Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
English
Persian
to evolve heat
گرما بیرون دادن
Other Matches
to turn out
بیرون دادن بیرون کردن سوی بیرون برگرداندن بیرون اوردن امدن
radiator
بیرون دهنده گرما
radiators
بیرون دهنده گرما
thermoforming
شکل دادن با گرما
baking enamel
لعاب دادن با گرما
thermostat
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
thermostats
:الت تعدیل گرما دستگاه تنظیم گرما
to set forth
شرح دادن بیرون دادن
ejaculation
بیرون دادن
give off
بیرون دادن
give forth
بیرون دادن
give out
بیرون دادن
to pay away
بیرون دادن
vented
بیرون دادن
throw off
بیرون دادن
to give forth
بیرون دادن
pay out
بیرون دادن
to pay a way
بیرون دادن
to pay off
بیرون دادن
flings
بیرون دادن
bear out
بیرون دادن
vent
بیرون دادن
exhaled
بیرون دادن
exsert
بیرون دادن
exhale
بیرون دادن
to give out
بیرون دادن
venting
بیرون دادن
flinging
بیرون دادن
exhaling
بیرون دادن
fling
بیرون دادن
exhales
بیرون دادن
vents
بیرون دادن
expulse
بیرون دادن
evolved
بیرون دادن دراوردن
to spit out food
بیرون دادن غذا
evolving
بیرون دادن دراوردن
emissions
نشر بیرون دادن
veer out
بیرون دادن طناب
evolve
بیرون دادن دراوردن
emission
نشر بیرون دادن
exhalable
قابل بیرون دادن
oozing
بیرون دادن لای
ooze
بیرون دادن لای
oozes
بیرون دادن لای
evolves
بیرون دادن دراوردن
oozed
بیرون دادن لای
emits
بیرون دادن خارج کردن
emitting
بیرون دادن خارج کردن
to give off smoke
[از خود]
دود بیرون دادن
emitted
بیرون دادن خارج کردن
emit
بیرون دادن خارج کردن
barrage
رگبارگلوله بطورمسلسل بیرون دادن
let out
اجازه بیرون امدن دادن
barrages
رگبارگلوله بطورمسلسل بیرون دادن
To stick out ones chest.
سینه خود را بیرون دادن
emitting
بیرون دادن از خود خارج کردن
hatches
تخم دادن جوجه بیرون امدن
emit
بیرون دادن از خود خارج کردن
emitted
بیرون دادن از خود خارج کردن
squirt
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
emits
بیرون دادن از خود خارج کردن
squirted
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
hatch
تخم دادن جوجه بیرون امدن
hatched
تخم دادن جوجه بیرون امدن
squirting
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
squirts
اب را بصورت فواره بیرون دادن پراندن
to turn off
خاموش کردن انجام دادن بیرون اوردن
bounce
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounces
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
bounced
مورد توپ وتشرقرار دادن بیرون انداختن
to put out washing
رختهای شستنی خودرابرخت شویی بیرون دادن
show one out
راه بیرون رفتن را به کسی نشان دادن
to show one out
راه بیرون رفتن را بکسی نشان دادن
project
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
projected
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
removes
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
removing
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
remove
بردن جابجا کردن انتقال دادن بیرون اوردن
projects
ارائه دادن بیرون زدن پیش امدن پروژه
to effuse
از خود بیرون
[بروز]
دادن
[مانند مایع نور بو یا کیفیت]
to strain at a gnat
ازدروازه بیرون نرفتن وازچشم سوزن بیرون رفتن
witjout
بی بدون بیرون بیرون از درخارج فاهرا
extravasate
ازمجرای طبیعی بیرون رفتن ازمجرای خود بیرون انداختن بداخل بافت ریختن
outward bound
عازم بیرون روانه بیرون
ejects
بیرون راندن بیرون انداختن
ejecting
بیرون راندن بیرون انداختن
ejected
بیرون راندن بیرون انداختن
extrusion
بیرون اندازی بیرون امدگی
eject
بیرون راندن بیرون انداختن
isotherm
خط هم گرما
radiation of heat
گرما
cauma
گرما
heat
گرما
heats
گرما
radiator
گرما افکن
heat
گرما حرارت
radiators
گرما تاب
thermometer
گرما سنج
radiators
گرما افکن
temperatures
درجه گرما
radiator
گرما تاب
thermal
مربوط به گرما
intensity of heat
شدت گرما
heats
گرما حرارت
incalescence
گرما جویی
incalescent
گرما گرای
thermometers
گرما سنج
temperature
درجه گرما
heat flux
شار گرما
thermochemistry
گرما شیمی
adiabatic
عایق گرما
hot cabinet
قفسه گرما
cold is merely privative
گرما نیست
non conducting
عایق گرما
pyro electricity
گرما برق
thermo electricity
گرما برق
heat transmission
انتقال گرما
pyromagnetic
گرما- مغناطیس
heat transfer
انتقال گرما
heat radiation
تابش گرما
calorification
پیدایش گرما
heat loss
تلف گرما
btu
واحدبریتانیایی گرما
heat absorbing
جذب گرما
heat flow
جریان گرما
thermoelasticity
گرما کشسانی
I am absolutely baked.
