Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 220 (10 milliseconds)
English
Persian
departed
گذشته
bygone
گذشته
preceded
گذشته
past
گذشته
historical
گذشته
old
گذشته
older
گذشته
oldest
گذشته
agone
گذشته
by gone
گذشته
bypast
گذشته
gone by
گذشته
spun or span
گذشته
due out
گذشته
foreby
گذشته
forepassed
گذشته
forepast
گذشته
foretime
گذشته
last a
گذشته
over with
گذشته
Other Matches
due out
از وقت مصرف گذشته از وقت گذشته
to say nothing of
<conj.>
گذشته از
not to speak of
<conj.>
گذشته از
and certainly not
<conj.>
گذشته از
let
[leave]
alone
<conj.>
گذشته از
aside from
گذشته از
beyoned the pale
از حد گذشته
not to mention
<conj.>
گذشته از
last night
شب گذشته
aside
گذشته از
asides
گذشته از
What is past is past . what is gone is gone .
گذشته ها گذشته
yesternight
شب گذشته
the present and the past
اکنون و گذشته
the present and the past
حال و گذشته
the present and the past
گذشته و حال
the preterite tense
زمان گذشته
sware
گذشته swear
the past tense
زمان گذشته
sup.latest or last
تازه گذشته
stale cheque
چک تاریخ گذشته
self giving
از خود گذشته
self devoted
از خود گذشته
retrospective falsification
تحریف گذشته
redolence
خاطرات گذشته
the year past
سال گذشته
ultimo
ماه گذشته
furthermore
از این گذشته
further on
از این گذشته
upheld
گذشته uphold
outdid
گذشته outdo
bled
گذشته Bleed
pt
زمان گذشته
whish
بسرعت گذشته
retrospective view
[on]
نگاه به گذشته
ultimo
در ماه گذشته
what is more
<adv.>
گذشته از این
on top of this
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
moreover
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
in addition
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
further
[moreover]
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
furthermore
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
forby
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
besides
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
aside from that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
also
[moreover]
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
additionally
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
over and above
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
what is more
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on to
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on top of that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
beyond that
<adv.>
به جز آن
[گذشته از این]
on to
<adv.>
از این گذشته
on top of that
<adv.>
از این گذشته
on top of that
<adv.>
گذشته از این
beyond that
<adv.>
گذشته از این
over and above
<adv.>
گذشته از این
on top of this
<adv.>
گذشته از این
moreover
<adv.>
گذشته از این
in addition
<adv.>
گذشته از این
further
[moreover]
<adv.>
گذشته از این
forby
<adv.>
گذشته از این
aside from that
<adv.>
گذشته از این
also
[moreover]
<adv.>
گذشته از این
additionally
<adv.>
گذشته از این
on to
<adv.>
گذشته از این
beyond that
<adv.>
از این گذشته
what is more
<adv.>
از این گذشته
over and above
<adv.>
از این گذشته
on top of this
<adv.>
از این گذشته
moreover
<adv.>
از این گذشته
in addition
<adv.>
از این گذشته
further
[moreover]
<adv.>
از این گذشته
besides
<adv.>
از این گذشته
aside from that
<adv.>
از این گذشته
also
[moreover]
<adv.>
از این گذشته
additionally
<adv.>
از این گذشته
retroactive
معطوف به گذشته
yesterday
زمان گذشته
bygone
چیزهای گذشته
regression
بازگشت به گذشته
past
گذشته از ماورای
retrospect
شامل گذشته
retrospect
نگاه به گذشته
expired
گذشته از موعد
late
تازه گذشته
furthermore
<adv.>
از این گذشته
furthermore
<adv.>
گذشته از این
by gone
قدیمی گذشته ها
by gone
چیزهای گذشته
desperado
از جان گذشته
ex post
به اعتبار گذشته
sprang
گذشته gnirps
past tense
زمان گذشته
belatedly
ازموقع گذشته
over
گذشته اضافی
over-
گذشته اضافی
desperate
از جان گذشته
exposed
سر راه گذشته
back
عقبی گذشته
backs
عقبی گذشته
besides
<adv.>
گذشته از این
yesteryear
سال گذشته
also
گذشته از این
rode
گذشته ride
forby
<adv.>
از این گذشته
swore
گذشته sweatr
out of date
از تاریخ گذشته
nostalgia
حسرت گذشته
belated
ازموقع گذشته
in a. to this
گذشته ازاین
last sunday
یکشنبه گذشته
in the p
درزمان گذشته
lastmonth
ماه گذشته
last year
سال گذشته
next week
هفته گذشته
over and above
گذشته ازاین
last week
هفته گذشته
past years
سالهای گذشته
ex post facto
شامل اصول گذشته
came
گذشته فعل امدن
secondary
حاکی از زمان گذشته
one cannot put back the time
<proverb>
زمان گذشته نیاید به بر
took
زمان گذشته فعل take
the last two years
دوسال اخیر یا گذشته
not to mention
گذشته از قطع نظر از
gladiator
پهلوان از جان گذشته
gladiators
پهلوان از جان گذشته
ultimo
مربوط به ماه گذشته
overdue
از موعد گذشته منقضی
latest
تازه گذشته اینده
long-
دیر گذشته ازوقت
longed
دیر گذشته ازوقت
longer
دیر گذشته ازوقت
longest
دیر گذشته ازوقت
longs
دیر گذشته ازوقت
see in the past makes saw
فعل see در گذشته sawمیشود
Joking apart.
