Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
agrapha
که مورد قبول مسیحیان نیست
Other Matches
Lets play that again .
قبول ندارم.
[قبول نیست دربازی وغیره ]
taken
مورد قبول
received
مورد قبول
conventional
مورد قبول عامه
availabe time
زمان مورد قبول
persona grata
شخص مورد قبول
aknowledge character
کاراکتر مورد قبول
Hobson's choice
پیشنهادی که چارهای جز قبول ان نیست
adopted items of material
اقلام مورد قبول از نظرعملیاتی
current standard cost
هزینه استاندارد و مورد قبول
putative
مفروض مورد قبول عامه
lineball
توپی که روی خط میافتد و قبول نیست
qui aprobat non reprobat
نکول بعد از قبول مسموع نیست
to pass go orrun current
معمولا مورد قبول واقع شدن
lowest common denominator
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
ack
Character Ackowledge کاراکتر مورد قبول
lowest common denominators
مورد قبول یا فهم اکثریت مردم
persona grata
نماینده سیاسی مورد قبول کشور دیگر
antinomian
مخالفین اصول اخلاقی فرقهای از مسیحیان که مخالف مراعات اصول اخلاقی بودند و اعتقادداشتند که خداوند در همه حال نسبت به مسیحیان لطف دارد
adopted types
انواع تجهیزات مورد قبول انواع تجهیزات قبول شده
It's not about you!
این در مورد شما نیست!
nuncupative will
در CL این وصیت فقط در مورد سربازان و ملوانان در حال خدمت قابل قبول است
wind aided
اگر سرعت باد در ساعت بیش از 74/4متر باشد رکورد بدست امده قابل قبول نیست
Coptic architecture
معماری مسیحیان مصر
diatessaron
اناجیل اربعهء مسیحیان
the church militant
قاطبه مسیحیان جهان
mennonite
فرقهای از مسیحیان مخالف تعمید
ecumenic
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
Protestant
عضو فرقه مسیحیان پروتستان
oecumenical
وابسته به قاطبه مسیحیان جهان
Protestants
عضو فرقه مسیحیان پروتستان
Holy Communion
ایین عشای ربانی مسیحیان
New Testament
کتب عهد جدید مسیحیان
ash wednesday
اولین روز ایام روزهء مسیحیان
palingenesis
تجوید از راه تولد ایین تعمید مسیحیان
All is not gold that glitters.
<proverb>
هر آنچه میدرخشد طلا نیست(هر گردى گردو نیست).
New Year's Day
روز اول ژانویه که آغاز سال نو مسیحیان است
winchester disk
دیسک سخت کوچک در یک واحد بسته که وقتی پر است یا لازم نیست , قابل جدا شدن از کامپیوتر نیست
Salvation Army
تشکیلات مسیحیان که هدفش تبلیغ دینی وکمک بفقرا است
Jehovah's Witnesses
دستهای از مسیحیان که بحکومت خداوند و به بازگشت عیسی پس از هزار سال دیگراعتقاددارند
roundhead
نماینده پارلمان انگلیس دردوره شارل اول و عضو فرقه مسیحیان کویکر
step frame
استفاده از رشته ویدیویی به صورت یک فریم در هر لحظه برای زمانی که کامپیوتر قوی نیست یا آن قدر سریع نیست که تصاویر بلادرنگ را نشان دهد
transparently
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
transparent
برنامه کامپیوتری که بر کاربر واضح نیست یا هنگام اجرا توسط کاربر قابل مشاهده نیست
leaving files open
به معنای اینکه فایل بسته نیست یا حاوی نشانه پایان فایل نیست .
his parentage isunknown
اصل و نسبتش معلوم نیست پدرو مادرش معلوم نیست کی هستند
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
rosicrucian
فرقهای از مسیحیان قرن 71و اوایل قرن 81 دارای عقایدفلسفی و مرموز وتصوف امیز
transubstantiation
اعتقادباینکه نان وشراب مصرفی درایین عشای ربانی مسیحیان هنگام ورود ببدن شخص تبدیل بجسم وخون عیسی میگردد
it is past all hope
جای هیچ امیدواری نیست هیچ امیدی نیست
it is inexpedient to reply
پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
area of operational interest
منطقه مورد توجه عملیاتی منطقه مورد نظر عملیاتی
compliance
قبول
admission
قبول
acceptances
قبول
adoption
قبول
reception
قبول
admissions
قبول
receptions
قبول
intromission
قبول
acceptance
قبول
acknowledgment
قبول
imprimatur
قبول
unacceptable
غیرقابل قبول
rejection
قبول نکردن
to take in
قبول کردن
the optio to accept or reject
اختیار قبول یا رد
ineligible
غیرقابل قبول
passable
قابل قبول
passes
قبول کردن
acceptant
قبول کننده
acceptance
قبول قرارداد
passed
قبول کردن
unacceptably
غیرقابل قبول
rejection
عدم قبول
acceptable
قابل قبول
accorded
قبول کردن
accords
قبول کردن
accord
قبول کردن
admissible
قابل قبول
tolerable
قابل قبول
acceptability
قبول شدگی
agreements
قرار قبول
agreement
قرار قبول
acceptability
قابلیت قبول
believable
قابل قبول
the g. or refusal of anything
قبول یا ردچیزی
intolerance
عدم قبول
reasonable
قابل قبول
pass
قبول کردن
honoured
قبول کردن
honors
قبول کردن
honoring
قبول کردن
honored
قبول کردن
Agreed . that is a deal .
