Dictiornary-Farsi | گردش سیری درباغ وحش کردیم | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
We did the zoo to our hearts content.	گردش سیری درباغ وحش کردیم


Other Matches

will o the wisp	روشنایی کاذب درباغ سبز
I planted the garden with rose – bushes .	درباغ بوته های گل سرخ کاشتم
we have done our work	را کردیم
satiety	سیری
saturation	سیری
garlicky	سیری
fullest	سیری
full	سیری
satiation	سیری
alliaceous	سیری
fullness	سیری
sateless	سیری ناپذیر
magnetic saturation	سیری مغناطیسی
insatiability	سیری نا پذیری
saturation	سیری مغناطیسی
acoria	سیری ناپذیری
sopersolubility	ابر سیری
amplitude	انباشتگی سیری
voracious	سیری ناپذیر
tadium	سیری از جان
we lost sight of him	از نظر ما ناپدید شد او را گم کردیم
To pick at ones food .	از روی سیری خوردن
relative supersaturation	ابر سیری نسبی
constant displacement pump	پمپی با خروجی ثابت که درهر دور گردش مقدار ثابتی سیال جابجا میکند و مقدارجریان تنها بستگی به سرعت گردش ان دارد
we oened at page 0	صفحه 01 کتاب را باز کردیم
We were caught in the rain ( rainstorm) .	وسط باران گیر کردیم
We started when the wind stopped .	هنگامی که باد ایستادحرکت کردیم
we made a night of it	چه شب خوشی گذراندیم چه شبی کردیم
We lost our way in the dark.	راهمان راتوی تاریکی گه کردیم
Supposing she comes, then what ?	حالافرض کردیم آمد بعد چه؟
we squared for our meal	حساب خوراکمان را تصفیه کردیم
To give some one a good thrashing . .	کسی را کتک سیری زدن
we missed our mark	تیر ما بسنگ خورد خطا کردیم
We painted the town red .	تمام شهر را گشتیم ( تماشا کردیم )
We mark out the tennis court.	زمین تنیس راعلامت گذاری کردیم
We should not have lost sight of the fact that ...	ما نباید فراموش می کردیم در نظر بگیریم که ..
We talked until midnight. and then separated.	تانیمه شب صحبت کردیم وبعد از هم جداشدیم
We had a nice long walk today.	امروز یک پیاره روی حسابی کردیم
We went swimming in the moonlight (by moonlight ) .	درزیر نور ماه ( مهتاب ) شنا کردیم
we sang them home	ایشان را با اواز و سرود تامنزلشان همراهی کردیم
flowchart template	یک راهنمای پلاستیکی که حاوی بریده هایی از علائم گردش کار بوده و در تهیه یک نمودار گردش کار بکاربرده میشود
We cloced in on the enemy .	حلقه محاصره خودمان را روی دشمن تنگ تر کردیم
satiety of life	بیزاری یا سیری از عمر [چندانکه بیزار کند یا تنفر آورد.]
equation of exchange	همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
we had a narrow majority	بزور اکثریت پیدا کردیم اکثریت کمی داشتیم
what a night we made of it	چه شبی کردیم چه شبی گذراندیم
hikes	گردش
meanders	گردش
hiked	گردش
revolution	گردش
revolutions	گردش
rev	گردش
revs	گردش
revved	گردش
revving	گردش
hike	گردش
counterclockwise rotation	گردش به چپ
traversing	گردش
traverses	گردش
on the rove	در گردش
hiking	گردش
ambulation	گردش
paseo	گردش
walking	گردش
anticlockwise rotation	گردش به چپ
circumrotation	گردش
meander	گردش
meandered	گردش
promenades	گردش
promenade	گردش
meandering	گردش
run	گردش
stroll	گردش
strolled	گردش
strolls	گردش
twirls	گردش
itineracy	گردش
cycles	گردش
cycled	گردش
cycle	گردش
runs	گردش
flowine	خط گردش
flowline	خط گردش
races	گردش
raced	گردش
twirling	گردش
rotation	گردش
twirled	گردش
traversed	گردش
nutation	گردش
traverse	گردش
maeander	گردش
left handed rotation	گردش به چپ
itineration	گردش
jaunt	گردش
jaunts	گردش
twirl	گردش
race	گردش
progressed	گردش
cantered	گردش
canter	گردش
water circulation	گردش اب
circuits	گردش
circuit	گردش
cantering	گردش
progress	گردش
travels	گردش
traveled	گردش
travel	گردش
canters	گردش
flows	گردش
trips	گردش
tripped	گردش
period	گردش
trip	گردش
turnover	گردش
periods	گردش
flow	گردش
circulations	گردش
flowed	گردش
circulation	گردش
progresses	گردش
movement	گردش
perambulation	گردش
wrest	گردش
wrested	گردش
wresting	گردش
wrests	گردش
gyration	گردش
gyrations	گردش
excursion	گردش
operation	گردش
excursions	گردش
turns	گردش
turn	گردش
progressing	گردش
capital turnover	گردش سرمایه
turnaround time	زمان گردش
flow of expenditure	گردش هزینه
to be in a whirl	گردش کردن
cash flows	وجوه در گردش
cycle of water	گردش اب در طبیعت
turning effect	اثر گردش
budget cycle	گردش بودجه
cycle of the room	گردش ماه
turning circle	دایره گردش
continous running	گردش دائمی
circulationg air	هوای در گردش
to go for a stroll	گردش کردن
circulation of money	گردش پول
to take a stroll	گردش کردن
continous cycle	گردش دائمی
circulating capital	سرمایه در گردش
circulating asset	دارایی در گردش
to make an excursion	گردش کردن
to make an excursion	به گردش رفتن
circulative	گردش کننده
cooling water circulation	گردش اب سرد
clockwise rotation	گردش به راست
clockwise rotation	گردش براست
control flow	گردش کنترل
circulation capital	سرمایه در گردش
daily round	گردش روزانه
pleasure ground	گردش گاه
nyuctitropism	گردش برگ در شب
sashay	گردش سفر
negative caster	گردش معکوس
river trip	گردش رودخانه ای
movableness	گردش دار
money in circulation	پول در گردش
round robin	با گردش نوبت
walkabouts	گردش پیاده
right handed rotation	گردش به راست
program flow	گردش برنامه
trading capital	سرمایه در گردش
operating capital	سرمایه در گردش
promenader	گردش کننده
gyroscopes	گردش بین
raceway	حلقه گردش
rate of turn	میزان گردش
revolving fund	اعتبار در گردش
walkabout	گردش پیاده
itinerate	گردش کردن
itinerancy	در بدری گردش
flow direction	جهت گردش
field trip	گردش علمی
eyre	گردش دورانی
take a walk	گردش کردن
excursionist	گردش کننده
excurse	گردش کردن
the turn of a wheel	گردش چرخ
flow of income	گردش درامد
flow of information	گردش اطلاعات
flow of production	گردش تولید
rpm	گردش در دقیقه
hydraulic cycle	گردش اب در طبیعت
gyringly	گردش کنان
gyre	گردش دایره
to go for a walk	گردش رفتن
go for a walk	گردش رفتن