Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (16 milliseconds)
English
Persian
readied
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readies
که منتظر است تا قابل استفاده شود
ready
که منتظر است تا قابل استفاده شود
readying
که منتظر است تا قابل استفاده شود
Search result with all words
carrier
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
carriers
پروتکل ارتباطات شبکهای که از ارسال دو منبع در یک زمان جلوگیری میکند و باید منتظر شوند و سپس ارسال کنند. قابل استفاده برای کنترل ارسال داده روی شبکه ایترنت
Other Matches
caretaker status
وضعیت منتظر استفاده تاسیسات ذخیره تاسیسات منتظر اشغال
collective goods
کالاهای قابل استفاده جمعی کالاهای عمومی که استفاده یک فرد ازانها موجب محرومیت دیگران از استفاده ان کالاها نمیشود
qsam
صف بلاکهای منتظر برای پردازش که با استفاده روش دستیابی تربیتی بازیابی میشود
friendly front end
طرح نمایش یک برنامه که قابل استفاده و قابل فهم است
archival quality
مدت زمانی که یک کپی قابل ذخیره سازی است قبل از آنکه غیر قابل استفاده شود
defect skipping
روش مشخص کردن و برچسب گداری شیارهای حساس مغناطیسی در حال ساخت تا استفاده نشوند. اشاره به شیار بعدی مناسبی که قابل استفاده است
presumable
قابل استنباط قابل استفاده
standby
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
standbys
منتظر عملیات ماندن منتظر باشید
fit for use
قابل استفاده
serviceable
<adj.>
قابل استفاده
allowable
قابل استفاده
profitable
قابل استفاده
handier
قابل استفاده
handiest
قابل استفاده
handy
<adj.>
قابل استفاده
applicable
<adj.>
قابل استفاده
suitable
<adj.>
قابل استفاده
useful
<adj.>
قابل استفاده
utilisable
[British]
<adj.>
قابل استفاده
usable
<adj.>
قابل استفاده
exploitable
قابل استفاده
utilizable
<adj.>
قابل استفاده
functional
<adj.>
قابل استفاده
practicable
<adj.>
قابل استفاده
proper
<adj.>
قابل استفاده
purpose-built
<adj.>
قابل استفاده
purposeful
<adj.>
قابل استفاده
purposive
<adj.>
قابل استفاده
applicatory
<adj.>
قابل استفاده
practical
<adj.>
قابل استفاده
practicals
قابل استفاده
operational
قابل استفاده
convenient
<adj.>
قابل استفاده
appropriate
[for an occasion]
<adj.>
قابل استفاده
handy
[useful]
<adj.>
قابل استفاده
advantageous
<adj.>
قابل استفاده
beneficial
<adj.>
قابل استفاده
expedient
<adj.>
قابل استفاده
helpful
<adj.>
قابل استفاده
utile
[archaic]
[useful]
<adj.>
قابل استفاده
utilitarian
[useful]
<adj.>
قابل استفاده
valuable
<adj.>
قابل استفاده
serviceable
قابل استفاده
utilizable
قابل استفاده مصرف
instrumental
مفید قابل استفاده
commonable
قابل استفاده عموم
handier
بسهولت قابل استفاده
handiest
بسهولت قابل استفاده
handy
بسهولت قابل استفاده
available
قابل استفاده سودمند
inoperable
غیر قابل استفاده
serviceableness
قابل استفاده بودن
credit available
اعتبار قابل استفاده
fleet in being
ناوگان قابل استفاده
cumber
غیر قابل استفاده
reusable
قابل استفاده مجدد
operative
قابل استفاده موثر
operatives
قابل استفاده موثر
out of commission
غیر قابل استفاده
microsoft
واسط کاربر چند کاره گرافیکی که برای استفاده ساده طراحی شده است . ویندوز از نشانه ها برای نمایش دادن فایل و قط عات استفاده میکند با mouse قابل کنترل است بر عکس DOS-MS که نیاز به دستورات تایپی دارد
reusable program
برنامه قابل استفاده مجدد
ARQ
قابل استفاده در برخی مودم ها
usable
قابل استفاده مصرف کردنی
available payload
بازده قابل استفاده وسیله
operational
قابل استفاده مربوط به عملیات
unserviceable
وسایل غیر قابل استفاده
useable
قابل استفاده مصرف کردنی
waterlog
غیر قابل استفاده شدن
unavailable water
رطوبت غیر قابل استفاده
through the green
منطقه قابل استفاده در بازی گلف
acceptance credit
اعتبار قابل استفاده به وسیله قبولی نویسی
portable
که روی کامپیوترهای مختلف قابل استفاده اند
user programmable terminal
ترمینال قابل برنامه نویسی استفاده کننده
unix
یک سیستم عاملی که براحتی قابل استفاده است
single
ریبون چاپگر که فقط یک بار قابل استفاده است
commonest
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
end
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
ended
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
common
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
