English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
mortar report گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
Other Matches
shelling report گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
deflection board طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
action report گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
departure report گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
amplifying report گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
howitzer خمپاره انداز
mortars خمپاره انداز
mortar خمپاره انداز
counter mortar اتش ضد خمپاره انداز
howtar خمپاره انداز 701 میلی متری سنگین
contact report گزارش تماس با هواپیمای دشمن
spot report گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
average propensity to save میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
report generator گزارش زایی گزارش گیری
report generator گزارش ساز ایجادکننده گزارش
visualreport گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
saving institutions موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
unintended saving پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mid wicket توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
air picket هواپیمای مخصوص اکتشاف و گزارش و ردیابی هواپیماو موشکهای دشمن هواپیمای گشتی هوایی هواپیمای پیشقراول هوایی
gall حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
galls حملات مکرر توام با تیراندازی به دشمن بستوه اوردن دشمن
cargo outturn report گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
reported گزارش
reportage گزارش
report generator گزارش زا
report گزارش
account گزارش
recitetion گزارش شز
reports گزارش
reportable گزارش دادنی
returns گزارش رسمی
submit a report گزارش دادن
returning گزارش رسمی
hot report گزارش مهم
returning گزارش دادن
report progarm generator تولیدبرنامه گزارش
return گزارش دادن
report writer گزارش نویسی
return گزارش رسمی
survey report گزارش بازرسی
school report گزارش اموزشگاه
returned گزارش دادن
returned گزارش رسمی
report program برنامه گزارش
edit line خط گزارش وضعیت
expertise گزارش اهل فن
subemit a report گزارش دادن
situation report گزارش وضعیت
turn in <idiom> گزارش دادن
blue bell گزارش جنایت
log گزارش سفرهواپیما
blue bell گزارش بدرفتاری
detailed report گزارش مشروح
status report گزارش وضعیت
bruit گزارش سروصدا
report progarm generator مولدبرنامه گزارش
blue bark گزارش حرکت
internal report گزارش داخلی
command report گزارش فرماندهی
report writer نویسنده گزارش
actions گزارش وضع
journal گزارش روزانه
viva report گزارش شفاهی
quarterly report گزارش سه ماهه
viva voting گزارش شفاهی
reports گزارش دادن به
returns گزارش دادن
reports گزارش دادن
final report گزارش نهایی
reported گزارش دیدبانی
reported گزارش دادن به
reported گزارش دادن
flash report گزارش انی
journals گزارش روزانه
commentary گزارش رویداد
commentaries گزارش رویداد
action گزارش وضع
press report گزارش خبری
to give forth گزارش دادن
logs گزارش سفرهواپیما
visualreport گزارش بصری
rpg مولدبرنامه گزارش
periodic report گزارش دورهای
accident reporting گزارش حادثه
report گزارش دیدبانی
annual report گزارش سالیانه
report file فایل گزارش
technical report گزارش فنی
story روایت گزارش
wrap up گزارش خلاصه
reports گزارش دیدبانی
report generation تولید گزارش
minute گزارش وقایع
annual report گزارش سالانه
report گزارش دادن به
report گزارش دادن
management report گزارش مدیریت
error report گزارش خطا
report generator مولد گزارش
account اهمیت گزارش
an incomprehensive report گزارش کوتاه
to give an account of گزارش و توضیح دادن
exception reporting گزارش گیری مخصوص
to report [to a body] گزارش دادن [به اداره ای]
schedule report گزارش زمانبندی شده
flash report گزارش برق اسا
log گزارش سفرنامه کشتی
evaluation report گزارش ارزیابی وضعیت
snap report گزارش فوری یا انی
reportable items اقلام قابل گزارش
docking report گزارش تعمیر ناو
draft report گزارش نیمه نهایی
contact report گزارش اخذ تماس
logs گزارش سفرنامه کشتی
logbook گزارش روزانه سفرکشتی
interim report گزارش پیشرفت کار
progress report گزارش پیشرفت کار
bills گزارش جریان دعوی
project technical report گزارش فنی پروژه
weekly progress report گزارش هفتگی کار
report of survey گزارش تحقیقات یا بررسیها
annual financial statement گزارش مالی سالانه
bill گزارش جریان دعوی
According to the riport . بقرار این گزارش
misreport اشتباه گزارش دادن
journal book دفتر گزارش روزانه
reportedly طبق گزارش یا شایعه
periodic intelligence report گزارش نوبهای اطلاعاتی
call-ups دستور ارسال گزارش
hearing رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings رسیدگی بمحاکمه گزارش
progress reporting گزارش پیشرفت کار
call-up دستور ارسال گزارش
project technical report گزارش فنی طرح
super visum corporis گزارش معاینه جسد
aircraft accident report گزارش سانحه هوایی
call up دستور ارسال گزارش
daily progress report گزارش روزانه پیشرفت کار
returns گزارش نهایی هیات تحقیق
request mast گزارش از طریق سلسله مراتب
returning گزارش نهایی هیات تحقیق
docking report گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
he gave an a of the battle گزارش ان جنگ راشرح داد
report generator برای تامین گزارش کامل
returned گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
city article گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
fitness report گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
system log گزارش روزانه عملیات سیستم
this report is incredible این گزارش را نمیتوان باورکرد
return گزارش نهایی هیات تحقیق
journals گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
air control and reporting center (c.r.c. مرکز کنترل و گزارش هوایی
journal گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
critic report گزارش نتیجه جلسه انتقاد
charts گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
[results were] satisfactory رضایت بخش [در یادداشت گزارش کنترل]
White Paper گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers گزارش هیئت دولت نامه سفید
i saw the report in the rough من پیش نویس این گزارش رادیدم
chart گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
nudets سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charting گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
inkling اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
air raid reporting control ship گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
collision detection تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
The details of the report were verified by the police. جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
aggregate saving پس انداز کل
savings پس انداز
saving پس انداز
forehanded پس انداز کن
thrift پس انداز
deposit پس انداز
ex post saving پس انداز
deposits پس انداز
ex ante saving پس انداز
irrigator اب انداز
saver پس انداز کن
negative گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negatives گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
sniping از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipes از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
sniped از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
snipe از کمین گاه بسوی دشمن تیراندازی کردن
jaculator نیزه انداز
catapult سنگ انداز
torpedo tube اژدر انداز
saving motive انگیزه پس انداز
catapulting سنگ انداز
catapults سنگ انداز
outlook چشم انداز
to lay up پس انداز کردن
lay-bys پس انداز کردن
lay by پس انداز کردن
lay-by پس انداز کردن
saving ratio نسبت پس انداز
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com