English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
manil hemp کنف مانیلایی که از ان طناب وبوریا درست می کنند
Other Matches
compatible با هم درست کار می کنند
musette اهنگی که برای نی انبان درست می کنند
koumiss قومیس نوشابهای که تاتارهاازشیرمادیان درست می کنند
meat safe قفسه گوشت که باتورسیمی درست می کنند
lachryma christi باده سرخ و شیرینی که درجنوب درست می کنند
picalilli ترشی هندی که باسبزی وادویه تند درست می کنند
resurection pie کلوچهای که از ریزههای خوراک مانده از پیش درست کنند
matelote یکجور خوراک ماهی که باشراب و پیاز و چیزهای دیگر درست می کنند
comparator وسیله منط قی که درستی خروجی آن درست است که ورودیها با هم فرق کنند
rope chaff وسایل تولید پارازیت دردستگاه رادار که با طناب سیمی درست میشود
fish cake نان شیرینی که از ماهی خورد کرده وپوره سیب زمینی درست کنند
frostwork نقشی که به تقلید ان درست کنند طراحی شبیه شبنم یخ زده طراحی گردی
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که همه ورودی ها در یک سطح باشند ونادرست است اگر باهم فرق کنند
to provoke somebody until a row breaks out <idiom> کسی را اینقدر اذیت کنند که شروع کنند به دعوی و پرخاش
multiprocessing system سیستمی که چندین واحد پردازنده به هم کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
multiprocessor تعداد واحدهای پردازش که با هم یا جداگانه کار می کنند ولی یک فضای حافظه را اشتراکی استفاده می کنند
noncompatibility دو یا چند سخت افزار که نمیتوانند داده رد و بدل کنند یا از وسیله جانبی یکسان استفاده کنند
When brothers quarrel, only fools believe. <proverb> برادران جنگ کنند ابلهان باور کنند.
mode حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
modes حالتی که در آن کامپیوتر به کاربران اجازه میدهد دستورات یا برنامه ها یا داده را وارد کنند و به سرعت پاسخ دریافت کنند
pay out the rope طناب را شل کنیدتاباز شود طناب رابدهیدبیاید
collision detection پروتکل ارتباطات شبکهای که مانع ارسال همزمان از دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و سپس ارسال کنند
lanyards طناب کوتاه طناب کمر
lanyard طناب کوتاه طناب کمر
cargo sling طناب بستن محمولات به زیرهلی کوپتر طناب باربندی هلی کوپتر یا خودرو
intersections تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
intersection تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
join تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
meets تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
meet تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند
joins تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
joined تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست میدهد
coincidence function تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
OR function تابع منط قی که وقتی خروجی درست میدهد که یک ورودی درست باشد
and تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که هر دو ورودی درست باشد
either or operation تابع منط قی که وقتی خروجی درست دارد که یک ورودی درست داشته باشد
disjunction تابع منط قی که در صورتی که ورودی درست باشد خروجی درست تولید میکند
union تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
conjunction تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
conjunctions تابع منط قی که اگر همه ورودی ها درست باشند درست خواهد بود
unions تابع منط قی که اگر هر ورودی درست باشد نتیجه درست خواهد بود
assertion 1-عبارت برنامه از یک قاعده یا قانون 2-قاعدهای که درست است یا درست فرض میشود
false 1-اشتباه نه درست و نه صحیح . 2-اصط لاح منط قی معادل دودویی مخالف درست
alternation تابع منط قی که یک خروجی درست را در صورتی که هر یک از ورودی ها درست باشد ایجاد میکند
how long is the rope درازی طناب چقدر است طناب چند متر است
CSMA CD پروتکل ارتباط شبکهای که مانع ارسال همزمان دو منبع میشود به این ترتیب که باید صبر کنند و در زمان مناسب ارسال کنند برای ارسال داده در اینترنت به کار می رود
MMU مدارهای منط قی الکترونیکی که سیگنالهای تنظیم حافظه تولید می کنند و تط بیق آدرس حافظه مجازی به محلهای حافظه فیزیکی را کنترل می کنند. MMU در قطعه پردازنده مجتمع شده است
tempered درست ساختن درست خمیر کردن
temper درست ساختن درست خمیر کردن
tempers درست ساختن درست خمیر کردن
bight حلقه طناب مضاعف قایق حلقه طناب دوبل
judiciousness قضاوت درست تشخیص درست
non rotating wire rope طناب سیمی یک سو با مغزی طناب سیمی نپیچ
companding دو فرآیندی که داده را پیش از ارسال یا ذخیره فشرده می کنند و سپس داده فشرده را به صورت اولیه ذخیره می کنند
be the spitting image of someone <idiom> درست مثل کسی بودن [درست شبیه کسی به نظر رسیدن]
The convict cannot distinguish between right and wrong [distinguish right from wrong] . این مجرم نمی تواند بین درست و نادرست را تشخیص [تشخیص درست را از نادرست] بدهد.
