Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
quenching and tempering furnace
کوره ویژه سخت گردانی و ترساندن
Other Matches
quench age hardening
سخت گردانی و ترساندن
quenching and tempering
ترساندن و سخت گردانی
quenched and tempered condition
حالت ترساندن و سخت گردانی
curing oven
کوره سخت گردانی
softening furnace
کوره نرم گردانی
hardening furnace
کوره سخت گردانی
mold drying oven
کوره خشک گردانی قالبی
gas fired hardening tempering furnace
کوره سخت گردانی و بازپخت گازسوز
carburizer
ماده ویژه سخت گردانی
seasoning klin
کوره ویژه خشک کردن
idiosyncrasies
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
strain hardenability
قابلیت سخت گردانی کششی قابلیت سخت گردانی تغییربعدی قابلیت سخت گردانی سرد
strain hadening
سخت گردانی کششی سخت گردانی تغییر بعدی
fettling
شن یاکلوخهای که درته کوره می ریزند تا انرا محافظت کند خاکستر ته کوره
glazing kiln
کوره لعابی کوره لعاب پزی
open hearth furnace
کوره روباز کوره زیمنس مارتین
to watch for certain symptoms
توجه کردن به نشانه های ویژه
[علایم ویژه مرض ]
special interest groups
گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
short cycle annealing
سخت گردانی در زمان کم سخت گردانی در مدت زمان کوتاه
specialty
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality
کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
recuperative furnace
کوره بهبوددهنده کوره نیروبخش
tunnel klin
کوره کانالی کوره تانل
idiocrasy
طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
praetorial
متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
regimental
گردانی
rambled
سر گردانی
rambles
سر گردانی
ramble
سر گردانی
bullyrag
ترساندن
spook
ترساندن
scaring
ترساندن
scares
ترساندن
scared
ترساندن
spooking
ترساندن
scare
ترساندن
spooks
ترساندن
frays
ترساندن
frayed
ترساندن
fray
ترساندن
intimidate
ترساندن
shock
ترساندن
shocked
ترساندن
shocks
ترساندن
horrified
ترساندن
horrifies
ترساندن
horrify
ترساندن
horrifying
ترساندن
daunts
ترساندن
daunting
ترساندن
daunted
ترساندن
intimidates
ترساندن
fley
ترساندن
appals
ترساندن
appallingly
ترساندن
appalled
ترساندن
appall
ترساندن
appal
ترساندن
spooked
ترساندن
deters
ترساندن
deterred
ترساندن
deter
ترساندن
shore
ترساندن
shores
ترساندن
daunt
ترساندن
threats
ترساندن
gally
ترساندن
frights
ترساندن
awe
ترساندن
awed
ترساندن
bash
ترساندن
gast
ترساندن
bashed
ترساندن
bashing
ترساندن
affray
ترساندن
fright
ترساندن
bashes
ترساندن
huff
ترساندن
threat
ترساندن
runaround
دور سر گردانی
transliteration
نویسه گردانی
magnetization
مغناطیس گردانی
repeal
باز گردانی
rim drive
لبه گردانی
rectification
راست گردانی
repeals
باز گردانی
data handling
داده گردانی
exception handling
استثنا گردانی
hardening
سخت گردانی
revolvable
دور گردانی
file handling
پرونده گردانی
thinning
رقیق گردانی
overawe
بیش از حد ترساندن
overawed
بیش از حد ترساندن
overawes
بیش از حد ترساندن
overawing
بیش از حد ترساندن
put the wind up some one
کسی را ترساندن
intimidation
تخویف ترساندن
trembled
ترساندن لرزاندن
abhors
ترساندن ترسیدن
bugbears
با لولو ترساندن
abhorring
ترساندن ترسیدن
abhorred
ترساندن ترسیدن
tremble
ترساندن لرزاندن
trembles
ترساندن لرزاندن
feeze
هراسانیدن ترساندن
bugbear
با لولو ترساندن
magnetic biasing
مغناطیس گردانی مقدماتی
curing vessel
فرف سخت گردانی
case harden
سخت گردانی سطحی
cure rate
سرعت سخت گردانی
hot tempering
سخت گردانی درجهای
induced magnetization
مغناطیس گردانی القائی
