English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 207 (10 milliseconds)
English Persian
evade گریز از دشمن
evaded گریز از دشمن
evades گریز از دشمن
evading گریز از دشمن
Search result with all words
evasion اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasions اجتناب از اسارت به دست دشمن اجتناب از دشمن گریز
evasion and scape گریز و فراراز دست دشمن
Other Matches
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
radio countermeasures اقدامات ضد فرستندههای دشمن پیشگیریهای ضد پخش رادیویی دشمن
radio deception گول زدن دشمن با بی سیم فریب رادیویی دشمن
to triumph over the enemy برشکست دشمن شادی کردن بر دشمن پیروز شدن
hitting اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hit اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
hits اصابت تیر تصادف ضربه زدن به دشمن خوردن گلوله به هدف برخورد کردن با دشمن اثرتیر
rejecting عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
enemy alien طرفداران دشمن در خاک خودی هواداران دشمن
rejected عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
rejects عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
reject عقب زدن دشمن دور کردن دشمن
close with اخذتماس با دشمن درگیر شدن با دشمن
close up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-up نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
close-ups نزدیک شدن به دشمن تقرب به دشمن
penetration نفوذ در جبهه دشمن داخل شدن درصفوف دشمن نفوذ در شبکه اطلاعات یااداری
roll back به عقب راندن تدریجی مواضع دفاعی دشمن در هم نوردیدن تدریجی دفاع دشمن
breaching رخنه درمیدان مین رخنه نفوذی مواجه شدن با دشمن درگیری با دشمن
espionage جاسوسی کردن کسب خبر از دشمن کردن مراقبت دشمن
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
close in security برقراری تامین در نزدیک شدن به دشمن تامین تقرب به دشمن
counter force نیروی مقابله با وسایل استراتژیکی دشمن استفاده ازنیروی هوایی و موشکهای استراتژیکی برای تخریب نیروی دشمن
breaches سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
identification friendly or foe سیستم تشخیص هواپیمای دوست و دشمن سیستم تشخیص دشمن توسط رادار
breach سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
breached سوراخ رخنه کردن سوراخ کردن نفوذ در خطوط دشمن درگیری با دشمن
disorganised به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizing به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganising به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganize به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
disorganizes به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
hostile track تعقیب هواپیمای دشمن ردگیری هواپیمای دشمن
disorganises به هم زدن سازمان دشمن به هم زدن نظم دشمن
approach march راهپیمایی برای تقرب به دشمن راهپیمایی برای تماس با دشمن
end on سینه به سینه شدن با دشمن روبرو شدن با دشمن یاچیزی
out flank دور زدن جناح دشمن احاطه کردن جناح دشمن احاطه جناحی کردن
repel پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelling پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repels پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
repelled پس زدن دشمن عقب زدن دشمن
bogeys تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogies تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
bogey تماس با هواپیمای دشمن هواپیمای دشمن هواپیمای ناشناس
scampers گریز
ineluctable نا گریز
subterfuge گریز
escapement گریز
elusion گریز
abscondence گریز
scampering گریز
scamper گریز
get away گریز
jink گریز
digression گریز
loop hole گریز
metabasis گریز
desertion گریز
leakage گریز
aposteophe گریز
scampered گریز
chevy گریز
leakages گریز
subterfuges گریز
