Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
Search result with all words
landing party
گروه پیاده شونده به ساحل تیم فرود
tac log group
گروه رابط نیروهای پیاده شونده به ساحل در روی ناوهای اب خاکی
Other Matches
beaching party
گروه پیاده شونده
landing forces
نیروها پیاده شونده به ساحل
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
beach party
گروه ساحلی گروه شناسایی اسکله یا ساحل
ship to shore
حرکت از دریا به ساحل عملیات پیاده کردن افراد ازدریا به ساحل
army landing forces
نیروی زمینی شرکت کننده درعملیات اب خاکی نیروی زمینی پیاده شونده در ساحل
tractor group
گروه ناوچههای اب خاکی مخصوص پیاده کردن نفرات و خودروهای شنی دار اب خاکی
combat team
گروهان مرکب رزمی گروه رزمی پیاده
kaldor criterion
ضابطهای که براساس ان هرگونه تغییر ازنظر اجتمائی مطلوب یا مفیداست مشروط برانکه میزان نفع گروه منتفع شونده ازمیزان گروه متضررشونده بیشتر باشد . این ضابطه اولین بار بوسیله اقتصاددان امریکائی
packs
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
pack
گروه تعقیب کننده پیشتاز گروه تازیها گروه مهاجمان در تجمع
landing beach
ساحل پیاده شدن
shoring
پیاده شدن در ساحل
landing attack
تک همراه با پیاده شدن به ساحل
landing
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
landings
پیاده شدن به ساحل فرود هواپیما
alighting area
نقطه پیاده شدن خودروها به ساحل
panel formwork
قالببندی پیاده شونده
landing forces
نیروهای پیاده شونده
attack group
گروه تک به ساحل
landing attack
تک فرود یا پیاده شدن به ساحل با کشتی یاهواپیما
battalion landing team
تیم پیاده شونده گردانی
brigade landing team
تیم پیاده شونده تیپی
touchdowns
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
touchdown
درعملیات اب خاکی پیاده شدن اولین گروههای موج هجومی در ساحل
entering group
گروه وارد شونده
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
beach group
گروه خدمات بارانداز ساحلی گروه پیشرو یا یورتچی دریایی
commodity groups
گروه اقلام مشابه لجستیکی گروه کالاهای مصرفی
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
landing area
منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
civil reserve air fleet
گروه هواپیماهای احتیاط کشوری گروه هواپیماهای غیرنظامی که در موقع جنگ مورد استفاده قرار می گیرند
task component
بخشی از یک ناوگان یا گروه رزمی یا گروه ماموریت که برای یک ماموریت مخصوص تشکیل شده است
framing
یک فرایند ارتباطات که تعیین میکند کدام گروه از بیتهاتشکیل یک کاراکتر را میدهدو کدام گروه کاراکترها یک پیام را نمایش میدهد
landing schedule
برنامه پیاده شدن به ساحل برنامه عملیات اب خاکی برنامه فرود
clean up party
گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
countervailing power
قدرت یک گروه که در واکنش به قدرت گروه دیگر بوجود می اید
task force
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
task forces
گروه رزمی مشترک امفی بی گروه رزمی موقت زمینی
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
amphibious task group
گروه ماموریت اب خاکی گروه رزمی موقت اب خاکی
stables
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
stable
گروه اتومبیلهای مسابقه زیرنظریک سازمان گروه اسبهای مسابقه زیر نظر یک سازمان
hordes
گروه بیشمار گروه
horde
گروه بیشمار گروه
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
battery of tests
گروه ازمونهای کارایی افراد گروه ازمونهای خصوصیات پرسنلی افراد
foot slogger
پیاده
foot infantry
پیاده
ganway
پل پیاده رو
dismounted
پیاده
infantry man
پیاده
pignorate
پیاده
footer
پیاده رو
pedestrian bridge
پل پیاده رو
path
پیاده رو
afoot
پیاده
pedestrians
پیاده
foot bank
پیاده رو
paths
پیاده رو
pavement
پیاده رو
impledge
پیاده
footway
پیاده رو
footpaths
پیاده رو
pavements
پیاده رو
footpath
پیاده رو
peripatetic
پیاده رو
pedestrian
پیاده
infantry
پیاده
walkway
پیاده رو
walkways
پیاده رو
walks
پیاده رو
sidewalks
پیاده رو
walked
پیاده رو
sidewalk
پیاده رو
side walk
پیاده رو
walk
پیاده رو
foot bridge
پل پیاده رو
on of
پیاده
hump
پیاده روی
humping
پیاده روی
dismantling
پیاده کردن
humps
پیاده روی
walkabouts
گردش پیاده
unset
پیاده کردن
footbridges
پل پیاده روها
infantry man
سرباز پیاده
footbridge
پل پیاده روها
wayfaring
پیاده روی
pignorate
پیاده شطرنج
turnable foot bridge
پل پیاده رو گردان
zebra crossing
خط عابر پیاده
on foot
پای پیاده
dismantle
پیاده کردن
regiment of f.
