Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
annual financial statement
گزارش مالی سالانه
Other Matches
annual report
گزارش سالانه
financial statement
صورت مالی گزارش مالی
classic
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
classics
مسابقههای سنتی سالانه پنج مسابقه مهم اسبدوانی سالانه انگلستان
departure report
گزارش پایان تعمیرات گزارش عزیمت ناو گزارش حرکت
action report
گزارش عملیات جنگی گزارش درگیری با دشمن
spot report
گزارش مشاهدات یا گزارش فوری از تحقیقات محلی
fiscal drag
اثر کند کنندگی مالی هنگامیکه سیاست مالی نتواندرشد اقتصادی را حفظ نماید .
report generator
گزارش زایی گزارش گیری
report generator
گزارش ساز ایجادکننده گزارش
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
visualreport
گزارش دیدبانی بصری گزارش مشاهدات بصری در حین پرواز
amplifying report
گزارش تماس با دشمن گزارش تکمیلی اخذ تماس بادشمن
per annum
سالانه
annual
سالانه
annuals
سالانه
yearly
سالانه
quando acciderint
وقتی مدیرترکه در مقابل غرماء متوفی به دفاع در دست نبودن مالی از متوفی متوسل میشودمحکمه با صدور حکمی باعنوان بالا مقرر می دارد که هر گاه مالی از متوفی بدست اید باید به غرماء داده شود
annual rainfall
بارش سالانه
yearly profit
سود سالانه
annual income
درامد سالانه
annual increase
رشد سالانه
annual increase
افزایش سالانه
annual wage
دستمزد سالانه
anuual discharge
بده سالانه
annual storage
مخزن سالانه
annual leave
مرخصی سالانه
annual patent fee
حق الامتیاز سالانه
annual preciptation
ریزش سالانه
tax year
مالیات سالانه
annual earnings
عواید سالانه
annuities
مقرری سالانه
annual budget
بودجه سالانه
yearbooks
گزارشات سالانه
yearbook
گزارشات سالانه
annual earnings
درامد سالانه
annuity
پرداختهای سالانه
annual accumulation of sediment
ته نشست سالانه
cere
موم مالی کردن یا روغن مالی کردن
AGM
مجمع عمومی سالانه
AGMs
مجمع عمومی سالانه
interest rate per annum
نرخ بهره سالانه
annual rate of growth
نرخ رشد سالانه
fixture
برنامه سنتی سالانه
annual general meeting
مجمع عمومی سالانه
annuitant
دریافت دارنده مقرری سالانه
annuity
مستمری سالانه مقرری مستمر
annual efficiency index
شاخص کارایی سالانه خدمتی
Bang went our annul holidays.
تعطیلات سالانه ماهم مالیده (ملغی شد)
derby
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
derbies
مسابقه سالانه اسبهای سه ساله در انگلستان
tourist trophy
مسابقههای سالانه موتورسیکلت سواری درجزیره من انگلستان
arrendare
اجاره دادن ملک یا زمین به طور سالانه
periodicals
مجلاتی که بصورت دورهای ماهانه سه ماهه سالانه و ... منتشر میشوند
master tournament
مسابقه ازاد سالانه گلف بین قهرمانان دعوت شده
west coast computer faire
یک نمایشگاه تجاری بزرگ ریزکامپیوتر که سالانه درسان فرانسیسکو گشایش می یابد
arrentation
پروانه یا جواز بهره برداری ار اراضی جنگلی در ازای پرداخت اجاره سالانه معین
cargo outturn report
گزارش تخلیه محمولات ناو گزارش تخلیه ناو
shelling report
گزارش تیراندازی دشمن گزارش تیراندازی توپخانه دشمن
report generator
گزارش زا
reports
گزارش
recitetion
گزارش شز
reported
گزارش
account
گزارش
reportage
گزارش
report
گزارش
detailed report
گزارش مشروح
hot report
گزارش مهم
journals
گزارش روزانه
internal report
گزارش داخلی
an incomprehensive report
گزارش کوتاه
management report
گزارش مدیریت
bruit
گزارش سروصدا
accident reporting
گزارش حادثه
commentary
گزارش رویداد
commentaries
گزارش رویداد
journal
گزارش روزانه
flash report
گزارش انی
edit line
خط گزارش وضعیت
