Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English
Persian
geodetic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه در روی سطح
Search result with all words
geodesic
کوتاه ترین خط ترسیم شده بین دو نقطه درروی سطح
Other Matches
zeros
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zero
پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
easternmost
شرقی ترین نقطه
eastermost
شرقی ترین نقطه
water collecting sump
پایین ترین نقطه در یک سیستم که در ان اب جمع میشود
geodetical
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
geodeticline
کوتاه ترین خطی که دونقطه رادر روی سطحی بهم میپوند د
fairway
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways
قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
ended
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
end
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
ends
با ارزش ترین رقم که درکم ارزش ترین محل اضافه شود. در محاسبات BCD
nethermost
پایین ترین زیر ترین
junction
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions
محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
reference point
نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
carried
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carry
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carrying
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
carries
با ارزش ترین رقم وام با کم ارزش ترین محل جمع میشود
combat resolution
تعیین جزئی ترین رده رزمی جزئی ترین رده شرکت کننده در رزم
control point
نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
court rug
فرش تالاری یا درباری
[این نوع فرش از نفیس ترین و گران ترین فرش ها می باشد و دارای نقش ها و طرح های عالی با نخ ممتاز بوده و فقط بصورت سفارشی برای محل های خاص بافته می شود.]
blasts
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge
نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
blast
منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
foot spot
نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
pull up point
نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
triple point
نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
picture point
نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
ti;me to go
زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
pointillism
شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
line of vision
خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
switching
مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
free drop
برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
plotted
ترسیم
drawings
ترسیم
depictions
ترسیم
depiction
ترسیم
tracing
ترسیم
drawing
ترسیم
tracings
ترسیم
plot
ترسیم
lineation
ترسیم خط
plots
ترسیم
azimuth
موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
approaches
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
load point
نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
approach
فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
marks
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
mark
هدف نقطه اغاز نقطه فرود
charts
ترسیم اماری
stipple
ترسیم بانقطه
draw program
برنامه ترسیم
line drawings
ترسیم خطی
mirror tracing
ترسیم از ایینه
scatter plot
ترسیم پراکنده
map
ترسیم کردن
maps
ترسیم کردن
chart
ترسیم اماری
scatter plot
ترسیم توزیعی
computer drawing
ترسیم کامپیوتری
line drawing
ترسیم خطی
charting
ترسیم اماری
charted
ترسیم اماری
planography
فن ترسیم نقشه
mechanical drawing
ترسیم مکانیکی
chartography
ترسیم نقشه
kluged
ترسیم موقت
freehand method
روش ترسیم ازاد
trace
مقدار ناچیز ترسیم
art of drawing
هنر ترسیم رسم
plotters
وسیله ترسیم مسیر
traced
مقدار ناچیز ترسیم
traces
مقدار ناچیز ترسیم
plotter
وسیله ترسیم مسیر
delineate
ترسیم نمودن معین کردن
rescale
بمقیاس کوچکتری ترسیم کردن
trammel
الت ترسیم بیضی تعدیل
delineating
ترسیم نمودن معین کردن
delineates
ترسیم نمودن معین کردن
delineated
ترسیم نمودن معین کردن
automated flowchart
ترسیم نمودار به صورت خودکار
aircraft plotter
وسیله ترسیم مسیر هواپیما
macpaint
یک برنامه ترسیم برای ریزکامپیوتر
pantywaist
شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn
جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
pyramid spot
نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
To draw something in out line .
