English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
yeomanry گروه خرده مالکین
Other Matches
yeomanry خرده مالکین
subgroup خرده گروه
subgroups خرده گروه
sugroup خرده گروه
pack گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
packs گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
zemindar مالکین زمین
zamindar مالکین زمین
joint owner در جمع مالکین مشاع
ship broker مباشر مالکین کشتی
riparian rights حقوق خاصه مالکین خریم رودخانه ها و انهار
dribble خرده خرده پیش بردن
dribbled خرده خرده پیش بردن
dribbles خرده خرده پیش بردن
dribbling خرده خرده پیش بردن
beach group گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
sipped خرده خرده نوشی
sip خرده خرده نوشی
sips خرده خرده نوشی
sipping خرده خرده نوشی
beach party گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
civil reserve air fleet گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
task forces گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
countervailing power قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
kaldor criterion ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
landing group گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
amphibious task group گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stable گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stables گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes گروه بیشمار گروه
horde گروه بیشمار گروه
battery of tests گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
subs خرده
fragment خرده
nip خرده
nipped خرده
smallest خرده
fragmenting خرده
haet خرده
weenier خرده
weeniest خرده
weeny خرده
snippy خرده
crumb خرده
snippel خرده
sub خرده
fragments خرده
nips خرده
smaller خرده
small خرده
shredded خرده
shred خرده
fritters خرده
fritter خرده
splinters خرده
wight خرده
fractions خرده
fraction خرده
splintering خرده
shredding خرده
shreds خرده
whit خرده
trash ice خرده یخ
tittle خرده
whole بی خرده
splinter خرده
weensy خرده
glimmers خرده
glimmered خرده
glimmer خرده
splintered خرده
jots خرده
particles خرده
jot خرده
particle خرده
dribblet خرده
bit خرده
bits خرده
fragmental chip خرده
grain خرده
vestigial خرده
bittock خرده
crumbs خرده
vestige خرده
round بی خرده
vestiges خرده
debris خرده
roundest بی خرده
jotted خرده
niggles خرده گرفتن
crystallite خرده کریستال
niggled خرده گرفتن
mote نقطه خرده
niggle خرده گرفتن
dumping stone خرده سنگ
excelsior خرده نجاری
abrasive grit خرده فلزات
animadvert خرده گرفتن
subculture خرده فرهنگ
shivers خرده سنگ
spall خرده ریز
towns خرده شهر
caviler خرده گیر
town خرده شهر
carper خرده گیر
censoriousness خرده گیری
subcultures خرده فرهنگ
retail dealer خرده فروش
retail dealing خرده فروشی
retail sales خرده فروشی
reseller خرده فروش
retail trade خرده فروشی
chat wood خرده هیزم
chadless بی خرده کاغذ
Chad خرده کاغذ
broken stone خرده سنگ
shard خرده ریز
chip خرده چوب
hucksterer خرده فروش
caviled خرده گیری
caviling خرده گیری
thimblefuls یک خرده یک جرعه
thimbleful یک خرده یک جرعه
cavilled خرده گیری
cavil خرده گیری
chips خرده چوب
retail خرده فروشی
he was a little too p یک خرده تندرفت
fripperies خرده ریز
frippery خرده ریز
cavils خرده گیری
groat ذره خرده
gritting خرده سنگ
gimcrackery خرده ریز
criticalness خرده گیری
gaudery خرده ریزها
miniature system خرده نظام
queen of heaven خرده سیاره
foot bone خرده استخوان پا
faultfinder خرده گیر
planetoidal خرده سیارهای
pick at خرده گرفتن بر
micrometer caliper خرده سنج
goodman خرده مالک
censorious خرده گیر
glass dust خرده شیشه
grit خرده سنگ
rubble خرده سنگ
knoit تغ تغ خرده گیری
gritted خرده سنگ
micro wave خرده موج
shards خرده ریز
to sell by retail خرده فروختن
blindingly خرده سنگپاشی
blinding خرده سنگپاشی
asteroids خرده سیاره
asteroid خرده سیاره
nagging خرده گیری
to a on or upon خرده گرفتن بر
roundest بی خرده کردن
tinker's damn خرده ریز
round گرد بی خرده
round بی خرده کردن
tinker's dam خرده ریز
smallholder خرده مالک
titbit خرده ریز
retailer خرده فروش
junk خرده ریز
retailers خرده فروش
tidbit خرده ریز
roundest گرد بی خرده
tidbits خرده ریز
titbits خرده ریز
smallholders خرده مالک
trumpery خرده ریز
suborder خرده راسته
substation خرده ایستگاه
subtest خرده ازمون
crumb خرده نان
crumbs خرده نان
retail price قیمت خرده فروشی
cavilled خرده گیری کردن
scrapping خرده اوراق کردن
a few scraps of information یک خرده اطلاعات [ناکافی]
yeomanly خرده مالک کشاورز
caviling خرده گیری کردن
splinters تراشه خرده شیشه
scrapped خرده اوراق کردن
caviled خرده گیری کردن
lay out اسباب خرده ریز
giblet خرده ریز جزئی
wowser مذهبی و خرده گیر
retail price بهای خرده فروشی
scraps خرده اوراق کردن
splinter تراشه خرده شیشه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com