Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
reportable
گزارش دادنی
Other Matches
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
stretchier
کش دادنی
temperable
اب دادنی
stretchy
کش دادنی
stretchiest
کش دادنی
bloom
گل دادنی
owing
دادنی
bloomed
گل دادنی
blooms
گل دادنی
repayable
پس دادنی
accomplishable
انجام دادنی
permissible
رخصت دادنی
exhibitive
نشان دادنی
lendable
عاریه دادنی
forfoitable
ازدست دادنی
performable
انجام دادنی
evincible
نشان دادنی
imputable
نسبت دادنی
assignability
تخصیص دادنی
mitigable
تخفیف دادنی
movable
تکان دادنی
ascribable
نسبت دادنی
relievable
تسکین دادنی
rewardable
پاداش دادنی
votable
رای دادنی
disposable
ازدست دادنی
alterant
تغییر دادنی
organizable
سر وصورت دادنی
loanable funds
وجوه وام دادنی
practical jokes
شوخی انجام دادنی
demonstrability
نمایشی نمایش دادنی
practical joke
شوخی انجام دادنی
imputable
اسناد دادنی سزاوار سرزنش
issuable
قابل صدور انتشار دادنی
framable
تنظیم کردنی ترتیب دادنی
impropriation
دادنی دارایی کلیسا و مانند ان بغیر روحانیون
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
attributable
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
reports
گزارش
report
گزارش
account
گزارش
reportage
گزارش
recitetion
گزارش شز
report generator
گزارش زا
reported
گزارش
blue bell
گزارش جنایت
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report generator
مولد گزارش
blue bark
گزارش حرکت
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
annual report
گزارش سالانه
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
report writer
نویسنده گزارش
report writer
گزارش نویسی
visualreport
گزارش بصری
to give forth
گزارش دادن
annual report
گزارش سالیانه
report program
برنامه گزارش
rpg
مولدبرنامه گزارش
report generation
تولید گزارش
blue bell
گزارش بدرفتاری
report file
فایل گزارش
final report
گزارش نهایی
edit line
خط گزارش وضعیت
situation report
گزارش وضعیت
internal report
گزارش داخلی
detailed report
گزارش مشروح
hot report
گزارش مهم
status report
گزارش وضعیت
management report
گزارش مدیریت
school report
گزارش اموزشگاه
flash report
گزارش انی
subemit a report
گزارش دادن
periodic report
گزارش دورهای
quarterly report
گزارش سه ماهه
submit a report
گزارش دادن
command report
گزارش فرماندهی
survey report
گزارش بازرسی
technical report
گزارش فنی
error report
گزارش خطا
reports
گزارش دیدبانی
returned
گزارش دادن
account
اهمیت گزارش
log
گزارش سفرهواپیما
logs
گزارش سفرهواپیما
action
گزارش وضع
actions
گزارش وضع
turn in
<idiom>
گزارش دادن
returning
گزارش رسمی
reports
گزارش دادن به
reports
گزارش دادن
minute
گزارش وقایع
press report
گزارش خبری
report
گزارش دادن به
report
گزارش دیدبانی
returns
گزارش رسمی
reported
گزارش دادن
reported
گزارش دادن به
report
گزارش دادن
reported
گزارش دیدبانی
returns
گزارش دادن
returning
گزارش دادن
story
روایت گزارش
viva voting
گزارش شفاهی
return
گزارش رسمی
return
گزارش دادن
bruit
گزارش سروصدا
commentaries
گزارش رویداد
commentary
گزارش رویداد
accident reporting
گزارش حادثه
viva report
گزارش شفاهی
journals
گزارش روزانه
journal
گزارش روزانه
returned
گزارش رسمی
expertise
گزارش اهل فن
wrap up
گزارش خلاصه
scalar
توضیح دادنی بوسیله عددی بر روی ترازو قابل سنجش با ترازو سنجش مدرج
shakeable
تکان دادنی تکان خوردنی
shakable
تکان دادنی تکان خوردنی
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
project technical report
گزارش فنی پروژه
project technical report
گزارش فنی طرح
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
progress report
گزارش پیشرفت کار
reportable items
اقلام قابل گزارش
misreport
اشتباه گزارش دادن
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
contact report
گزارش اخذ تماس
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
bill
گزارش جریان دعوی
bills
گزارش جریان دعوی
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
call up
دستور ارسال گزارش
call-up
دستور ارسال گزارش
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
call-ups
دستور ارسال گزارش
According to the riport .
بقرار این گزارش
interim report
گزارش پیشرفت کار
schedule report
گزارش زمانبندی شده
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
flash report
گزارش برق اسا
docking report
گزارش تعمیر ناو
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
log
گزارش سفرنامه کشتی
logs
گزارش سفرنامه کشتی
journal book
دفتر گزارش روزانه
draft report
گزارش نیمه نهایی
snap report
گزارش فوری یا انی
system log
گزارش روزانه عملیات سیستم
this report is incredible
این گزارش را نمیتوان باورکرد
request mast
گزارش از طریق سلسله مراتب
report generator
برای تامین گزارش کامل
returning
گزارش نهایی هیات تحقیق
daily progress report
گزارش روزانه پیشرفت کار
critic report
گزارش نتیجه جلسه انتقاد
returns
گزارش نهایی هیات تحقیق
contact report
گزارش تماس با هواپیمای دشمن
air control and reporting center (c.r.c.
مرکز کنترل و گزارش هوایی
journals
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
journal
گزارش تمام ارتباط به یک ترمینال
docking report
گزارش عملیات تعمیراتی در حوضچه
city article
گزارش مختصرمالی یاتجاری در روزنامه
return
گزارش نهایی هیات تحقیق
neither report was correct
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
he gave an a of the battle
گزارش ان جنگ راشرح داد
returned
گزارش نهایی هیات تحقیق
fitness report
گزارش ارزیابی از نحوه خدمتی
chart
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charting
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
charted
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
rpg
Program Report تولیدکننده برنامه گزارش
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
i saw the report in the rough
من پیش نویس این گزارش رادیدم
nudets
سیستم کشف و گزارش انفجارات اتمی
charts
گزارش کتبی مسابقه نقشه دریایی
White Paper
گزارش هیئت دولت نامه سفید
White Papers
گزارش هیئت دولت نامه سفید
[results were]
satisfactory
رضایت بخش
[در یادداشت گزارش کنترل]
The details of the report were verified by the police.
جزییات گزارش توسط پلیس تصدیق وتأیید شد
collision detection
تشخیص و گزارش داده برخورد دو عمل یا رویداد
air raid reporting control ship
گشتی کنترل کننده گزارش حملات هوایی
negatives
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
aerographer
شخصی که وضع هوا وامواج را به کشتی گزارش میدهد
negative
گزارش منفی نسخه فیلم عکاسی یا شیشه عکس
print chart
فرمی که برای شرح قالب گزارش خروجی از یک چاپگربکار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com