هنگ پیاده
walkabouts
مسافرت پیاده
dismantles
پیاده کردن
dismantled
پیاده کردن
knight of the road
راهزن پیاده
pedestrian crossing
گذرگاه پیاده
pedestrian crossings
گذرگاه پیاده
promotions
ترفیع پیاده
impledge
پیاده شطرنج
mechanized
پیاده زرهی
hikes
پیاده روی
hiked
پیاده روی
walkabout
مسافرت پیاده
hike
پیاده روی
promotion
ترفیع پیاده
hiking
پیاده روی
footbridges
پل پیاده روی
on foot
به صورت پیاده
zebra crossings
خط عابر پیاده
footbridge
پل پیاده روی
walkabout
گردش پیاده
to walk . To go on foot.
پیاده رفتن
infantry
پیاده نظام
pedestrianism
پیاده روی
infantry
سرباز پیاده
implementation
پیاده سازی
disembark
پیاده کردن
kerbs
حاشیه پیاده رو
demodulator
پیاده کننده
disassemble
پیاده کردن
banquette
نیمکت پیاده رو
kerbs
جدول پیاده رو
dismounts
پیاده کردن
disembarkation
پیاده شدن
dismantlement
پیاده کردن
dismount
پیاده کردن
dismounting
پیاده کردن
armored infantry
پیاده مکانیزه
armored infantry
پیاده زرهی
set down
پیاده کردن
foot infantry
پیاده نظام
demodulation
پیاده کردن
kerb
جدول پیاده رو
kerb
حاشیه پیاده رو
pawn
پیاده شطرنج
pawned
پیاده شطرنج
counterpawn
پیاده متقابل
pawning
پیاده شطرنج
pawns
پیاده شطرنج
wayfarer
مسافر پیاده
wayfarers
مسافر پیاده
alights
پیاده شدن
alighting
پیاده شدن
alighted
پیاده شدن
alight
پیاده شدن
skirmisher
پیاده نظام
foot passenger
مسافر پیاده
foot passenger
پیاده پا رهسپار
disembark
پیاده شدن
get down
پیاده شدن
ganger
مسافر پیاده
to get off
پیاده شدن از
pads
دزد پیاده
footsoldier
سرباز پیاده
rifle man
سرباز پیاده
pad
دزد پیاده
footpad
راهزن پیاده
to go on foot
پیاده رفتن
to pad aroad
پیاده رفتن
grabby
سرباز پیاده
disembarked
پیاده کردن
disembarked
پیاده شدن
disembarking
پیاده شدن
disembarks
پیاده کردن
disembarks
پیاده شدن
torero
گاوباز پیاده
to ride shanks's mare
پیاده رفتن
to pad the hoof
پیاده رفتن
to pad it
پیاده رفتن
foot slugger
سرباز پیاده
take down
پیاده کردن
disembarking
پیاده کردن
pedestrianises
پیاده روی کردن
staking
پیاده کردن مسیر
dismounts
پیاده کردن یا شدن
pawn promotion
ترفیع پیاده شطرنج
treadway
پل برای عناصر پیاده
pawn push
پیاده رانی شطرنج
pedestrianised
پیاده روی کردن
setting out
پیاده کردن نقشه
mush
پیاده در برف سفرکردن
infantrymen
جمعی پیاده نظام
system implementation
پیاده سازی سیستم
light infantry
پیاده نظام سبک
curb
جلوگیری لبه پیاده رو
curbed
جلوگیری لبه پیاده رو
curbing
جلوگیری لبه پیاده رو
curbs
جلوگیری لبه پیاده رو
treadway bridge
پل عبور موقتی پیاده
poisoned pawn
پیاده زهراگین یا مسموم
pedestrianising
پیاده روی کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com