leg bail گریز
flight گریز
scuttles گریز
elopement گریز
scuttling گریز
escape گریز
truancy گریز
allusions گریز
loop گریز
evasion گریز
elopements گریز
scuttled گریز
allusion گریز
side step گریز
misogynists زن گریز
misogynist زن گریز
evasions گریز
escaping گریز
escapes گریز
escaped گریز
scuttle گریز
fly-by-night شب گریز
lubricious گریز پا
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
loopholes راه گریز
esc کاراکتر گریز
escape code رمز گریز
escape character کاراکتر گریز
corticofugal قشر گریز
dodage گریز با توپ
escape charaoter دخشه گریز
eludible قابل گریز
loophole راه گریز
escape clause شرط گریز
evasions گریز زنی
escaped گریز فرار
apostrophize گریز زدن
escapes گریز فرار
misanthropes مردم گریز
escape گریز فرار
centrifugal مرکز گریز
centrifugal گریز از مرکز
guy فرار گریز
guys فرار گریز
unsociable مردم گریز
evasion گریز زنی
centrifugal گریز از مرکزی
contrifuge گریز از مرکز
escaping گریز فرار
to run off گریز زدن
misanthrope انسان گریز
loup گریز خیززدن
misanthrope مردم گریز
unsocial مردم گریز
centrifuge مرکز گریز
centrifuges مرکز گریز
loss گریز سقوط
dodges گریز زدن
velocity of escape سرعت گریز
escapist گریز گرای
misanthropes انسان گریز
negative movement reflex بازتاب گریز
drives گریز پا به توپ
to put by گریز زدن
running fight جنگ و گریز
prison breaker زندان گریز
hit-and-run جنگ و گریز
getaway گریز فرار
getaways گریز فرار
parthian shaft or shot جنگ و گریز
hit and run جنگ و گریز
parthian shaft or shot تیرهنگام گریز
drive گریز پا به توپ
ineludible گریز ناپذیر
escapist گریز گرایانه
to give leg گریز زدن
dodged گریز زدن
dodge گریز زدن
misogynous متنفر از زن زن گریز
evasible گریز زدنی
flight عزیمت گریز
inescapable گریز نا پذیر
escape velocity سرعت گریز
dodging گریز زدن
escape convention قرارداد گریز
Luddites پیشرفت گریز
fugue reaction واکنش گریز
Luddite پیشرفت گریز
glycophyte نمک گریز
escapists گریز گرایانه
escapists گریز گرای
escaping جان بدربردن گریز
escaped جان بدربردن گریز
evading گریز زدن از ازسربازکردن
centrifugal force نیروی گریز از مرکز
evaded گریز زدن از ازسربازکردن
song and dance توضیح گریز آمیز
car chase تعقیبو گریز با اتومبیل
evade گریز زدن از ازسربازکردن
evades گریز زدن از ازسربازکردن
centrifugal force نیروی مرکز گریز
escape جان بدربردن گریز
escapes جان بدربردن گریز
glycophyte گیاه نمک گریز
centrifugal pump پمپ گریز از مرکز
eccentric cam بادامک گریز از مرکز
stand-offs سرد گریز کردن
stand-off سرد گریز کردن
stand off سرد گریز کردن
circle dodge گریز از حریف در مسیرمنحنی
eccentricity گریز یا خروج از مرکز
data link escape گریز اتصال دادهای
contrifugal force نیروی گریز از مرکز
conditioned escape response پاسخ گریز شرطی
to play the truant ازاموزشگاه گریز زدن
centrifugation قوه گریز از مرکز
centrifugal pump تلمبه مرکز گریز
centrifugal lubrication روغنکاری گریز از مرکز
eccentricity گریز از مرکز غرابت
ultracentrifuge فرا مرکز گریز
eccentricities گریز از مرکز غرابت
lyophobic colloid کلویید حلال گریز
centrifugal acceleration شتاب گریز از مرکز
eccentricities گریز یا خروج از مرکز
eccentric disc صفحه گریز از مرکز
hot mold centrifugal casting process فرایند ریخته گی گریز از مرکزگرم
centrifugally cast pipe لوله ریخته گی گریز از مرکز
blower نوعی کمپرسور گریز از مرکز
trompement گریز شمشیرباز از ضربه حریف
evadingly گریز زنان بابهانه یاحیله
leeway عقب افتادگی راه گریز
to chicken out of something گریز زدن از چیزی [اصطلاح روزمره]
centrifugal casting process طریقه ریخته گری گریز از مرکز
deropement مانور حمله با گریز ازشمشیر حریف
truant شاگرد یا ادم طفره رو مکتب گریز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com