از شوخی گذشته ( جدی )
During the past few days.
طی چند روز گذشته
passe
کهنه مسلک گذشته
long
دیر گذشته ازوقت
retroact
شامل گذشته شدن
To review the past in ones minds eye .
گذشته را از نظر گذراندن
got
زمان گذشته فعل get
The water has risen over his head .
<proverb>
آب از سرش گذشته است .
overdue draft
برات سررسید گذشته
(a) while back
<idiom>
هفتها یا ماهای گذشته
In the course of the past centuries.
درطی قرنهای گذشته
past
پیشینه وابسته بزمان گذشته
letter of d ult
مامه سوم ماه گذشته
knelt
گذشته و قسمت سوم kneel
lit
زمان گذشته فعل light
spoiled or spoilt
گذشته و قسمت سوم spoil
sought
گذشته و قسمت سوم seek
slept
گذشته و قسمت سوم sleep
slotted
قسمت سوم و گذشته slot
over a
گذشته ازسن بلوغ یا12سال
rapped
گذشته و قسمت سوم rap
strove
گذشته وقسمت سوم strive
sped
گذشته و قسمت سوم speed
retroactively
چنانکه شامل گذشته شود
of late years
دراین چند سال گذشته
let bygones be bygones
<idiom>
فراموش کردن اتفاقات گذشته
her prime of life is past
عنفوان جوانی وی گذشته است
shone
گذشته و اسم مفعول shine
He is past work.
دیگر از سن کار کردنش گذشته
Act according to the previous procedure.
بترتیب گذشته عمل کنید
chickens come home to roost
<idiom>
چوب کارهای گذشته را خوردن
in the last fortnight
دراین پانزده روز گذشته
wist
دانستن گذشته فعل wit
we cannot undo the past
چیز گذشته را نمیتوان برگرداند
adside from
صرفنظر از اینکه گذشته از این
kamikaze
خلبان ازجان گذشته ژاپنی
age of moon
تعداد روزهای گذشته از ماه جاری
the past
چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
repaid
زمان گذشته و اسم مفعول repay
heuristic
آنچه از تجربیات گذشته درس گیرد
halcyon
ایام خوب گذشته روز ارام
high time
اصل موقع وکمی هم گذشته ازموقع
laid
زمان گذشته و اسم مفعول lay
spilt
زمان گذشته و اسم مفعول spill
unstuck
زمان گذشته و اسم مفعول unstick
pled
زمان گذشته و اسم مفعول plead
unwound
زمان گذشته و اسم مفعول unwind
snows of yesteryear
[water under the bridge]
<idiom>
هر چه گذشت گذشته.
[غیر قابل تغییراست]
[اصطلاح]
She did not show any interest in my problems, let alone help me.
مشکلاتم برای او
[زن]
بی اهمیت بودند گذشته از کمک به من.
whistle a different tune
<idiom>
عوض کردن میل شخصی ویاعقیده گذشته
retrospectively
چنانکه شامل گذشته شودیاعطف بماسبق کند
bended
زمان گذشته و اسم مفعول فعل bend
primary tenses
زمانها یاصلی و گذشته وماضی قریب و ماضی بعید
veteran
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
expired appropriation
اقلامی که مدت اعتبار توزیع انها گذشته باشد
veterans
سرباز قدیمی یاسرباز شرکت کننده درجنگهای گذشته
prolepsis
فرض قبلی صحبت از اینده چنانچه گویی گذشته است
geochronology
شرح وقایع تاریخی گذشته برمبنای اطلاعات زمین شناسی
white heat
درجه حرارت زیادی که ازسرخی گذشته و برنگ سفید دراید
it is past cure
از علاجش گذشته است مافوق انست که بتوان علاج کرد
nunc pro tunc
حکم یا سند جدید الصدور که نسبت به گذشته تاثیر داشته باشد
Let me back up and explain how ...
به من اجازه بدهید از اول داستان در گذشته شروع بکنم و توضیح بدهم که چطور ...
geochronometry
اندازه گیری زمان گذشته توسط روشهای باستانشناسی ودیرینه شناسی زمین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com