شکل کلی چیزی را ترسیم کردن
irretraceable
که نتوان دوباره کشیدیا ترسیم کرد
t square
خطکش مخصوص ترسیم خطوط موازی
whatman
کاغذ اعلی مخصوص ترسیم وطراحی
crossing points
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point
نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing point
نقطه تقاطع نقطه تلاقی
holding point
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
reprographics
ترسیم ها و فیلم ها و روشهای تولید انبوه مجدد
seismogram
منحنیهای ترسیم شده بوسلیه زلزله نگار
roll in point
نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
absorption representation
[حذف یا مختصر سازی جزییات در ترسیم ساختمان یا مناظر آن]
short quard
سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
godroon
اشکال محدب حاشیه بشقاب وفروف قدیمی که برای زینت ترسیم میشود
punctuation marks
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point
نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
punctuation mark
علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
backmost
پس ترین
point set curve
منحنی ایکه توسط یک سری ازپاره خطهای ترسیم شده میان نقاط تعریف میشود
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
kinematics
فرایند مهندسی کامپیوتر برای ترسیم یا روح دادن اجزاماشین یا ساختار تحت طراحی سیستم
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
westernmost
غربی ترین
arrant
بدنام ترین
eldest
مسن ترین
most significant
پراهمیت ترین
topmost
اعلی ترین
driest
خشک ترین
furthest
پیشرفته ترین
rearmost
عقب ترین
lower most
پایین ترین
drier
: خشک ترین
more like;most like
شبیه ترین
least significant
کم اهمیت ترین
leftmost
سمت چپ ترین
first and foremost
<adv.>
پیش ترین
most important
<adj.>
مهم ترین
lowest
پایین ترین
undermost
زیر ترین
meritorious
شایسته ترین
undermost
پایین ترین
middlemost
میان ترین
midmost
میان ترین
aftmost
عقب ترین
downmost
پایین ترین
lattermost
عقب ترین
nethermost
پست ترین
foremost
پیش ترین
lowermost
پایین ترین
best
عظیم ترین
bottommost
پایین ترین
hindmost
عقب ترین
backmost
عقب ترین
rightmost
راست ترین
proto
مهم ترین
lattermost
پست ترین
point to point network
شبکه نقطه به نقطه
pointillism
نقاشی نقطه نقطه
point-to-point connection
اتصال نقطه به نقطه
royal road
اسان ترین راه
tenth rate
از پایین ترین جنس
tenth rate
پایین ترین درجه
most significant bit
با اهمیت ترین بیت
most significant digit
با ارزش ترین رقم
heartstring
عمیق ترین احساسات دل
most significant bit
با ارزش ترین بیت
lsb
کم اهمیت ترین بیت
full-backs
عقب ترین بازی کن
full-back
عقب ترین بازی کن
most significant digit
با اهمیت ترین رقم
aftermost
عقب ترین واپسین
neap tide
پائین ترین جزر و مد
least significant bit
کم اهمیت ترین بیت
top flight
اعلی ترین مرتبه
ticks
سخت ترین مرحله
ticked
سخت ترین مرحله
least significant digit
کم اهمیت ترین رقم
tick
سخت ترین مرحله
neap
خفیف ترین جزر و مد
next
نزدیک ترین پس ازان
bottom price
پائین ترین قیمت
best
شایسته ترین پیشترین
innermost
داخلی ترین دراعماق
refresh rate
تعداد دفعات در ثانیه که یک تصویر بر روی CRT بایدمجددا" ترسیم شود تا چشمک نزند میزان دوباره سازی
troposphere
پایین ترین بخش اتمسفر
admirals
عالی ترین افسرنیروی دریایی
fullback
جای عقب ترین بازی کن
lasts
پایین ترین درجه یا مقام
upmost
عالی ترین بالاترین درجه
Put your warmest clothes on .
گرم ترین لباسهایت را تن کرد
combat resolution
پایین ترین رده رزمی
exosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
sternmost
عقب ترین قسمت کشتی
thermosphere
خارجی ترین لایه اتمسفر
primitive data type
ساده ترین شکل داده
lower high water
پایین ترین پیشرفت اب دریا
lasted
پایین ترین درجه یا مقام
last
پایین ترین درجه یا مقام
curtal step
پایین ترین پله پلگان
admiral
عالی ترین افسرنیروی دریایی
main battle tank
قوی ترین تانک رزمی
culminant
درمرتفع ترین موضع کامل
curtail step
پایین ترین پله پلگان
break up point
نقطه رهایی هلی کوپتر نقطه رهایی
check plot
یک ترسیم قلمی که به طورخودکار توسط سیستم CADقبل از ایجاد خروجی نهایی برای اصلاح و ویرایش تصویری تولید شود
lowest common multiple
[LCM]
کوچک ترین مضرب مشترک
[ک.م.م]
[ریاضی]
bottoms
با پایین ترین نرخ تنزیل کردن
heart strings
عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
last but not least
<idiom>
آخرین موقعیت وپر اهمیت ترین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com