Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (37 milliseconds)
English
Persian
bull
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
bulls
گران کردن قیمت سهام به وسیله پیش خرید کردن انها
Other Matches
close price
دز خرید وفروش سهام حالتی را گویندکه قیمت خرید و فروش به هم خیلی نزدیک باشد
stock watering
سهام تاسیسات گرانقیمتی رابا قیمت اختیاری در بورس فروختن که مالا" به تقلیل قیمت سایر سهام منتهی شود
stop loss order
دستور خرید یافروش سهام بدلال سهام
dear bought
جنس گران خریداری شده خریداری به قیمت گران
dear bought
گران خرید
big ticket
گران قیمت
high value
گران قیمت
stock trading
خرید و فروش سهام
brokerage
کارمزد خرید سهام
investors
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
investor
کسی که پولش را در اختیار موسسات می گذارد و سهام انها را می خرد
beyoned price
بی قیمت بسیار گران بها
assays
عیارگیری فلزات گران قیمت
assay
عیارگیری فلزات گران قیمت
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
It is too expensive for me to buy ( purchase ).
برای من خیلی قیمتش گران است ( پول خرید آنرا ندارم )
He bought them expensive presents, out of guilt.
او
[مرد]
بخاطر احساس گناهش برای آنها هدیه گران بها خرید.
a white elephant
شیئی کم مصرف و جا تنگ کن اما گران قیمت
purchase price variance
سپرده اختلاف قیمت خرید سپرده تضمینی خرید
take over bid
پیشنهاد خرید سهام یک شرکت برای اعمال کنترل
break in share prices
کاهش قیمت سهام
specialties
سهام با قیمت ویژه
Hotel accommodation is rather expensive there.
قیمت
[اتاق]
هتل آنجا واقعا گران است.
We do not usually go places that cost a lot of money.
ما معمولا به جاهای گران قیمت گردش نمی کنیم.
mutual fund
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
mutual funds
شرکتی که بکار خرید سهام شرکتهای دیگر مبادرت کند
closing prices
قیمت سهام درپایان روز
field buying
خرید کردن در صحرا خرید محلی
buying price
قیمت خرید
highest
وسیله گران یا با کارایی بالا
highs
وسیله گران یا با کارایی بالا
high
وسیله گران یا با کارایی بالا
quotation
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
quotations
قیمت جاری مظنه شده سهام اوراق بهادار ...
I wont buy it at this price .
با این قیمت آنرا نخواهم خرید
bears
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
bear
سلف فروشی سهام اوراق قرضه در بورس بقیمتی ارزانتر از قیمت واقعی
endear
گران کردن
endears
گران کردن
endeared
گران کردن
dearest
گران کردن
dearer
گران کردن
dears
گران کردن
dear
گران کردن
operates
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operate
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
operated
به کار انداختن خرید و فروش کردن معامله کردن
deferred share
سهامی که دارندگان ان پس از تقسیم سود سهام بین دارندگان سهام عادی باقیمانده سهام را طبق مفاد اساسنامه وشرکتنامه دریافت می دارند
circulating medium
وسیله انتقال قدرت خرید
gems
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
gem
سنگ گران بها جواهر نشان کردن
bids
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
bid
خداحافظی کردن قیمت خریدرا معلوم کردن مزایده
deflate
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflated
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflating
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
deflates
خالی کردن جلوگیری از تورم کردن کاهش قیمت
whack up
تقسیم به سهام کردن
connectivity
توانایی یک وسیله برای ارتباط برقرار کردن باسایر وسیله ها و ارسال اطلاعات
simulating
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulate
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
simulates
کپی کردن رفتار سیستم یا وسیله با دیگر وسیله ها
subscribes
پذیره نویسی کردن سهام
subscribed
پذیره نویسی کردن سهام
subscribing
پذیره نویسی کردن سهام
to declare a divident
سود سهام را اعلان کردن
subscribe
پذیره نویسی کردن سهام
photographic dosimetry
روش اندازه گیری میزان دوزاتمی جذب شده به وسیله افراد از روی عکس بدن انها
ringing the changes
ترویج پول تقلبی ازطریق اشاعه خرید اشیا و بعدپس دادن انها و گرفتن پول درست بجای پولهای تقلبی پرداخت شده
dispatching priority
شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
diachrony
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
cunclude
تحلیل کلمات و پیدا کردن منشاء و ریشه انها
buys
خرید کردن
buy
خرید کردن
to make a purchase
خرید کردن
cipher device
وسیله کشف کردن و کد کردن پیامها دستگاه صفر زنی جعبه یا دستگاه رمز کردن
paintress
زنی که کارش رنگ کردن سفالینه و مانند انها است
sickest
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
sick
مریضی اعلام خراب بودن وسایل یا بدکار کردن انها
write down
یادداشت کردن تنزل دادن بهای اسمی سهام
soft pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling
رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
handle
خرید و فروش کردن
overbuy
در خرید افراط کردن
buy in advance
پیش خرید کردن
shops
کارخانه خرید کردن
handles
خرید و فروش کردن
shopped
کارخانه خرید کردن
purchases
خرید خریداری کردن
purchased
خرید خریداری کردن
purchase
خرید خریداری کردن
shop
کارخانه خرید کردن
lot integrity
دسته بندی مهمات به حسب نوبه یا جدا کردن انها درانبار
auction sale without reserve
فروش به وسیله حراج بدون ذکر قیمت پایه
notobranchiate
در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
