English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
closed meeting گردهمایی محرمانه
closed conference گردهمایی محرمانه
Other Matches
general meeting گردهمایی عمومی
assembly اسمبلی گردهمایی
huddle گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddling گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddled گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
huddles گردهمایی کوتاه بازیگران پیش از تجمع
brainstorming گردهمایی که در آن همه چارهها و اندیشههای خود را ابراز میکنند
three-day retreat گردهمایی سه روزه دور از مردم عمومی [برای دعا کردن، درس دینی و عبادت]
classified محرمانه
privately محرمانه
in private محرمانه
confidental محرمانه
cheek by jowl محرمانه
restricted محرمانه
hush-hush محرمانه
backside محرمانه
backsides محرمانه
arcane محرمانه
confidential محرمانه
confidentially محرمانه
in secret محرمانه
jackes محرمانه
secrets محرمانه
privates محرمانه
private محرمانه
secret محرمانه
tete a tete محرمانه
subrosa محرمانه
esoteric محرمانه
privily محرمانه
necessary house محرمانه
hush hush محرمانه
private code کد محرمانه
in confidence بطور محرمانه
privity موضوع محرمانه
confidential خیلی محرمانه
private code رمز محرمانه
private talk گفتگوی محرمانه
privy خصوصی محرمانه
privileged communication مدارک محرمانه
surreptitious پنهان محرمانه
conclaves انجمن محرمانه
conclave انجمن محرمانه
closed محرمانه بسته
secrecy محرمانه بودن
off the record محرمانه و خصوصی
confide محرمانه گفتن
surreptitiously محرمانه جانشین
confided محرمانه گفتن
confides محرمانه گفتن
private محرمانه سرجوخه
backstage محرمانه خصوصی
privates محرمانه سرجوخه
off-the-record محرمانه و خصوصی
behind the stage <adj.> <adv.> محرمانه [اصطلاح مجازی]
secret services دستگاه محرمانه دولت
secret service دستگاه محرمانه دولت
hugger mugger تنهایی مطلب محرمانه
confidential دارای ماموریت محرمانه
data privacy محرمانه بودن داده ها
tipping محرمانه رساندن نوک
underground تشکیلات محرمانه وزیرزمینی
tip محرمانه رساندن نوک
snoopy بعمل اورنده تحقیقات محرمانه
get wise to something/somebody <idiom> درمورد موضوع محرمانه فهمیدن
administrative crypto account نگهداری اسناد و مدارک محرمانه
tipster فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
underplot دسیسه محرمانه دوز و کلک
to give one the straight tip محرمانه چیزیرا بکسی خبردادن
tipsters فروشنده اسرار واطلاعات محرمانه
top secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
top-secret مخصوص افسران وخواص خیلی محرمانه
to have a closed meeting نشست محرمانه داشتن [بخصوص سیاست]
collogue توط ئه چیدن محرمانه گفتگو کردن
under the rose نهانی زیر جلی محرمانه در خفا
putsches توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
putsch توط ئه محرمانه برای برانداختن حکومت
assemble سوار کردن گردهمایی کردن
assembles سوار کردن گردهمایی کردن
assembled سوار کردن گردهمایی کردن
Between you , me and the gatepost. Between ourselves . میان خودمان باشد( محرمانه باقی بماند )
declassifies تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassify تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassified تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
declassifying تنزل رتبه دادن به غیر محرمانه کردن
protection عملی که مانع کپی گرفتن از دادههای محرمانه افراد بدون اجازه میشود.
I was tipped off . به من رساندند (خصوصی خبر دادند ؟محرمانه اطلاع دادند )
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com