Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
flux
گداز تغییرات پی درپی
Other Matches
kentish fire
محلهای پی درپی وجمعی نمایشهای پی درپی وگروهی
melts
گداز
melt
گداز
fusions
گداز
melting
گداز
deliquescence
گداز
smelting
گداز
fusion
گداز
liquation
گداز
fusion
گداز ذوب
fusion
ذوب گداز
slag
گداز اتشفشانی
liquation
گداز ابگونسازی
first order transition
گداز مرتبه یک
infusible
گداز نا پذیر
infusibility
گداز نا پذیری
fusions
گداز ذوب
nuclear fusion
گداز هستهای
melting point
نقطه گداز
melting furnace
کوره گداز
liquefiable
گداز پذیر
liquation
گداز جزیی
iron founder
اهن گداز
fusibility
قابلیت گداز
fusibility
گداز پذیری
fusible
زود گداز
fusion point
نقطه گداز
transient flow
جریان گداز
f.n.p
نقطه گداز
fusions
ذوب گداز
fusible
گداز پذیر
melting point
نقطه ذوب یا گداز
MPs
مخفف نقطهی گداز
foundries
کارخانه گداز فلز
foundry
کارخانه گداز فلز
MP
مخفف نقطهی گداز
soldering flux
گداز اور لحیم کاری
continuate
پی درپی
vomiturition
قی پی درپی
continual
پی درپی
continuum
پی درپی
successive
پی درپی
after
درپی
hand running
پی درپی
consecutive
پی درپی
ablation
[melting of snow or ice]
گداز
[آب شدن]
[سطح کوه یخ یا برف]
steady
پی درپی مداوم
steadiest
پی درپی مداوم
what is he seeking?
درپی چیست
steadying
پی درپی مداوم
trilcgy
سه تراژدی پی درپی
steadied
پی درپی مداوم
batters
پی درپی زدن
batter
پی درپی زدن
fusillade
اتش پی درپی
steadies
پی درپی مداوم
no end
<idiom>
پی درپی بدون توقف
attend
درپی چیزی بودن
attending
درپی چیزی بودن
attends
درپی چیزی بودن
one after a
یکی درپی دیگری
harass
حملات پی درپی کردن
insufflate
پی درپی روح دمیدن در
crepitate
انفجار پی درپی کردن
hand on
پی درپی وبتواترچیزی را رساندن
harasses
حملات پی درپی کردن
scrounge around
<idiom>
درپی چیزی گشتن
prowled
درپی شکار گشتن
prowling
درپی شکار گشتن
prowl
درپی شکار گشتن
bobble
پی درپی اشتباه کردن
bobbles
پی درپی اشتباه کردن
prowls
درپی شکار گشتن
drive volley
ضربههای پی درپی کوتاه ومستقیم
pelted
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
pelt
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
turkey
3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
turkeys
3 امتیاز کامل استرایک پی درپی
pelts
پی درپی زدن پی در پی ضربت خوردن
to goon a wild goose chase
درپی کارغیرعملی یامحال رفتن
keep on at a person
کسی را با سرزنش وتقاضاهای پی درپی بستوه اوردن
to thrash out the truth
حقیقت امری را بزحمت وباازمایشهای پی درپی دریافتن
bottom bouncing
ماهیگیری با قایق و تکان دادن پی درپی قلاب
ablate
کنده شدن و از بین رفتن موادسطحی یک جسم در اثر تبخیرو گداز و غیره
nurses
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
nurse
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
nursed
حفظ یک گوی یا بیشتر در یک نقطه برای کسب امتیاز پی درپی
weaves
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
weave
حرکت قوسی بشکل 8 لاتین ازطرف سه مهاجم یا بیشترجلودروازه باپاس پی درپی
plutonic theory
فرضیهای که بموجب ان خارههای پی درپی پوسته زمین دراثرگرمای درست شده اند
variation
تغییرات
oscilliations
تغییرات
transaction code
کد تغییرات
variations
تغییرات
flux and reflux
تغییرات زمانه
calculus of variations
حساب تغییرات
calculation variation
انالیز تغییرات
deflection shift
تغییرات انحراف
depth varies
عمق تغییرات
incrementally
تغییرات پلهای
social changes
تغییرات اجتماعی
flux
تغییرات پی در پی جریان
isothermal change
تغییرات هم دما
chance variations
تغییرات تصادفی
adiabetic changes
تغییرات ادیابتیک
f. and reflux
تغییرات روزگار
coefficient of variation
ضریب تغییرات
lateral shifts
تغییرات جانبی
range
دامنه تغییرات
ranged
دامه تغییرات
qualitative changes
تغییرات کیفی
quantitative changes
تغییرات کمی
rate of changes
نرخ تغییرات
seasonal variations
تغییرات فصلی
ranged
دامنه تغییرات
taste changes
تغییرات سلیقه
ranges
دامنه تغییرات
ranges
دامه تغییرات
physical change
تغییرات فیزیکی
range
دامه تغییرات
lateral shifts
تغییرات عرضی
tolerance
دامنه تغییرات
tolerances
دامنه تغییرات
output variability
تغییرات تولید
transaction file
فایل تغییرات
technological changes
تغییرات فنی
Fundamental ( radical) changes.