blue bark
گزارش حرکت
annual report
گزارش سالیانه
error report
گزارش خطا
command report
گزارش فرماندهی
blue bell
گزارش جنایت
final report
گزارش نهایی
blue bell
گزارش بدرفتاری
return
گزارش دادن
story
روایت گزارش
actions
گزارش وضع
turn in
<idiom>
گزارش دادن
returning
گزارش دادن
returning
گزارش رسمی
returns
گزارش دادن
returns
گزارش رسمی
expertise
گزارش اهل فن
wrap up
گزارش خلاصه
viva voting
گزارش شفاهی
viva report
گزارش شفاهی
visualreport
گزارش بصری
to give forth
گزارش دادن
technical report
گزارش فنی
survey report
گزارش بازرسی
submit a report
گزارش دادن
returned
گزارش رسمی
returned
گزارش دادن
press report
گزارش خبری
return
گزارش رسمی
status report
گزارش وضعیت
action
گزارش وضع
reports
گزارش دادن به
reports
گزارش دیدبانی
report program
برنامه گزارش
report progarm generator
تولیدبرنامه گزارش
report progarm generator
مولدبرنامه گزارش
report generator
مولد گزارش
report generation
تولید گزارش
report file
فایل گزارش
quarterly report
گزارش سه ماهه
log
گزارش سفرهواپیما
periodic report
گزارش دورهای
logs
گزارش سفرهواپیما
reports
گزارش دادن
account
اهمیت گزارش
situation report
گزارش وضعیت
school report
گزارش اموزشگاه
minute
گزارش وقایع
rpg
مولدبرنامه گزارش
reportable
گزارش دادنی
report
گزارش دادن
report
گزارش دادن به
report
گزارش دیدبانی
subemit a report
گزارش دادن
report writer
گزارش نویسی
reported
گزارش دیدبانی
reported
گزارش دادن به
reported
گزارش دادن
report writer
نویسنده گزارش
financial
مالی
monetary
مالی
accounting classification
کد مالی
finances
مالی
pecuniary
مالی
financed
مالی
financing
مالی
fiscal
مالی
finance
مالی
reportedly
طبق گزارش یا شایعه
super visum corporis
گزارش معاینه جسد
reportable items
اقلام قابل گزارش
hearing
رسیدگی بمحاکمه گزارش
hearings
رسیدگی بمحاکمه گزارش
aircraft accident report
گزارش سانحه هوایی
call-ups
دستور ارسال گزارش
call-up
دستور ارسال گزارش
bills
گزارش جریان دعوی
bill
گزارش جریان دعوی
weekly progress report
گزارش هفتگی کار
According to the riport .
بقرار این گزارش
docking report
گزارش تعمیر ناو
draft report
گزارش نیمه نهایی
contact report
گزارش اخذ تماس
exception reporting
گزارش گیری مخصوص
to report
[to a body]
گزارش دادن
[به اداره ای]
to give an account of
گزارش و توضیح دادن
call up
دستور ارسال گزارش
snap report
گزارش فوری یا انی
interim report
گزارش پیشرفت کار
schedule report
گزارش زمانبندی شده
project technical report
گزارش فنی طرح
journal book
دفتر گزارش روزانه
logbook
گزارش روزانه سفرکشتی
evaluation report
گزارش ارزیابی وضعیت
progress reporting
گزارش پیشرفت کار
project technical report
گزارش فنی پروژه
report of survey
گزارش تحقیقات یا بررسیها
misreport
اشتباه گزارش دادن
log
گزارش سفرنامه کشتی
progress report
گزارش پیشرفت کار
periodic intelligence report
گزارش نوبهای اطلاعاتی
flash report
گزارش برق اسا
logs
گزارش سفرنامه کشتی
financial assets
موجودی مالی
financial budget
بودجه مالی
judgment debt
محکوم به مالی
inunction
روغن مالی
financial inventory
ذخایر مالی
financial bill
لایحه مالی
financial assets
دارائیهای مالی
finance officer
افسر مالی
financial affairs
امور مالی
Mali
کشور مالی
unction
روغن مالی
funded
اعتبار مالی
finance markets
بازارهای مالی
fund
اعتبار مالی
pecuniary penalty
مجازات مالی
embrocation
روغن مالی
felting
نمد مالی
taction
دست مالی
finance house
موسسه مالی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com