از گرما پختم
heat exchange
تبادل گرما
convection
انتقال گرما
thermal agitation voltage
اثر گرما
thermal flux
شار گرما
thermal effect
اثر گرما
thermoelectric
گرما برقی
thermal unit
واحدسنجش گرما
thermal reservoir
منبع گرما
thermomagnetic
گرما مغناطیس
thermosphere
گرما کره
thermosphere
گرما سپهر
melted
از گرما سوختن
to resist heat
تاب گرما اوردن
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
mechanical equivalent of heat
هم ارز مکانیکی گرما
therm
حمام عمومی گرما
therms
واحد گرما حمام
therms
حمام عمومی گرما
british thermal unit
واحد بریتانیایی گرما
thermotaxis
تحرک در اثر گرما
b.t.u.
واحد بریتانیایی گرما
thermonuclear reaction
واکنش گرما- هستهای
cooling water thermometer
گرما سنج اب سرد
she cannot bear heat
تاب گرما رانمیاورد
she cannot bear heat
طاقت گرما را ندارد
thermotropism
حساسیت نسبت به گرما
thermotropic
علاقمند به گرما دماگرای
calories
واحد سنجس گرما
swelters
از گرما بیحال شدن
sweltered
از گرما بیحال شدن
swelter
از گرما بیحال شدن
chinical t.
گرما سنج طبی
calorie
واحد سنجس گرما
therm
واحد گرما حمام
temperature independent paranagnetism
پارامغناطیس گرما مستقل
heat-stroke
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
warmth
تعادل گرما ملایمت
hot shorteness
شکنندگی حاصل از گرما
calory
واحد سنجس گرما
heat transfer coefficient
ضریب انتقال گرما
thermolytic
وابسته به تحلیل گرما
thermoelectric effect
اثر گرما- برق
heat fast paint
رنگ مقاوم گرما
heat stroke
گرماگرفتگی غش در اثر گرما
resistant to heat
مقاوم در برابر گرما
heat flux density
چگالی شار گرما
fehrenheit thermometer
گرما سنج فارنهایت
conductibility of heat
قابلیت هدایت گرما گرمارسانی
thermographic
وابسته به گرما سنجی یادمانگاری
calories
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
warm spot
اندامها و مراکزاحساس گرما در پوست
heaters
بخاری دستگاه تولید گرما
convectors
جسم انتقال دهنده گرما
convector
جسم انتقال دهنده گرما
thermolytic
وابسته به تجزیه در اثر گرما
stew
خیس عرق شدن
[در گرما]
heat radiates from the stove
گرما ازبخاری متشعشع میشود
electricity
مین نور یا گرما یا نیرو
calorie
واحد گرما در سیستمهای غیرمتریک
heater
بخاری دستگاه تولید گرما
off one's hands
بیرون از اختیار شخص بیرون از نظارت شخص
register
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
variations of temperature
اختلافات گرما درجات مختلف گرماوسرما
registering
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
registers
ثبت امار دستگاه تعدیل گرما
In the heat of the moment
<idiom>
[در گرما گرم کار]
[بحث ومجادله لفظی]
epicritic
تمیز دهنده گرما وسرما حساس بسرماوگرما
chromometer
ساعت دقیقی که گرما و سرمادر ان اثر نمیکند
thermostat
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostats
تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostatics
اصول نظری یا فرضیه علمی درباره موازنه گرما
material theory of heat
پندار مادیت نسبت بگرما تصور اینکه گرما ماده است
advection
جابجایی و حرکت طبقات اتمسفری بصورت افقی و تحت تاثیر گرما
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com