قبول ( قبوله )
ratification
قبول قبولی
adoption
قبول به فرزندی
withdraws
قبول نکردن
withdraw
قبول نکردن
reply paid /RP/
[reply prepaid]
جواب قبول
honouring
قبول کردن
valid
قابل قبول
acceptances
قبول قرارداد
admitting
قبول کردن
admits
قبول کردن
admit
قبول کردن
honour
قبول کردن
I agree.
قبول دارم.
compliant
قبول کننده
disclaims
قبول نکردن
disclaiming
قبول نکردن
disclaimed
قبول نکردن
disclaim
قبول نکردن
adopts
قبول کردن
adopting
قبول کردن
adopt
قبول کردن
honours
قبول کردن
acceptation tacite
قبول ضمنی
acceptor
قبول کننده
acceptable
<adj.>
قابل قبول
adequate
<adj.>
قابل قبول
good
[sufficient]
<adj.>
قابل قبول
satisfactory
<adj.>
قابل قبول
sufficient
<adj.>
قابل قبول
sufficing
<adj.>
قابل قبول
adequately
[sufficiently]
<adv.>
قابل قبول
accepts
قبول شدن
offer and acceptance
ایجاب و قبول
non acceptance
عدم قبول
compliancy
قبول اجابت
compliantly
با قبول و رضایت
naturalization
قبول تابعیت
disallowance
عدم قبول
embracement
قبول اتخاذ
express acceptance
قبول صریح
intolerancy
عدم قبول
allowable load
بارقابل قبول
adopter
قبول کننده
sufficiently
<adv.>
قابل قبول
aceptive
قابل قبول
acknowladgement of debt
قبول بدهی
adhibit
قبول کردن
admission of liability
قبول بدهی
admittable
قابل قبول
impossible
[colloquial]
<adj.>
غیرقابل قبول
implied acceptance
قبول ضمنی
authorised
[British]
<adj.>
<past-p.>
قبول شده
approved
<adj.>
<past-p.>
قبول شده
allowed
<adj.>
<past-p.>
قبول شده
agreed
<adj.>
<past-p.>
قبول شده
acceptancy
اماده قبول
entertains
قبول کردن
concede
قبول شکست
reply paid
جواب قبول
allowable
قابل قبول
conceded
قبول شکست
acceptably
بطورقابل قبول
concedes
قبول شکست
receivable
قابل قبول
acceptance by conduct
قبول فعلی
acceptance by words
قبول قولی
acceptance limit
حد قابل قبول
entertained
قبول کردن
authorized
<adj.>
<past-p.>
قبول شده
ready acceptance
حسن قبول
accepting
قبول کردن
incompliance
عدم قبول
accepting
قبول شدن
conceding
قبول شکست
accept
قبول کردن
accepts
قبول کردن
accept
قبول شدن
entertain
قبول کردن
passed
<adj.>
<past-p.>
قبول شده
accepter
قبول کننده
acceptance of goods
قبول کردن کالا
acceptance
حوالهء قبول شده
acceptance number
عدد ملاک قبول
permissible stress
خستگی قابل قبول
incredibility
عدم قابلیت قبول
eligibly
بطور قابل قبول
non compliance
عدم قبول یا انجام
sign a waiver
قبول اغماض نمودن
adhesion
انضمام قبول عضویت
loss appraisal
قبول تلفات در جنگ
loss appraisal
ضایعات قابل قبول
hard currencies
ارز قابل قبول
legal tender
پول قابل قبول
incredible
غیرقابل قبول افسانهای
matriculant
قبول شده در دانشگاه
d. of a request
عدم قبول خواهش
popularity
قابل قبول عامه
naturalization
اعطا یا قبول تابعیت
complier
قبول کننده همدست
matriculating
قبول کردن پذیرفتن
acceptances
حوالهء قبول شده
To assume responsibility .
قبول مسئولیت کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com