Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 210 (11 milliseconds)
English
Persian
landing party
گروه اب خاکی
Search result with all words
amphibious control group
گروه کنترل اب خاکی
amphibious task force
گروه رزمی اب خاکی
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
beach party
گروه پیشرو اب خاکی
boat group
ناو گروه قایقها در عملیات اب خاکی
shore party
گروه پیشرو ساحلی درعملیات اب خاکی
strength group
گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
Other Matches
antiamphibious minefield
میدان مین ضد اب خاکی یا ضدعملیات اب خاکی دشمن
assault craft
ناوچههای هجومی اب خاکی قایق نفربرهجومی اب خاکی
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
naval landing party
تیم اب خاکی نیروی دریایی تیم اماده کردن ساحل برای عملیات اب خاکی
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
horde
گروه بیشمار گروه
hordes
گروه بیشمار گروه
worldly
خاکی
mundane
خاکی
terrene
خاکی
embankment
سد خاکی
amphibious
اب خاکی
terrestrial
خاکی
dust colour
خاکی
embankment dam
سد خاکی
earth fill dam
سد خاکی
earth dam
سد خاکی
embankments
سد خاکی
earthy
خاکی
earthly
خاکی
earthborn
خاکی
tellurian
خاکی
wood louse
خر خاکی
edaphic
خاکی
earth-bound
خاکی
amphibious pack
تک اب خاکی
earthen
خاکی
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
earth work
کارهای خاکی
earth work
عملیات خاکی
soils
خاکی کردن
earthiness
خاکی بودن
earth road
راه خاکی
ground ivy
پاپیتال خاکی
earthiness
طبیعت خاکی
fuse plug
سرریز خاکی
geophyte
گیاه خاکی
amphibian
هواپیمای اب و خاکی
earth dam
بند خاکی
earth born
خاکی فانی
alkaline earth
قلیایی خاکی
amphibious force
نیروی اب خاکی
amphibious lift
ترابری اب و خاکی
amphibious operation
عملیات اب خاکی
khaki
خاکی رنگ
soil
خاکی کردن
amphibious pack
بارهای اب خاکی
amphibious reconnaissance
شناسایی اب خاکی
amphibious tank
تانک اب خاکی
amphibious transport ship
ترابر اب خاکی
amphibious vehicle
خودروی اب خاکی
angleworm
کرم خاکی
soiling
خاکی کردن
rain worm
کرم خاکی
amphibian
ابی خاکی
dew worm
کرم خاکی
earethliness
خاکی بودن
adaphic organism
زیستمند خاکی
homogeneous earth dam
سد خاکی همگن
terrestrial
زمین خاکی
pulverulence
حالت خاکی
semiterrestrial
نیمه خاکی
amphibious
خاکی و ابی
staging
تمرین اب خاکی
terricolous
خاکزی خاکی
earthwork
ختل خاکی
embankment
دیوار خاکی
dun
سمند خاکی
vallation
دیوار خاکی
vault formed in the earth
طاق خاکی
warping tug
یدک کش اب خاکی
earthworks
عملیات خاکی
zoned earth dam
سد خاکی ناهمگن
dust color
رنگ خاکی
embankments
دیوار خاکی
earthworms
کرم خاکی
mold etc
خاکی کردن
lobworm
کرم خاکی
earthworm
کرم خاکی
landing forces
قوای اب خاکی
milleped
جنس خر خاکی
amphibian
وسیله اب و خاکی
bordered
پشته خاکی
bordering
پشته خاکی
milliped
جنس خر خاکی
border
پشته خاکی
joint amphibious operations
عملیات مشترک اب خاکی
establishing authority
فرماندهی نیروهای اب خاکی
benching
جان پناه خاکی
amphibious squadron
گردان عملیات اب خاکی
amphibious striking forces
نیروهای ضربتی اب خاکی
vales
زمین جهان خاکی
vale
زمین جهان خاکی
shoulder
دو طرف خاکی جاده
shouldered
دو طرف خاکی جاده
advance force
نیروی جلودار اب خاکی
shouldering
دو طرف خاکی جاده
alkaline earth metal
فلز قلیایی خاکی
alkaline earth oxide
فلز قلیایی خاکی
amphibian floats
شناورهای ابی خاکی
amphibious assault ship
ناو هجومی اب و خاکی
amphibious tractor
خودروشنی دار اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات نمایشی اب خاکی
amphibious demonstration
عملیات اب خاکی نمایشی
amphibious lift
حمل ونقل اب خاکی
shoulders
دو طرف خاکی جاده
amphibious transport dock
ناومخصوص ترابری اب خاکی
verges
شانه خاکی جاده
navvy
کارگر کارهای خاکی
boat team
تیم قایق اب خاکی
navvies
کارگر کارهای خاکی
borrow area
محل قرضه سد خاکی
brandling
یکجور کرم خاکی
man of mould
انسان خاکی یا فانی
amphibious assault ship
ناومخصوص هجوم اب و خاکی
landing threshold
استانه فرود اب خاکی
verge
شانه خاکی جاده
landing ship dock
اسکله فرود اب خاکی
assault ships
ناوهای هجومی اب خاکی
khaki
لباس کار خاکی رنگ
good
مسیر خاکی مرطوب و محکم
initiating directive
دستورالعمل شروع عملیات اب خاکی
curf
خاکی که اجر از ان تهیه میشود
scraper
یکی از ماشینهای عملیات خاکی
agc
ناو فرماندهی نیروی اب خاکی
non cohesive soil
خاکی که فاقد چسبندگی باشد
tractors
قایق اب خاکی شنی دار
amphibious command ship
ناو فرماندهی عملیات اب خاکی
numbered wave
امواج پشت سر هم عملیات اب خاکی
tractor
قایق اب خاکی شنی دار
landing vehicle
خود روشنی دار اب خاکی
benching
تختک خاکی پله بندی
barbette
تپههای خاکی که توپها را بر ان قرارمیدهند
amphibious transport dock
ناو حمل و نقل اب خاکی
What on earth shall I do now?
