Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 263 (14 milliseconds)
English	Persian
receive	گرفتن
receives	گرفتن
nail	گرفتن
nailed	گرفتن
nails	گرفتن
get	گرفتن
gets	گرفتن
getting	گرفتن
blind	گرفتن
blinded	گرفتن
blinds	گرفتن
seize	گرفتن
seized	گرفتن
seizes	گرفتن
overtake	گرفتن
overtaken	گرفتن
overtakes	گرفتن
catch	گرفتن
hold	گرفتن
holds	گرفتن
capture	گرفتن
captures	گرفتن
capturing	گرفتن
grab	گرفتن
grabbed	گرفتن
grabbing	گرفتن
grabs	گرفتن
encumber	گرفتن
encumbered	گرفتن
encumbering	گرفتن
encumbers	گرفتن
detract	گرفتن
detracted	گرفتن
detracting	گرفتن
detracts	گرفتن
wed	گرفتن
acquire	گرفتن
acquires	گرفتن
acquiring	گرفتن
cease	گرفتن
ceased	گرفتن
ceases	گرفتن
ceasing	گرفتن
pushing	گرفتن
take	گرفتن
takes	گرفتن
cork	گرفتن
corks	گرفتن
catch on	گرفتن
deglutinate	گرفتن
devest	گرفتن
false grip	گرفتن
get at	گرفتن
obturate	گرفتن
to break in	گرفتن
to catch on	گرفتن
to get at	گرفتن
to hunt out	گرفتن
to lay a wager	گرفتن
to take fast hold of	گرفتن
to take up	گرفتن
to whisk away or off	گرفتن
tong	گرفتن
Other Matches
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
to seal up	درز گرفتن کاغذ گرفتن
clams	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
grips	طرز گرفتن وسیله گرفتن
slag	کفه گرفتن تفاله گرفتن
grip	طرز گرفتن وسیله گرفتن
take in <idiom>	زود گرفتن ،مطالب را گرفتن
calebrate	جشن گرفتن عید گرفتن
clam	بچنگال گرفتن محکم گرفتن
gripped	طرز گرفتن وسیله گرفتن
gripping	طرز گرفتن وسیله گرفتن
To tell some one his fortune .	برای کسی فال گرفتن ( فال کسی را گرفتن )
acclimatized	خو گرفتن
retake	پس گرفتن
acclimatize	خو گرفتن
acclimatising	خو گرفتن
acclimatises	خو گرفتن
reoccupy	از سر گرفتن
get off the ground <idiom>	پا گرفتن
acclimatizes	خو گرفتن
to catch a fly	بل گرفتن
retaking	پس گرفتن
inclasp	در بر گرفتن
acclimatizing	خو گرفتن
retakes	پس گرفتن
retaken	پس گرفتن
raclaim	پس گرفتن
resume	از سر گرفتن
renovate	از سر گرفتن
disesteem	کم گرفتن
despumate	کف گرفتن از
tithes	ده یک گرفتن از
tithe	ده یک گرفتن از
to nestle oneself	جا گرفتن
renovated	از سر گرفتن
renovates	از سر گرفتن
resumed	از سر گرفتن
resumes	از سر گرفتن
resuming	از سر گرفتن
fleas	کک گرفتن
flea	کک گرفتن
renovating	از سر گرفتن
to draw back	پس گرفتن
To go bad and stink.	بو گرفتن
lay to heart	به دل گرفتن
break out	در گرفتن
retrieve	پس گرفتن
retrieved	پس گرفتن
retrieves	پس گرفتن
To treat flippantly(lightly).	شل گرفتن
to get used to	خو گرفتن [به]
to get accustomed to	خو گرفتن [به]
infold	در بر گرفتن
withdrawal	پس گرفتن
abate	اب گرفتن از
abated	اب گرفتن از
abates	اب گرفتن از
abating	اب گرفتن از
withdrawals	پس گرفتن
retreat	پس گرفتن
retreated	پس گرفتن
retreating	پس گرفتن
retreats	پس گرفتن
accustoms	خو گرفتن
skimmed	کف گرفتن از
to begin again	از سر گرفتن
indwell	جا گرفتن
puddle	گل گرفتن
puddles	گل گرفتن
to addict oneself	خو گرفتن
to shut off	را گرفتن
to station oneself	جا گرفتن
reclaim	پس گرفتن
adeem	پس گرفتن
skimmed	گرفتن کف
skims	کف گرفتن از
skims	گرفتن کف
reclaims	پس گرفتن
reclaiming	پس گرفتن
reclaimed	پس گرفتن
situating	جا گرفتن
