English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 89 (6 milliseconds)
English Persian
to give the guy to گریختن ازپیش
Other Matches
preferment ازپیش
forewarned ازپیش اخطار کردن
forewarn ازپیش اخطار کردن
forefeel ازپیش احساس کردن
it was p of evil بدی را ازپیش خبرمیداد
foretell ازپیش اگاهی دادن
foretelling ازپیش اگاهی دادن
foretells ازپیش اگاهی دادن
forewarns ازپیش اخطار کردن
advances : ازپیش فرستاده شده
bespeak ازپیش سفارش دادن
advancing ازپیش فرستاده شده
advance ازپیش فرستاده شده
foredoom ازپیش مقدر یا محکوم کردن
to knock a person's head off به اسانی ازپیش کسی افتادن یاکسیراشکست دادن
the bird is p of that event مرغ وقوع ان رویدادرا ازپیش احساس میکند
make something out <idiom> ازپیش بردن برای دیدن یا خواندن چیزی
hare and hounds بازی ای که دوتن بنام خرگوش ازپیش دویده خردههای کاغذبرزمین م
theory of epigensis فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
pre engage ازپیش برای خود تهیه کردن تعهد قبلی کردن
to get away گریختن
to fly away گریختن
escapes گریختن
skedaddle گریختن
escaping گریختن
make off گریختن
deserting گریختن
to turn tail گریختن
to run off گریختن
to run away گریختن
to make ones getaway گریختن
to run away گریختن
to run off گریختن
to take flight گریختن
to take to ones heels گریختن
turn tail گریختن
to elope گریختن
scarpers گریختن
scarpering گریختن
flee گریختن
fleeing گریختن
scarper گریختن
flees گریختن
shun گریختن
shuns گریختن
shunning گریختن
shunned گریختن
abscond گریختن
desert گریختن
absconds گریختن
absconding گریختن
scarpered گریختن
deserts گریختن
escape گریختن
absconded گریختن
escaped گریختن
jailbreak گریختن ازمحبس
run off with (someone) <idiom> فرارکردن ،گریختن
jailbreaks گریختن ازمحبس
to escape [with something] گریختن [با چیزی]
centrifuges گریختن از مرکز
centrifuge گریختن از مرکز
dodging گریختن با گوی
dodges گریختن با گوی
dodge گریختن با گوی
dodged گریختن با گوی
to cut one's lucky کوچیدن گریختن
to break the prison گریختن از زندان
overslip گریختن از پیش
to give one the slip از دست کسی گریختن
elope گریختن فرار کردن
eloped گریختن فرار کردن
elopes گریختن فرار کردن
run away گریختن شخص فراری
eloping گریختن فرار کردن
fly گریختن پریدن پرواز
slips گریختن سهو کردن
slipped گریختن سهو کردن
fly گریختن از فرار کردن از
to escape an assassination attempt از قصد آدمکشی گریختن
slip گریختن سهو کردن
pass cut روش گریختن مهاجم بی گوی از چند مدافع
delayed steal دزدانه گریختن بسوی پایگاه هنگام پرتاب توپگیر
beat گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
beats گریختن ازچنگ مدافع رسیدن به پایگاه پیش از رسیدن توپ بیس بال صدای منظم پای اسب
lams فرار کردن گریختن فرار
lamming فرار کردن گریختن فرار
lam فرار کردن گریختن فرار
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com