Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 169 (8 milliseconds)
English
Persian
alley way
کوچه تاریک
Other Matches
mutt
سگ کوچه
street
کوچه
lanes
کوچه
streets
کوچه
lane
کوچه
alley
کوچه
by lane
پس کوچه
alleyways
کوچه
byroad
پس کوچه
alleys
کوچه
mutts
سگ کوچه
gamine
دختر کوچه
dead lock
کوچه بن بست
streetwalker
زن کوچه گرد
blind a lley
کوچه بن بست
cul de sac
کوچه بن بست
avenue
کوچه باغ
by lane
کوچه فرعی
by street
کوچه پرت
by way
کوچه پرت
an off street
کوچه فرعی
cul-de-sac
کوچه بن بست
allee
کوچه باغ
blind alleys
کوچه بن بست
bystreet
کوچه پرت
impasse
کوچه بن بست
blind alley
کوچه بن بست
avenues
کوچه باغ
mudlark
بچه کوچه گرد
gutter snipe
بچه کوچه گرد
gamin
بچه کوچه گرد
street arab
بچه کوچه گرد
lanes
کوچه ساختن منشعب کردن
go to the school of hard knocks
<idiom>
در کوچه و بازار یاد گرفتن
lane
کوچه ساختن منشعب کردن
glades
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
Don't act like you were clueless!
خودت را به کوچه علی چپ نزن!
glade
خیابان یا کوچه جنگل درختستان
to lead somebody to believe not to be aware of something
خود را به کوچه علی چپ زدن
tin pan alley
کوچه موسیقی دانان واهنگ سازان
mudlark
اهل کوچه کسیکه خودرا باخاک و گل می الاید
Dont sidetrack the issue.
خودت را به کوچه علی چپ نزن ( وانمود به ندانستن )
street hockey
نوعی هاکی در زمین یا کوچه بدون کفش اسکیت
dim
تاریک
aphotic
تاریک
ambiguous
تاریک
caliginous
تاریک
dimmed
تاریک
subfuscous
تاریک
dims
تاریک
murk
تاریک
gloomy
تاریک
gloomier
تاریک
stygian
تاریک
lackluster
تاریک
darkest
تاریک
darker
تاریک
dark
تاریک
nighted
تاریک
dusky
تاریک
nubilous
تاریک
pitch dark
تاریک
gloomiest
تاریک
obtenebrate
تاریک کردن
oubliette
حبس تاریک
somber
تاریک غم انگیز
to grow dark
تاریک شدن
tenebrific
تاریک وتیره
duskily
تاریک وار
umbra
نقطه تاریک
tenebrous
تاریک کننده
duskish
اندکی تاریک
darkle
تیره تاریک
darkener
تاریک کننده
dark current
جریان تاریک
cimmerian
فلمانی تاریک
tenebrific
تاریک کننده
cat eyed
تاریک بین
camera obscura
تاریک خانه
dark lines
خطوط تاریک
darkish
نسبتا تاریک
dusk
تاریک نمودن
overshadowed
تاریک کردن
dusk
تاریک وروشن
overshadowing
تاریک کردن
overshadows
تاریک کردن
darken
تاریک شدن
obscurantism
تاریک اندیشی
darkrooms
تاریک خانه
darken
تاریک کردن
darkroom
تاریک خانه
twilight
تاریک و روشن
twilight
تاریک روشن
sombre
تاریک غم انگیز
darkening
تاریک کردن
twilit
تاریک وروشن
darkening
تاریک شدن
darkens
تاریک کردن
overshadow
تاریک کردن
dims
: کم نور تاریک
dimmed
: کم نور تاریک
electrode dark current
جریان تاریک
gloom
تاریک کردن
dim
: کم نور تاریک
blind
تاریک ناپیدا
black holes
زندان تاریک
black hole
زندان تاریک
blinded
تاریک ناپیدا
benighted
شب زده تاریک
blinds
تاریک ناپیدا
darkens
تاریک شدن
pitchy
قیرگون سیاه و تاریک
dimmed
تاریک تیره کردن
gloaming
غروب تاریک و روشن
dims
تاریک تیره کردن
the narrow house
خانه تنگ و تاریک
obfuscation
مبهم و تاریک کردن
dim
تاریک تیره کردن
It is getting dark .
هوادارد تاریک می شود
It's too dark.
آن خیلی تاریک است.
In the dark corner of the room .
در گوشه تاریک اطاق
obfuscate
مبهم و تاریک کردن
astronomical twilight
تاریک وروشن نجومی
dark trace tube
لامپ تصویر تاریک
dark trace screen
صفحه تصویر تاریک
aphotic zone
لایه تاریک اقیانوس
cathode dark space
فضای تاریک کاتد
hittorf dark space
فضای تاریک هیتورف
hittorf dark space
فضای تاریک کاتد
crookes dark space
فضای تاریک هیتورف
crookes dark space
فضای تاریک کاتد
dark line spectrum
طیف خطوط تاریک
sombrely
بطور تاریک یا افسرده
dimmer
تاریک تیره کردن
anode dark space
فضای تاریک اند
aphotic stratum
طبقه تاریک اقیانوس
aphotic stratum
لایه تاریک اقیانوس
aphotic zone
طبقه تاریک اقیانوس
aston dark space
فضای تاریک استن
darken ship
تاریک کردن ناو
faraday dark space
فضای تاریک فارادی
dimmest
تاریک تیره کردن
murkilly
بطور تاریک یا تیره
nautical twilight
تاریک و روشن دریایی
demagogisme
استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
Twilight . In the dusk of the evening .
گرگ ومیش ( تاریک وروشن )
becloud
با ابر پوشاندن تاریک کردن
tenebrous
تاریک وتیره تاریکی اور
camera obscura
اطاقک تاریک جعبه عکاسی
ink
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
dusk
تیرگی هواهوای تاریک روشن یا گرگ ومیش
inks
مایع تاریک برای علامت گذاری و یا نوشتن
Try to be home before dark.
سعی کن قبل از تاریک شدن بیایی منزل
guttersnipe
بچه ولگرد بچه کوچه
The darkest hour is that before the down.
<proverb>
تاریک ترین لیظه هنگامی است که چیزی به فجر نمانده است .
carpet moth
بید فرش که خصوصا در جاهای تاریک و کم نور الیاف پشم فرش را مورد حمله قرار می دهد
dim
تاریک شدن میرا شدن
dark
تیره کردن تاریک کردن
obscurest
تیره کردن تاریک کردن
obscures
تیره کردن تاریک کردن
dimmed
تاریک شدن میرا شدن
obscurer
تیره کردن تاریک کردن
obscured
تیره کردن تاریک کردن
obscuring
تیره کردن تاریک کردن
darkest
تیره کردن تاریک کردن
obscure
تیره کردن تاریک کردن
darker
تیره کردن تاریک کردن
dims
تاریک شدن میرا شدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com