English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 97 (6 milliseconds)
English Persian
quenelle کوفته ریزه
Other Matches
hash ریزه ریزه کردن
rissole کوفته
rissoles کوفته
contuse کوفته کردن
spent از پا درامده کوفته
bruising کوفته شدن
bruises کوفته شدن
bruised کوفته شدن
worn out خسته و کوفته
worn-out خسته و کوفته
bruise کوفته شدن
croquettes کوفته برنجی
croquette کوفته برنجی
to beat black and blue کوفته یاکبودکردن
livid کبود شده کوفته
fish ball کوفته ماهی وسیب زمینی
rissoles کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
rissole کوفته گوشت یا ماهی که باخمیرنان سرخ کنند
He fell off his bike and bruised his knee. او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
tiddly ریزه
bit ریزه
bits ریزه
tiddlier ریزه
mote ریزه
mammock ریزه
particles ریزه
particle ریزه
orts ریزه
minces ریزه
teenier ریزه
teeny ریزه
tiddliest ریزه
mince ریزه
tinier ریزه
detritus ریزه
teeniest ریزه
tiny ریزه
shiver ریزه
shivered ریزه
shivering ریزه
tiniest ریزه
sherd حزف ریزه
sabulous دارای شن ریزه
detail ریزه کاری
noil پشم ریزه
detailing ریزه کاری
grit blasting سنگ ریزه
gleanings ریزه باقی
calion سنگ ریزه
snow flake برف ریزه
spillikin ریزه استخوان
calyon سنگ ریزه
fallout ریزه پرتوزا
Lilliputian ریزه اندام
to stab in the back ریزه خوانی
gleaner ریزه خور
chip ژتن ریزه
animalcule جانوار ریزه
snowflakes برف ریزه
snowflake برف ریزه
subdivision بخش ریزه
subdivisions بخش ریزه
petite ریزه اندام
puny ریزه اندام
elegance ریزه کاری
pore ریزه سوراخ
pores ریزه سوراخ
chips ژتن ریزه
animalculum جانور ریزه
atomic fallout ریزه پرتوزا
fal lal ریزه کاری
radioactive fallout ریزه پرتوزا
gleanings ریزه فراری
delicacy of touch ریزه کاری
statuettes تندیس ریزه اندام
gravelly دارای سنگ ریزه
hoarfrost سرما ریزه پژه
intricacy تودرتویی ریزه کاری
midgets ریز اندام ریزه
detail drawing نقشه ریزه کاری
midget ریز اندام ریزه
intricacies تودرتویی ریزه کاری
statuette تندیس ریزه اندام
bead کوچک و لاغر ریزه
rime سرما ریزه پله
beads کوچک و لاغر ریزه
wayworn خسته و مانده در اثر سفر خسته و کوفته
raggle یکی از شیارهای سنگتراشی ریزه
phagotroph ریزه پرواره بیگانه خوار
foofaraw ریزه کاری پر زرق وبرق ناراحتی
frost سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
frosts سرمازده کردن ازشبنم یا برف ریزه پوشیده ش دن
spall سنگ ریزه با چکش تراش دادن وبشکل دراوردن
biochip تلاش صنعت کامپیوتر برای تبدیل ارگانیزم زنده به ریزه تراشه ها
esker برجستگی باریک و طویلی که ازرسوب سنگ ریزه یا شن درضمن جریان اب یخچال ایجادمیگردد
mammock ریزه کردن قطعه کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com