to take one's stand	جا گرفتن
situates	جا گرفتن
situate	جا گرفتن
accompany	دم گرفتن
withdraws	پس گرفتن
withdraw	پس گرفتن
to take a wife	زن گرفتن
accompanied	دم گرفتن
acclimatised	خو گرفتن
accompanies	دم گرفتن
wive	زن گرفتن
accustoming	خو گرفتن
resumption	از سر گرفتن
recapturing	پس گرفتن
recaptures	پس گرفتن
recaptured	پس گرفتن
recapture	پس گرفتن
accustom	خو گرفتن
to put a stop to	را گرفتن
to call back	پس گرفتن
skim	کف گرفتن از
lute	گل گرفتن
skim	گرفتن کف
lutes	گل گرفتن
to bring to a stop	را گرفتن
unsay	پس گرفتن
wean	از پستان گرفتن
snatched	گرفتن مقدار کم
differentiating	مشتق گرفتن
dissembles	نادیده گرفتن
dissembling	نادیده گرفتن
differentiating	دیفرانسیل گرفتن
monopolized	امتیازانحصاری گرفتن
to call into requisition	باز گرفتن
to catch hold of	محکم گرفتن
monopolised	امتیازانحصاری گرفتن
to catch up	گرفتن ربودن
snatch	گرفتن مقدار کم
niggled	خرده گرفتن
niggle	خرده گرفتن
dissemble	نادیده گرفتن
monopolize	امتیازانحصاری گرفتن
dissembled	نادیده گرفتن
to carry a cane	عصادست گرفتن
niggles	خرده گرفتن
to change ones condition	زن گرفتن شوهرکردن
monopolises	امتیازانحصاری گرفتن
monopolising	امتیازانحصاری گرفتن
weaned	از پستان گرفتن
monopolizes	امتیازانحصاری گرفتن
weans	از پستان گرفتن
differentiate	دیفرانسیل گرفتن
differentiate	مشتق گرفتن
to catch fire	اتش گرفتن
to catch away	گرفتن وبردن
to blaze up	اتش گرفتن
to blow nose	گرفتن بینی
snare	با تله گرفتن
snares	با تله گرفتن
wrestle	کشتی گرفتن
wrestled	کشتی گرفتن
to blow one's nose	دماغ گرفتن
floods	سیل گرفتن
to be resolved	تصمیم گرفتن
flooded	سیل گرفتن
monopolizing	امتیازانحصاری گرفتن
to bring to book	حساب پس گرفتن
differentiates	دیفرانسیل گرفتن
to be down up	سخت گرفتن بر
differentiates	مشتق گرفتن
wrestles	کشتی گرفتن
embracing	دراغوش گرفتن
to be fulfilled	انجام گرفتن
embraces	دراغوش گرفتن
to be on one's track	رد کسیرا گرفتن
embraced	دراغوش گرفتن
flood	سیل گرفتن
embrace	دراغوش گرفتن
to make difficulties	ایراد گرفتن
deploys	ارایش گرفتن
deploying	ارایش گرفتن
deploy	ارایش گرفتن
spunk	اتش گرفتن
to setting into shape	سروصورت گرفتن
to sew up	دوخت گرفتن
to shake off the dust	گرد گرفتن
entwining	دراغوش گرفتن
entwines	دراغوش گرفتن
entwined	دراغوش گرفتن
entwine	دراغوش گرفتن
lutes	درز گرفتن
to screw up one's courage	جرات گرفتن
to scour off	زنگ گرفتن
to make light of	سبک گرفتن
to observe a fast	روزه گرفتن
to obtain permission	اجازه گرفتن
to pluck up heart	جرات گرفتن
to pluck up one's heart	جرات گرفتن
to put in requistion	باز گرفتن
accustoms	انس گرفتن
accustoming	انس گرفتن
accustom	انس گرفتن
to recover damages	خسارت گرفتن
to reeeive in a	مساعده گرفتن
to reeeive in a	پیشکشی گرفتن
lute	درز گرفتن
reclaims	باز گرفتن
accomplish	صورت گرفتن
to stand a. off	کناره گرفتن
originating	سرچشمه گرفتن
originates	سرچشمه گرفتن
originated	سرچشمه گرفتن
to take a d.	تصمیم گرفتن
originate	سرچشمه گرفتن
to stuff up a hole	سوراخی را گرفتن
to take by storm	با حمله گرفتن
to suck in	فرا گرفتن
to take example	عبرت گرفتن
to take example	سرمشق گرفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com