Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English
Persian
rodomontade
گزافه گویی کردن فریاد
Other Matches
exaggerates
گزافه گویی کردن
hyperbolize
گزافه گویی کردن
exaggerating
گزافه گویی کردن
overstating
گزافه گویی کردن
overstates
گزافه گویی کردن
overstated
گزافه گویی کردن
exaggerate
گزافه گویی کردن
overstate
گزافه گویی کردن
overstatement
گزافه گویی
tympany
گزافه گویی
exaggeration
گزافه گویی
overstatements
گزافه گویی
bullshit
گزافه گویی
bombast
جنس پنبهای گزافه گویی
chiromancy
پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
whooping
فریاد کردن
whoop
فریاد کردن
blat
فریاد کردن
whooped
فریاد کردن
to by blue muder
فریاد کردن
whoops
فریاد کردن
to break forth in to joy
از خوشی فریاد کردن
holler
فریاد کردن سروصداراه انداختن
hollered
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howls
فریاد زدن عزاداری کردن
howl
فریاد زدن عزاداری کردن
hollers
فریاد کردن سروصداراه انداختن
howled
فریاد زدن عزاداری کردن
hollering
فریاد کردن سروصداراه انداختن
braggarts
گزافه گو
braggart
گزافه گو
braggadocio
گزافه گو
jobilate
شادی کردن از خوشی فریاد زدن
bigmouthed
گزافه گوی
to speak ill of
بد گویی کردن از
to fling d.
بد گویی کردن
soliloquize
تک گویی کردن
knock
بد گویی کردن از
knocks
بد گویی کردن از
knocked
بد گویی کردن از
complementing
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complement
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements
تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
telnet
پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
divined
غیب گویی کردن
natters
یاوه گویی کردن
divining
غیب گویی کردن
dotes
پرت گویی کردن
forebode
پیش گویی کردن
divines
غیب گویی کردن
dote
پرت گویی کردن
fribble
یاوه گویی کردن
natter
یاوه گویی کردن
doted
پرت گویی کردن
nattering
یاوه گویی کردن
nattered
یاوه گویی کردن
bullshit
چرند گویی کردن
divine
غیب گویی کردن
quibbled
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibble
زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
bounces
پریدن گزاف گویی کردن
bounced
پریدن گزاف گویی کردن
bounce
پریدن گزاف گویی کردن
prate
یاوه گویی کردن وراجی کردن
fret
فریاد
rhodomontade
فریاد
shout
فریاد
shouted
فریاد
whooping
فریاد
squawked
فریاد
shouting
فریاد
frets
فریاد
vociferation
فریاد
exclamation
فریاد
whoops
فریاد
squeals
فریاد
shrieked
فریاد
shrieking
فریاد
squealed
فریاد
squeal
فریاد
squawk
فریاد
groans
فریاد
squawks
فریاد
whooped
فریاد
whoop
فریاد
shrieks
فریاد
exclamations
فریاد
kiai
فریاد
outcries
فریاد
outcry
فریاد
groan
فریاد
redresser
فریاد رس
groaned
فریاد
groaning
فریاد
shouts
فریاد
mewl
فریاد
calling
فریاد
shriek
فریاد
yells
فریاد زدن
yelling
فریاد زدن
jubilate
فریاد شادی
vociferance
فریاد و نعره
yell
فریاد زدن
yelled
فریاد زدن
greeted
داد فریاد
cries
فریاد زدن
To cry out .
فریاد بر آوردن
bawled
فریاد زدن
greet
داد فریاد
bawling
فریاد زدن
shouter
فریاد زننده
screamer
فریاد زدن
bawl
فریاد زدن
utter a cry
فریاد زدن
cries
فریاد گریه
cry
فریاد زدن
whoopee
فریاد خوشحالی
greets
داد فریاد
cry
فریاد گریه
to cry wolf too often
انقدربدروغ فریاد
hollers
فریاد خوشحالی
holler
فریاد خوشحالی
gaff
گفتاربیهوده فریاد
hurray
فریاد زدن
hollered
فریاد خوشحالی
war whoop
فریاد جنگ
war cry
فریاد جنگی
hollering
فریاد خوشحالی
bawls
فریاد زدن
screeching
فریاد شبیه جیغ
shrieks
فریاد دلخراش زدن
shrieking
فریاد دلخراش زدن
with rejoicings and embraces
با شادی و فریاد هورا
chevy
فریاد هنگام شکار
screeches
فریاد شبیه جیغ
shrieked
فریاد دلخراش زدن
triumphantly
فاتحانه فریاد پیروزی
triumphant
فاتحانه فریاد پیروزی
shriek
فریاد دلخراش زدن
screeched
فریاد شبیه جیغ
screech
فریاد شبیه جیغ
to roar with pain
از درد فریاد زدن
To go to someones rescues . To succour someone .
به فریاد کسی رسیدن
to shout for joy
از خوشی فریاد زدن
salvo
فریاد دسته جمعی
salvoes
فریاد دسته جمعی
exclaimed
ازروی تعجب فریاد زدن
full-throated
صدا یا فریاد بسیار بلند
exclaims
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaim
ازروی تعجب فریاد زدن
exclaiming
ازروی تعجب فریاد زدن
donnybrook
فریاد پرسر وصدا هیاهو
exclamatory
شگفت اور متضمن فریاد
hooted
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
hooting
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
wows
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hoot
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
wowed
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wow
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
wowing
فریاد حاکی ازخوشحالی و تعجب و حیرت چیز جالب
hoots
فریاد اعتراض و بی صبری مثل عجب و واه وغیره
one would say
گویی
so to peaking
گویی
candour
رک گویی
pauciloquy
کم گویی
hypologia
کم گویی
laconic speech
کم گویی
plain speaking
رک گویی
hypophrasia
کم گویی
outdpokenness
رک گویی
downrightness
رک گویی
soliloquies
تک گویی
free spokenness
رک گویی
to stab in the back
بد گویی
scandals
بد گویی
ingenuousness
رک گویی
as thought
گویی
candor
رک گویی
soliloquy
تک گویی
scandal
بد گویی
knop
گویی
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
hoick
فریاد تازی دار بعلامت اعلام کشف مسیر شکار
piffle
مهمل گویی
disclosure
بی پرده گویی
contradictions
خلاف گویی
revilement
ناسزا گویی
contradiction
خلاف گویی
disclosures
بی پرده گویی
unreserve
بی پرده گویی
jests
بذله گویی
reticence
سکوت کم گویی
wits
بذله گویی
witticisms
بذله گویی
jest
بذله گویی
missatement
خلاف گویی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com