaty
مشغول مذاکره و عقد پیمان
to enter into an agreement
پیمان یا قراردادی منعقد کردن
accords
پیمان غیررسمی بین المللی
league
هم پیمان شدن گروه ورزشی
treaties
قرار داد پیمان نامه
they are sworn frends
با هم پیمان دوستی بسته اند
leagues
هم پیمان شدن گروه ورزشی
accorded
پیمان غیررسمی بین المللی
stipulating
پیمان بستن تصریح کردن
promises
قول دادن پیمان بستن
value cost contract
پیمان بستن با قیمتهای پایه
promise
قول دادن پیمان بستن
abjuratory
پیمان شکنی مبنی بر نقض عهد
privity in contract
انحصار نتیجه پیمانی به طرفین ان پیمان
to perform one's oromise
پیمان یاوعده خودرا انجام دادن
hagiographa
بخش سوم کتاب پیمان کهن
seato forces
نیروهای کشورهای پیمان جنوب شرقی اسیا
handfast
دست نامزدی پیمان عروسی بستن با حلقه
NATO
مخفف ناتو سازمان پیمان اتلانتیک شمالی
covenantor
اجتماع اشخاص هم پیمان برای انجام کاری
eastern european mutual assisstance trea
پیمان کمک متقابل اروپای شرقی treaty warsaw
rio treaty
پیمان منعقد بین کلیه کشورهای نیمکره غربی به استثناء کانادا
north atlantic treaty organization (nato
پیمانی که در 9491 باشرکت 51 کشور به وجود امدو هدف ان در واقع مقابله نظامی با پیمان ورشو وبلوک شرق است
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
central treaty organization
سازمان پیمان مرکزی سازمان دفاعی متشکل ازایران
to perjure oneself
پیمان شکنی کردن نقض عهد کردن
written agreement
موافقت نامه پیمان نامه
statute of fraud
قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
marriage
ازدواج پیمان ازدواج
marriages
ازدواج پیمان ازدواج
warsaw treaty
پیمانی که عنوان اصلی ان "پیمان کمک متقابل اروپای شرقی " است و به سال 5591 در ورشوپایتخت لهستان منعقد شد وهدف ان کمک متقابل کشورهای اروپای شرقی به یکدیگر است و بیشتر جنبه نظامی دارد
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com