temper hardening
سخت گردانی بازپخت
precipitation hardening
سخت گردانی رسوبی
case hardening
سخت گردانی سطحی
cementation
سیمانکاری سخت گردانی
partial jurisdiction
حق خود گردانی محدود
electrolytic deposition
متالیزه گردانی گالوانیکی
nitrogen hardening
سخت گردانی ازتی
induction harening
سخت گردانی القائی
hard surfacing
سخت گردانی سطحی
austemper
سخت گردانی باینیت
double hardening
سخت گردانی مضاعف
strain hadening
سخت گردانی سرد
aging
سخت گردانی زمانی
hardening room
اطاق سخت گردانی
hardening distortion
شکستگی سخت گردانی
work hardening
سخت گردانی سرد
hardening crake
ترک سخت گردانی
hardening constituent
جزء سخت گردانی
ausformig
سخت گردانی اوستینیتی
magnetizing current
جریان مغناطیس گردانی
selective hardening
سخت گردانی انتخابی
magnetizing field
میدان مغناطیس گردانی
softening point
نقطه نرم گردانی
magnetization characteristic
منحنی مغناطیس گردانی
austemper
سخت گردانی حرارتی
radiation hardening
سخت گردانی تابشی
strain hadening
سخت گردانی کرنشی
direct quenching
سخت گردانی مستقیم
age hardening
سخت گردانی زمانی
broken hardening
سخت گردانی شکسته
toughen by sparks
سخت گردانی با جرقه
threatened
تهدید کردن ترساندن
threatens
تهدید کردن ترساندن
threaten
تهدید کردن ترساندن
quenches
خاموش کردن ترساندن
quenching
ترساندن درجه سختی
to scare away
ترساندن وبیرون کردن
quenched
خاموش کردن ترساندن
buffaloes
پریشان کردن ترساندن
buffalo
پریشان کردن ترساندن
frighten
بوحشت انداختن ترساندن
frightens
بوحشت انداختن ترساندن
quench
خاموش کردن ترساندن
age hardening susceptibility
تقبل سخت گردانی زمانی
reinstatement of revolving credit
اعتبار گردانی را تجدید کردن
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
cold upsetting die
حدیده چاق گردانی سرد
simplifcation
ساده گردانی مختصر سازی
self hardening steel
فولاد خود سخت گردانی
depth of hardening zone
عمق ناحیه سخت گردانی
strain age hardening
سخت گردانی کرنشی زمانی
gas case hardening
سخت گردانی پوسته گازی
oil hardening steel
فولاد سخت گردانی روغنی
hard facing alloy
الیاژ سخت گردانی سطحی
hardening strain
تغییر طول سخت گردانی
simplification
ساده گردانی مختصر سازی
salt bath hardening
سخت گردانی حمام نمک
simplifications
ساده گردانی مختصر سازی
to scare somebody away
[off]
کسی را ترساندن و دور کردن
to frighten somebody off
کسی را ترساندن و دور کردن
cows
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowing
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cowed
ترساندن تضعیف روحیه کردن
cow
ترساندن تضعیف روحیه کردن
to put somebody off
کسی را ترساندن و دور کردن
air hardening
سخت گردانی زمانی در دمای معمولی
salt bath case hardening
سخت گردانی سطحی حمام نمک
high frequency induction hardening
سخت گردانی القایی فرکانس بالا
flame hardening
سخت گردانی سطح فلز توسط شعله
dispersion hardening
سخت گردانی فلزات با پراکندن ذرات ریزی با فازهای مختلف داخل ان
cyaniding
سخت گردانی سطح قطعات فولادی با غوطه ورسازی انهادر حمام نمکهای سیانید
age hardening
سخت گردانی همبسته ها به وسیله تشکیل محلول جامد فوق اشباع و رسوب مقادیراضافی در اثر گذشت زمان
tempering (metallurgy)
بازپخت
[سخت گردانی]
[دوباره گرم کردن پس ازسرد کردن]
[فلز کاری]
pusher type furnace
کوره پیش بر
furnace house
کوره
furnaces
کوره
stoves
کوره
manhole
کوره
manholes
کوره
burner
کوره
burners
کوره
stove
کوره
brick burner
کوره پز
chimneys
کوره
chimney
کوره
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com