English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 215 (15 milliseconds)
English Persian
cherish گرامی داشتن
cherished گرامی داشتن
cherishes گرامی داشتن
cherishing گرامی داشتن
value گرامی داشتن
values گرامی داشتن
valuing گرامی داشتن
to fondle to the heart گرامی داشتن
Search result with all words
entertain سرگرم کردن گرامی داشتن
entertained سرگرم کردن گرامی داشتن
entertains سرگرم کردن گرامی داشتن
treasure گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasured گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasures گنجینه اندوختن گرامی داشتن
treasuring گنجینه اندوختن گرامی داشتن
Other Matches
dears گرامی پرارزش
dearest گرامی پرارزش
dearer گرامی پرارزش
dear گرامی پرارزش
endearments گرامی کردن
endearment گرامی کردن
precious تصنعی گرامی
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear داشتن
lack کم داشتن
possess داشتن
bears داشتن
owning داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
bear در بر داشتن
lacked کم داشتن
lackvt کم داشتن
wanted کم داشتن
to hold داشتن
intercommon داشتن
to hold a meeting داشتن
to have داشتن
to possess داشتن
to have possession of داشتن
owns داشتن
lacks کم داشتن
bears در بر داشتن
have داشتن
doubting شک داشتن
redolence بو داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
relieves داشتن
to have f. تب داشتن
relieve داشتن
to be feverish تب داشتن
want کم داشتن
relieving داشتن
having داشتن
monogyny داشتن یک زن
owned داشتن
doubts شک داشتن
to be in a f. تب داشتن
to go hot تب داشتن
own داشتن
aspire ارزو داشتن
aspire هوش داشتن
represents نمایندگی داشتن
contests اعتراض داشتن بر
contest اعتراض داشتن بر
contested اعتراض داشتن بر
contesting اعتراض داشتن بر
liaised رابطه داشتن
aspired ارزو داشتن
loathe نفرت داشتن از
correlates همبستگی داشتن
correlate همبستگی داشتن
in a jam <idiom> مشکل داشتن
in a rush <idiom> عجله داشتن
lends معطوف داشتن
lend معطوف داشتن
espousing عقیده داشتن به
espouses عقیده داشتن به
espoused عقیده داشتن به
espouse عقیده داشتن به
in common <idiom> مسئولیت داشتن
correlating همبستگی داشتن
in a hurry <idiom> عجله داشتن
take kindly to <idiom> دوست داشتن
stand off <idiom> دورنگه داشتن
withholds دریغ داشتن
withholding دریغ داشتن
withhold دریغ داشتن
withheld دریغ داشتن
resides اقامت داشتن
resided اقامت داشتن
reside اقامت داشتن
provides مقرر داشتن
provide مقرر داشتن
up to <idiom> بستگی داشتن به
in the cards <idiom> انتظار داشتن
sending گسیل داشتن
send ارسال داشتن
send اعزام داشتن
send گسیل داشتن
aspiring هوش داشتن
aspiring ارزو داشتن
aspires هوش داشتن
aspires ارزو داشتن
aspired هوش داشتن
sending اعزام داشتن
sending ارسال داشتن
apprehends بیم داشتن
apprehending بیم داشتن
apprehended بیم داشتن
apprehend بیم داشتن
sends ارسال داشتن
sends اعزام داشتن
sends گسیل داشتن
adjudge مقرر داشتن
attends حضور داشتن
disguising نهان داشتن
disguises نهان داشتن
disguised نهان داشتن
disguise نهان داشتن
to be there وجود داشتن
differ فرق داشتن
differed فرق داشتن
attending حضور داشتن
attend حضور داشتن
stinks تعفن داشتن
stink تعفن داشتن
exists وجود داشتن
existed وجود داشتن
exist وجود داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembled شباهت داشتن
resemble شباهت داشتن
differs فرق داشتن
differing فرق داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
retaining نگاه داشتن
to follow دنباله داشتن
retained نگاه داشتن
to continue دنباله داشتن
retain نگاه داشتن
expects چشم داشتن
expecting چشم داشتن
expected چشم داشتن
occupying مشغول داشتن
occupy مشغول داشتن
occupies مشغول داشتن
to think [of] عقیده داشتن
retains نگاه داشتن
to be afraid [of] ترس داشتن [از]
vary فرق داشتن
contradict تناقض داشتن با
implying دلالت داشتن
imply دلالت داشتن
implies دلالت داشتن
tolerating طاقت داشتن
tolerates طاقت داشتن
tolerated طاقت داشتن
tolerate طاقت داشتن
vibrating ارتعاش داشتن
vibrates ارتعاش داشتن
vibrated ارتعاش داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
contradicted تناقض داشتن با
varies فرق داشتن
hears خبر داشتن
hear خبر داشتن
abominating تنفر داشتن
abominates تنفر داشتن
abominated تنفر داشتن
abominate تنفر داشتن
contradicts تناقض داشتن با
scoots سرعت داشتن
scooting سرعت داشتن
corresponded رابطه داشتن
correspond رابطه داشتن
belongs تعلق داشتن
belonged تعلق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com