calibrating
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrates
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrated
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
calibrate
تنظیم کردن بی سیم یا وسیله دیگر خصلت یابی کردن
ejection
خارج کردن وسیله یا نیروها بخارج پرتاب کردن یا کشیدن
anneal
نرم کردن فلز به وسیله حرارت دادن و سرد کردن اهسته در کوره
evaluate
تقویم کردن قیمت کردن
evaluating
تقویم کردن قیمت کردن
evaluates
تقویم کردن قیمت کردن
evaluated
تقویم کردن قیمت کردن
fanned
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
add insult to the injury
<idiom>
[بیشتر کردن زیان به وسیله تحقیر و مسخره کردن]
disassembly order
دستور باز کردن و پیاده کردن قطعات یک وسیله
wet stowage
نوعی روش بارگیر مهمات درخودروها با غوطه ور کردن انها در مایعات ضد شعله
arm
1-فراهم کردن وسیله یا ماشین یا تابع برای عمل یا ورودی ها 2-مشخص کردن خط وط وقفه فعال
to have a look round
[around]
the shops
[British E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
to have a look round
[around]
the stores
[American E]
برای خرید در فروشگاه ها گردش کردن
communication
بافری در گیرنده که به یک وسیله جانبی کند اجازه قبول داده از یک وسیله جانبی سریع میدهد بدون کم کردن سرعت
capital stock
عنصر مالکیت شرکت که بصورت سهام وگواهی نامه سهام درامده
accession
به ترتیب خرید وارد دفتر و ثبت کردن
target materials
مواد و وسایل بردن هدفهاروی نقشه یا نشان دادن ومشخص کردن انها روی طرحها
control lock
وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
freight
وسیله حملی که ازنظر قیمت مناسب است ولی کند عمل میکند
touches
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
touch
وسیله مسط ح که محل و چیزی که سطح آنرا لمس کرده است احساس میکند برای کنترل محل نشانه گر یا روشن و خاموش کردن وسیله
valuing
قیمت کردن
values
قیمت کردن
value
قیمت کردن
apprise
قیمت کردن
apprises
قیمت کردن
apprising
قیمت کردن
kinked demand curve
و اگر فروشنده قیمت کالا راکاهش دهد فروش وی بیشترنخواهد شد زیرا سایرفروشندگان قیمت خود راپائین اورده و از کاهش قیمت تبعیت میکنند .
overcharges
در قیمت اجحاف کردن
overcharging
در قیمت اجحاف کردن
overcharged
در قیمت اجحاف کردن
overcharge
در قیمت اجحاف کردن
appraisal
تعیین قیمت کردن
cost
قیمت گذاری کردن
appraisals
تعیین قیمت کردن
antiwithdrawal device
وسیله ضد باز کردن ماسوره بمب وسیله ضد دستکاری ماسوره
stoporder
دستورخرید یا فروش سهام بدلال سهام
stock dividend
سهام صادره بابت سود سهام
lohmannizing
غوطه ور ساختن فلز درنمکهای ملقمه کننده و سپس روکش کردن انها توسط دو یاچند الیاژ پوشاننده محافظ
price setter
قیمت وضع کردن در انحصار
overcharge
قیمت اضافی غلو کردن
overcharges
قیمت اضافی غلو کردن
price market
وضع کردن قیمت در انحصار
overcharging
قیمت اضافی غلو کردن
overcharged
قیمت اضافی غلو کردن
carring over
تعویق تصفیه حساب در خریدو فروش سهام برای انتقال مال یا تسلیم مبیع مهلت تعیین کردن
master clear
کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
price taker
قیمت را داده شده فرض کردن
appraising
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraises
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraise
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
appraised
تقویم کردن تعیین قیمت از طرق علمی
recreates
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreate
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreated
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
recreating
تفریح دادن وسیله تفریح را فراهم کردن تمدد اعصاب کردن
close corporation
شرکتی با صاحبان سهام محدود که معمولا" همین صاحبان سهام نیز مدیریت وسایر امور شرکت را بر عهده دارند
To sell at coast price .
مایه کاری حساب کردن ( به قیمت تمام شده )
stock jobber
محتکر سهام دلال سهام
share holder
دارنده سهام صاحب سهام
purchase request
درخواست خرید جنس تقاضای عقد پیمان خرید
rig the market
با احتکار کالا افزایش وکاهش مصنوعی در قیمت هاایجاد کردن
degreasing
پاک کردن مواد روغنی به وسیله ضد چربی کم کردن چربی
reserve price
قیمت پنهانی
[در حراجی های فرش و در بازارهای خارج استفاده می شود یعنی صاحب فرش، یک قیمت حداقل در نظر می گیرد و اگر در مزایده قیمت پیشنهادی از آن پایین تر باشد، از فروش امتناع می کند.]
chartered
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charters
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
chartering
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
charter
اجاره وسیله حمل جهت کاری خاص قرارداد اجاره وسیله حمل اجاره کردن کل کشتی
crane
وسیله بلند کردن
craned
وسیله بلند کردن
hoisted
وسیله بلند کردن
provides
وسیله فراهم کردن
provide
وسیله فراهم کردن
runs
کار کردن یک وسیله
power
خاموش کردن یک وسیله
powered
خاموش کردن یک وسیله
powering
خاموش کردن یک وسیله
powers
خاموش کردن یک وسیله
run
کار کردن یک وسیله
craning
وسیله بلند کردن
hoist
وسیله بلند کردن
hoists
وسیله بلند کردن
cranes
وسیله بلند کردن
synchronization
عمل سنکرون کردن دو وسیله
belay
وسیله پیچیدن محاط کردن
strickle
وسیله تیز کردن داس
disassembly order
روش پیاده کردن وسیله
automatize
خودکار کردن یک وسیله دستی
ground tackle
وسیله مهار کردن قایق
diddle
تحریف کردن به وسیله داده
squilgee
وسیله نظافت کردن کف ناو
diddled
تحریف کردن به وسیله داده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com