English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 186 (8 milliseconds)
English Persian
olympic lift and cross face کنده حصیر مال
Other Matches
matting حصیر
reed mat حصیر
straws حصیر نی
fescue حصیر
mat حصیر
mats حصیر
roofing mat حصیر
rushes حصیر
straw حصیر نی
matting حصیر بافی
demi john قرابه حصیر دار
doormat حصیر یا فرش جلو در
doormats حصیر یا فرش جلو در
bathmat حصیر یا فرشک پای وان حمام
platting حصیر بافته برای کلاه سازی
bathmats حصیر یا فرشک پای وان حمام
pleuston علفهای ریزوشناوری که روی سطح اب شیرین تشکیل چیزی بشکل حصیر سبز میدهدوشامل جلبکهای شناور نیز میباشد
pulled کنده
chunk کنده
anvil stock کنده
clogs : کنده
log کنده
logs کنده
block aead سر کنده
blocs کنده
bilboes کنده
clog : کنده
graven کنده
clogged : کنده
bloc کنده
dugout dewelling کنده
chunks کنده
stock کنده
chumps کنده
chump کنده
blocked کنده
stub کنده
stubbed کنده
stubbing کنده
stubs کنده
block کنده
stocked کنده
blocks کنده
knockstone کنده
timber کنده
olympic lift کنده یک چاک
block length درازای کنده
carver کنده کار
unstuck کنده شده
leg pickup کنده کشی
grits جوپوست کنده
plummer block کنده محور
aboveboard پوست کنده
rear crotch and near arm نوعی کنده رو
wooden anvil stock کنده چوب
block mark نشان کنده
block size اندازه کنده
leg lift and side roll کنده سرانبون
ingraving کنده کاری
in plain english پوست کنده
in intaglio بشکل کنده
logrolling کنده غلتانی
husked پوست کنده
hulled پوست کنده
graving کنده کاری
glyptics کنده کاری
entry block کنده مدخل
near leg and craddle کنده گوسفندانداز
deblocking کنده شکنی
deblock شکستن کنده
control block کنده کنترل
near leg pickup and turnover نوعی کنده رو
plummer block کنده شفت
blockette کنده کوچک
inside sarma انواع کنده رو
trunk کنده درخت
log کنده چوب
building block کنده ساخت
building block بنا کنده
building blocks کنده ساخت
building blocks بنا کنده
logs کنده چوب
engraver کنده کار
engravers کنده کار
stumpy پر از کنده درخت
trunks کنده درخت
stumps کنده درخت
stump کنده درخت
stumped کنده درخت
picked پوست کنده
stumping کنده درخت
peeled پوست کنده
frankly رک وپوست کنده
dugouts کنده شده
dugout کنده شده
rock hewn از کوه کنده شده
loggats کنده کوچک دیرک
stubby پراز کنده درخت
Bluntly. Without mincing words. صاف وپوست کنده
I had a very hard time ot it. دراینکار پوستم کنده شد
intagliated کنده کاری شده
talk turkey <idiom> رک و پوست کنده گفتن
record blocking کنده یی کردن مدارک
loggets کنده کوچک دیرک
blocks کنده مانع ورادع
ptisan گندم پوست کنده
plains ساده پوست کنده
shelled almond بادام پوست کنده
plainer ساده پوست کنده
plain ساده پوست کنده
make no bones about something <idiom> رک و پوست کنده گفتن
block کنده مانع ورادع
blocked کنده مانع ورادع
plainest ساده پوست کنده
trunks الوار کنده چوب
flump تلوتلوخوردن کنده زدن
carve کنده کاری کردن
cutting chisel اسکنه کنده کاری
chalcographer کنده کاری روی مس
carvings کنده کاری کردن
carves کنده کاری کردن
chalcogrophy کنده کاری روی مس
trunk الوار کنده چوب
dug in سنگر کنده شده
groats گندم یاجوپوست کنده
quarried ازکان کنده شده
logged از کنده پاک شده
break ground لنگر از زمین کنده شد
carved کنده کاری کردن
she is a peach هلوی پوست کنده است
stew in one's own juice <idiom> افتادن درچاهی که خود کنده
sidero graphy کنده کاری روی پولاد