تغییرات اساسی وعمده
modular range
دامنه تغییرات مدول
minimal changes method
روش کمترین تغییرات
wind shear
تغییرات سمتی باد
electrodermal changes
تغییرات برقی پوست
parabolic variation
تغییرات سهمی شکل
touch up
<idiom>
اصلاح کردن تغییرات
calculus of variations
حسابان تغییرات
[ریاضی]
variational calculus
حساب تغییرات
[ریاضی]
go through changes
<idiom>
گرفتار تغییرات شدن
calculus of variations
حساب تغییرات
[ریاضی]
variational calculus
حسابان تغییرات
[ریاضی]
aspect change
تغییرات منظری هدف
innovate
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovated
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovates
تغییرات واصلاحاتی دادن در
innovating
تغییرات واصلاحاتی دادن در
revolutionising
تغییرات اساسی دادن
revolutionised
تغییرات اساسی دادن
revolutionises
تغییرات اساسی دادن
revolutionize
تغییرات اساسی دادن
revolutionizing
تغییرات اساسی دادن
revolutionized
تغییرات اساسی دادن
revolutionizes
تغییرات اساسی دادن
cataplasia
تغییرات قهقهرایی در سلول
gather shot
ضربه برای نزدیک اوردن 2گوی برای کسب امتیازهای پی درپی باکارامبول
crawling peg
تغییرات جزئی در نرخ ارز
total differential
تغییرات کلی ممکنه در یک متغیر
stenothermy
کم مقاومتی در مقابل تغییرات حرارت
goechemical
وابسته به تغییرات شیمیایی زمین
tolerance
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
tolerances
حد تغییرات اختلاف قابل اغماض
sounding rocket
موشک اکتشاف تغییرات جوی
military pay order
جدول تغییرات حقوقی پرسنل
aeromancy
پیش بینی تغییرات هوا
apractic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
rates
میزان مهارت شدت تغییرات
rate
میزان مهارت شدت تغییرات
apraxic
وابسته به تغییرات بافتی مغز
meteoropathy
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
atmosphere related syndrome
[ARS]
حساسیت به تغییرات هوا
[پزشکی]
journals
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
journal
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
actinogram
ثبت تغییرات نیروی اشعهء خورشید
beat
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
landform
تغییرات سطح زمین در اثرعوامل طبیعی
daily range of soil temperature
دامنه تغییرات حرارت روزانه خاک
commutator riple
تغییرات جزئی ناشی از یکسوکردن جریان
cif&e
هزینه حمل و تغییرات نرخ ارز
distortions
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
analog
ی از تغییرات در یک سیگنال ممتد ارسال میشود
angular variability
تغییرات زاویهای حرکت باد یامسیر ان
unilinear
دارای تغییرات مسلسل از اغاز تا پایان
beats
تغییرات شدت صوت در اثرتداخل ضربان
distortion
تغییرات ناخواسته شکل یک جسم یا یک سازه
unprotected
که قابل تغییرات و محافظت شده نیست
reshuffle
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
sensitive
آنچه حتی تغییرات کوچک را هم احساس میکند
reshuffles
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffling
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
reshuffled
تجدید سازمان کردن تغییرات سازمانی دادن
eustatic
مربوط به تغییرات سطح دریادر سرتاسر جهان
stand pat
<idiom>
ازموقعیت راضی بودن وخواستار تغییرات نبودن
new broom sweeps clean
<idiom>
شخص تازهای موجب تغییرات زیادی شود
charactristic velocity
مجموع تغییرات سرعت درمسیر یک ماموریت فضایی
What effect do you think the changes will have on you?
فکر می کنید تغییرات چه تاثیری بر شما داشته باشد؟
center of gravity envelope
تصویر نموداری محدوده عقب و جلوی تغییرات مجازگرانیگاه
mutatis mutandis
عبارت لاتینی به معنی تغییرات لازم را انجام دادن
set in
<idiom>
تغییرات آب وهوا شروع وممکنه ادامه داشته باشد
variations
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
variation
اختلاف سمت یا محل ترکش گلوله تغییرات سمتی
dynamic
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
dynamically
ن ترین مسیر داده از بین تغییرات در زمان اتصال
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com