حالاچه خاکی بسرم بریزم ؟
pay dirt
<idiom>
زیر خاکی پیدا کردن
earthworks
خاک کاری کارهای خاکی
landing threshold
نقطه شروع عملیات اب خاکی
establishing authority
مقام مسئول نیروهای اب خاکی
serial
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
serials
سریال راهپیمایی یااب خاکی سری
apotheoses
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
assault shipping
ترابری دریایی در عملیات هجومی اب خاکی
apotheosis
رهایی اززندگی خاکی وعروج باسمانها
amphibious vehicle availability table
جدول نمودار موجودی خودروهای اب خاکی
fuller's earth
خاکی که درصافی اب وغیره بکار میرود
causeways
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
boat team
تیم سوارشونده در یک قایق در عملیات اب خاکی
causeway
راه خاکی یا بنائی در زمین ابگیر
extraterrestrials
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
extraterrestrial
بیرون از محیط زمین ماورای عالم خاکی
attack transport
ناوحمل و نقل شرکت کننده درنیروی اب خاکی
tine
دندانه ماشینهائی که کارهای خاکی انجام میدهند
boat diagram
دیاگرام محل قایقها درعملیات هجومی اب خاکی
jahemmy
جراثقال چرخدار مخصوص اخراجات ناوچههای اب خاکی
mounting area
منطقه سوار شدن یکانهای اب خاکی یا هوابرد
range markers
علامت تعیین کننده مسیر عملیات اب خاکی در شب
assault area diagram
نمودار مشخصات منطقه هجوم عملیات اب خاکی
beach master
افسر لجستیک در عملیات اب خاکی رئیس اسکله
molehills
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
aeolian soil
خاکی که از مواد متشکله باد تشکیل یافته است
sea echelon
بخشی از ناوهای هجومی که در عملیات اب خاکی در دریاباقی می ماند
molehill
توده خاکی که موش کور زیرزمینی درست میکند
transfer area
در عملیات اب خاکی منطقه نقل و انتقال نیروها ازناوچه ها به ساحل
windrow
تل خاکی که هنگام کارماشینهای راه سازی در کنارجاده تشکیل میشود
transfer berth
دوبه یا سکوی نقل و انتقال نیروها به ساحل از ناوچههای اب خاکی
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
neutral soil
خاکی که نه خاصیت اسیدی دارد نه قلیائی یعنی پ هاش ان مساوی 7است
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
mole hill
توده خاکی که کوش کور زیرزمینی هنگام کندن زمین درست میکند
y site
نوعی محوطه انبار مهمات روباز موقت که اطراف ان باسدهای خاکی احاطه شده باشد
moto cross
مسابقه موتورسیکلت رانی درمسیر خاکی محدود تپه و پیچ جاده و پرش در دو بخش 03یا 54 دقیقه
scheduled wave
امواج برنامه ریزی شده حرکات اب خاکی موج طبق برنامه
marshalling
تجمع جمع شدن دور هم مجتمع شدن یکانها در عملیات اب خاکی
boat lanes
خط سریال هجوم قایقها درعملیات اب خاکی ستون قایقهای هجوم کننده
short clay
خاکی که خاک رسش کم باشد خاک رس کم مایه
assault
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaults
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
assaulted
مرحله هجوم درعملیات اب خاکی هجوم کردن
parcel
گروه
parcels
گروه
gang
گروه
bunch
گروه
bunched
گروه
gangs
گروه
bunches
گروه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com