functioned
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
functions
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
environment
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
usable
آنچه برای معرف قابل استفاده و فراهم است
environments
حجم حافظه خالی قابل استفاده توسط برنامه
commoners
تواتع کمکی که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
function
مجموعه توابع که توسط یک برنامه قابل استفاده اند
ends
کد نشان دهنده انتهای رسانه فیزیکی قابل استفاده
chargeable
مین نیرو و پس از بین رفتن آن قابل استفاده است
sounded
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
effective
آنچه برای تولید یک نتیجه مشخص قابل استفاده است
sounds
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
shares
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
critical path analysis
منبعی که در هر زمان فقط توسط یک پردازنده قابل استفاده است
shared
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
sound
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
commonest
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
i/o
که برای ورودی و خروجی داده به پردازنده قابل استفاده است
shuttle
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
common
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
multi strike printer ribbon
ریبون جوهری در چاپگر که بیشتر از یک بار قابل استفاده است
share
پوشه فایل ها روی دیسک درایوکامپیوتر محلی که قابل استفاده
shuttled
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
commoners
سخت افزاری که برای بسیاری کارها قابل استفاده است
shuttles
رسانگر فضایی قابل استفاده مجدد که مانند هواپیما پروازمیکند
cryogenic materials
مواد یا الیاژهایی که دردماهای بسیار پایین قابل استفاده اند
soundest
تبدیل صوت آنالوگ به دیجیتال که قابل استفاده در کامپیوتر شود
sector
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
sectors
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
nonerasable storage
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
sector
شیاری که خطا دارد و برای ذخیره مناسب قابل استفاده نیست .
storage
رسانه ذخیره سازی که قابل پاک کردن یا استفاده مجدد نیست
desk accessories
وسائل کاری که به هنگام استفاده از سایر اسناد قابل دسترس است
sectors
جدولی که حاوی سکتورهای غیر قابل استفاده دیسک سخت باشد
highest
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
highs
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
re issuable notes
اوراق بهادار در وجه حامل که پس از یک بار پرداخت دوباره قابل استفاده هستند
high
اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
apl
زبان برنامه نویسی سطح بالا قابل استفاده در کارهای علمی و ریاضی
dial in modem
مودمی که خودکار پاسخ میدهد و در هر زمانی برای دستیابی به سیستم قابل استفاده است
typeball
یک عنصر ضربه زننده ماشین تحریر که شامل تمام کاراکترهای قابل استفاده میباشد
word
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
appliance computer
سیستم کامپیوتری آماده اجرا که خریداری میشود و به سرعت برای یک منظور کاربردی قابل استفاده است
worded
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
fault
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faulted
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
faults
مدت زمان بین وقتی که سیستم کامپیوتری کار نمیکند یا بع علت خطا غیر قابل استفاده است
basics
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
basic
سیستمی که برنامه یا کارهای مشخصی را برای یک کامپیوتر مرکزی انجام میدهد و با استفاده از سیگنالهای وقفه قابل کنترل است
mouse
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
mouses
برنامهای که داده محل ارسالی را از mouse به مختصات استاندارد تبدیل میکند تا توسط نرم افزار قابل استفاده باشد
eds
درایو دیسک که از جعبه دیسک قابل جابجایی استفاده میکند
DLL
فایلی که حاوی کتابخانهای از توابعی است که توسط برنامه دیگری قابل استفاده است
stops
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stop
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopping
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
stopped
لیست کلمات که قابل استفاده نیستند یا برای فایل یا جستجوی کتابخانه مفید نیستند