EXOR تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
alternatives تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
alternative تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
exjunction تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند
differences تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند
exclusive تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
denial تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
dispersion تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد
symmetric difference تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند
NAND function تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد
denials تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد
equality تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند
except تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
tows طناب
footrope طناب پا
running end سر طناب
upper end of the rope سر طناب
tackline طناب تک
fag end ته طناب
towline طناب
hawse laid rope طناب سه لا
guys طناب
guy طناب
roped طناب
guide rope طناب
tow طناب
rope طناب
lines طناب خط
cord طناب
headline طناب
headlines طناب
line طناب خط
ropes طناب
cords طناب
fag ends ته طناب
PRI پشتیبانی کنند
he is well spoken of از او تعریف می کنند
he warned them to obey اطاعت کنند
they mingle their tears با هم گریه می کنند
pendants طناب اتصال
slackest شل کردن طناب
slacks شل کردن طناب
lanyard طناب پرچم
lanyard تسمه یا طناب
slack شل کردن طناب
hawsers طناب سیمی
loops حلقه طناب
hawser طناب کلفت
tows با طناب کشیدن
pendants طناب نگهدارنده
hawsers طناب کلفت
pendant طناب اتصال
snubbed نگهداشتن طناب
snub نگهداشتن طناب
lanyards طناب پرچم
tackle طناب وقرقره
backrope طناب عقب
bellpull طناب زنگ
bight حلقه طناب
tackled طناب وقرقره
tackle قرقره و طناب
bolt rope طناب کناره
tail on طناب را بکشید
bowstring طناب انداختن
braided cordage طناب بافته
tail on کشیدن طناب
anchor cable طناب لنگر
tackled قرقره و طناب
looped حلقه طناب
tightwire طناب سیمی
loop حلقه طناب
tackling قرقره و طناب
lanyards طناب طرقه کش
pendant طناب نگهدارنده
tackling طناب وقرقره
tackles قرقره و طناب
towline طناب سورتمه
tie down طناب اتصال
tackles طناب وقرقره
thightrope طناب بندبازی
hawser طناب سیمی
snubbing نگهداشتن طناب
cord طناب نازک
boat painter طناب قایق
traction rope طناب کشش
stopper خفت طناب
stoppers خفت طناب
painters طناب قایق
surge شل کردن طناب
surged شل کردن طناب
cords طناب نازک
warps طناب ریسمان
surges شل کردن طناب
racking طناب نازک
slackens شل کردن طناب
slackening شل کردن طناب
fag end طناب ریش
fag ends طناب ریش
lay خواب طناب
block and tackle طناب و قرقره
lays خواب طناب
sash cord طناب لنگر
sash cords طناب لنگر
slacken شل کردن طناب
slackened شل کردن طناب
towline طناب بوکسل
fall طناب قرقره
lanyard طناب طرقه کش
guys طناب مهاری
lanyards تسمه یا طناب
warp طناب ریسمان
He let go of the rope . طناب را ول کرد
eyes چشمی طناب
messengers طناب حامل
messenger طناب حامل
snubs نگهداشتن طناب
painter طناب قایق
burton طناب و قرقره
guy طناب مهاری
warped طناب ریسمان
eye چشمی طناب
wire rope طناب سیمی
eyeing چشمی طناب
tow rope طناب یدک کش
bottom line طناب زیرین
to skip rope از طناب پریدن
roping طناب کشی
eying چشمی طناب
roping طناب دوزی
tow با طناب کشیدن
capstan چرخ طناب
marlinspike طناب گشا
hair line طناب مویی
halliard طناب پرچم
halyard طناب پرچم
small stuff طناب نازک
hauling rop طناب کشش
hauling rop طناب بالابر
shroud laid rope طناب چهاربند
hawse laid rope طناب سه بند
hawser bend گره طناب
shroud laid rope طناب چهارلا
head rope طناب شماره یک
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com