The handle of the bucket has come off. دسته سطل کنده شده
zincograph روی کنده کاری شده
ditches ابرو کنار راه کنده
to stub a piece از کنده یاریشه پاک کردن
man-to-man <idiom> مستقیم یارک وپوست کنده
ivory carving کنده کاری روی عاج
ivory carving کنده کاری روی عاج
it peels better بهتر پوست ان کنده میشود
anchor's aweight لنگر از زمین کنده شده
as fresh as a rose <idiom> مثل هلوی پوست کنده
aweigh لنگر اززمین کنده شده
ditched ابرو کنار راه کنده
point takedown with inside standing leg زیر خم که تبدیل به کنده رومیشود
ditch ابرو کنار راه کنده
My buttons mave come off. تکمه های لباسم کنده شده
plainspoken صاف و پوست کنده بی ریا و تزویر
sawlog کنده درخت مناسب اره کردن
groat بلغور جو یا گندم یاجو پوست کنده
router ابزار کنده کاری لیسه نجاری
To give it straight from the shoulder. مطلبی راصاف وپوست کنده گفتن
near leg pickup and leg block زیر یک خم و تبدیل ان به کنده افلاک پیشرو
These oranges peel easily. این پرتقالها پوستشان زود کنده می شود
hominy grits ذرت پوست کنده با دانههای متحد الشکل
divot چمن گلف کنده شده با ضربه چوب
glyptics کنده کاری در روی سنگهای گران بها
saw yer درخت از ریشه کنده که روی اب شناور باشد
departure end نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
To give it to someone straight from the shoulder . To tell someonestraight صاف وپوست کنده مطلبی را به کسی گفتن
olympic lift بدل کنده یک چاک با کشیدن پای حریف از داخل
straight from the shoulder <idiom> راست وپوست کنده گفتن ،بیغل غش صحبت کردن
a corduroy road جاده باتلاقی [که کنده های درختان را بصورت اریب در آن می چینند.]
dumb well چاهی که برای کشیدن ابهای روی زمین کنده میشود
logs :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
log :کنده قطعهای ازدرخت که اره نشده سرعت سنج کشتی
hominy ذرت پوست کنده که با اب جوش یا شیر پخته شده باشد
driven well چاهی که بوسیله فروبردن لوله کنده وبا اب رسانده باشند
frumenty گندمی که پوست انرا کنده بجوشانند ودارچین وشیرینی بان بزنند
yule log کنده بزرگی که شب میلادبمناسبت اغاز مراسم عید دربخاری منزل گذارند
ablate کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
logs گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
log گزارش روزانه عملیات هیئت یاعملیات موتوریاماشین وغیره کندن کنده درخت
fishbone mine سیستم کانال کشی یاحفاری که به صورت شاخههای موازی عرضی کنده میشود
If you try to cheat the bank, you wil be digging your own grave. اگر سعی کنی بانک را گول بزنی، با دست خودت گورت را کنده ای.
backlogs کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
backlog کنده بزرگی که پشت اتش بخاری گذارده میشود موجودی جنسی که بابت سفارشات درانبارموجوداست جمع شدن
lithoglyptics کنده کاری روی گوهر حکاکی روی جواهر
abated [سطح سنگ تراشیده شده یا کنده شده]
over break خاکبرداری اضافی و کندن وجابجا شدن اضافی خاک یاقطعات سنگی که دراثر موارمنفجره بدون اینکه بخواهیم کنده شود
engrave کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraved کنده کاری کردن در حکاکی کردن
engraves کنده کاری کردن در حکاکی کردن
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
scale فلس پشم [این عامل اصلی کهنه جلوه نمودن فرش در اثر کنده شدن فلس از سطح پشم در اثر مرور زمان و راه رفتن بر روی فرش می باشد.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com