portability
گسترده به طوری که سخت افزار یا نرم افزار در سیستمهای مختلف قابل استفاده باشند
augmenting
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augments
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augmented
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
augment
تولید یک کلمه آدرس قابل استفاده از دو کلمه کوتاهتر
teletext
روش ارسال متن و اطلاعات در یک سیگنال تلویزیون معمولی به صورت رشته بیت سری که با استفاده از کدگشای مخصوص قابل نمایش است
hand-held
وسیله کوچکی که در دست جا میشود براس اسکن عکسهای کوچک و رسم خط و تبدیل آنها به تصاویر گرافیکی که قابل استفاده در کامپیوتر هستند
authentication
استفاده از کدهای خاص برای بیان کردن به فرستنده پیام که پیام درست و قابل تشخیص است
pay dirt
خاک زرگری یا خاک معدن قابل استفاده
non dedicated server
کامپیوتری که سیستم عامل شبکه را در پس زمینه اجرا میکند و نیز برای اجرای برنامههای کاربردی نرمال در همان زمان قابل استفاده است
logical
حرفی که به دیسک درایو یا فضای ذخیره سازی انتساب میشود که به عنوان درایو محل قابل استفاده است
mirrors
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirrored
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
mirror
کپی کردن تمام عملیات دیسک روی دیسک دوم که در صورت خرابی اولی قابل استفاده است
machines
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machine
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
machined
غیراستاندارد یا آنچه روی سخت افزار یا نرم افزار تولیدکننده دیگر بدون تغییرات قابل استفاده نباشد
dependent
غیر استاندارد یا چیزی که روی سخت افزار یا نرم افزار تولید کننده دیگر بدون متغیر قابل استفاده نیست
defaulting
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaulted
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
default
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
defaults
در سیستم هایی که چندین چاپگر قابل تعریف هستند چاپگری که استفاده میشود مگر اینکه دیگری تعریف شده باشد
extend
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extending
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
extends
در یک IBM PC روش استاندار معروف برای افزودن حافظه زیادی بیشتر از مگا بایت که توسط چندین سیستم عامل یا برنامه قابل استفاده مستقیم است
fragmentation
حافظه اختصاص یافته به چندین فایل که به بخشهای آزاد و کوچکتری تقسیم میشود و آن قدر کوچک هستند که قابل استفاده نیستند ولی کلا فضای زیادی اشغال می کنند
formats
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
format
استفاده از فیلدهای نمایش محافظت شده برای نمایش حالت خالی یا صفحهای که قابل تغییر نیست ولی کاربر میتواند اطلاع وارد کند
ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
environment
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
environments
متغیر تنظیم شده توسط سیستم یا کاربر در دستورات سیستم که توسط هر برنامهای قابل استفاده است
free port
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports
بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
virtual
که موجود نیست ولی توسط کامپیوتر شبیه سازی شده است و توسط کاربر به صورت مجازی قابل استفاده است
interserviceable
قابل استفاده به وسیله چندقسمت یا چند نوع یکان وسیله چند یکانی
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
ocr
فرآیندی که امکان تشخیص حروف چاپ شده یا نوشته شده را به صورت نوری و تبدل آن به کد قابل خواندن توسط ماشین که ورودی کامپیوتر ست دارد با استفاده از حرف خان نوری
inexpectant
نا منتظر
expectant of
منتظر
waiters
منتظر
anticipatory
منتظر
anticipator
منتظر
trray
منتظر
waiting
منتظر
waiter
منتظر
anticipant
منتظر
wistful
منتظر
abhide
منتظر بودن
trray
منتظر شدن
to look out
منتظر بودن
awaited
منتظر بودن
awaiting
منتظر بودن
await
منتظر بودن
awaits
منتظر بودن
hold one's horses
<idiom>
باصبوری منتظر ماندن
hang about
در نزدیکی منتظر بودن
i pause for a reply
منتظر پاسخ هستم
sweat out
<idiom>
با دلواپسی منتظر بودن
to wait for any one
منتظر کسی شدن
to look for anything
منتظر چیزی شدن
hold breath
منتظر یک اتفاق بودن
to look forward to something
منتظر چیزی شدن
on deck
دونده منتظر نوبت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com