Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
What you say is true in a sense .
گفته شما به معنایی صحیح است
Other Matches
ipso dixit
گفته بی دلیل گفته استبدادی
synonymy
هم معنایی
synonymity
هم معنایی
semantic
معنایی
frivolity
بی معنایی
polysemia
پر معنایی
polysemia
بسیار معنایی
sementem
ذرهء معنایی
semantic differential scale
مقیاس افتراق معنایی
semantic aphasia
زبان پریشی معنایی
synonymy
فهرست واژههای هم معنی هم معنایی
Hear hear!
صحیح است ! صحیح است ! درمقام تأیید وتصدیق )
rational number
عدد صحیح و یا خارج قسمت دو عدد صحیح
rollover
صفحه کلید با بافرکوچک موقت به طوری که میتواند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوند داده صحیح را وقتی چندین کلید با هم انتخاب می شوندارسال کند
doctrine
گفته
statement
گفته
statements
گفته
sentencing
گفته
saying
گفته
sayings
گفته
sentences
گفته
sentence
گفته
parol
گفته
dicta
گفته
doctrines
گفته
I was told ...
به من گفته شد ...
dite
گفته
dixit
گفته
laconism
گفته پر مغز
byword
گفته اخلاقی
It is being said that ...
گفته می شود که ...
missatement
گفته نادرست
said
گفته شده
so saying
اینرا گفته
that was said above
که درفوق گفته شد
tag
گفته مبتذل
unsay
گفته نشدن
that was said above
که دربالا گفته شد
to leave unsaid
نا گفته گذاردن
bywords
گفته اخلاقی
statement
گفته بیانیه
stated
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
termed
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
he is said to have fled
گفته اند
spoken
گفته شده
told
گفته شده
tags
گفته مبتذل
maxims
گفته اخلاقی
statements
گفته بیانیه
named
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
maxim
گفته اخلاقی
ipso dixit
گفته محض
ipsedixit
گفته محض
mentioned
<adj.>
<past-p.>
گفته شده
it is well said
خوب گفته اند
it is truly said
راست گفته اند
above said
بالا گفته شده
aforesid
پیش گفته شده
d. of a statement
تکذیب گفته ایی
direct oration
گفته یا قول مستقیم
ipsedixit
خود او گفته است
divers statements
گفته هایی چند
foregoning
پیش گفته شده
ipso dixit
او خود گفته است
the above was a summary
آنچه دربالا گفته شد
aforementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
abovementioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-quoted
<adj.>
گفته شده در بالا
afore-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
above-mentioned
<adj.>
گفته شده در بالا
It is an old saying that …
از قدیم گفته اند که ...
If only you had told me .
کاش به من گفته بودی
Enough has been said!
به اندازه کافی گفته شده!
dictums
گفته افهار نظر قضایی
ipsissima verba
عین بیانات و گفته شخص
dictum
گفته افهار نظر قضایی
indirect oration
گفته یا قول غیر مستقیم
put in
<idiom>
اضافه چیزی که قبلا گفته شد
in proof of his statement
برای اثبات گفته خود
in p of my statement
برای اثبات گفته خودم
recants
گفته خود را تکذیب کردن
recanting
گفته خود را تکذیب کردن
recanted
گفته خود را تکذیب کردن
recant
گفته خود را تکذیب کردن
It needs to be said that ...
لازم هست که گفته بشه که ...
I told you , didnt I ?
من که بتو گفتم ( گفته بودم )
Actions speak louder than words .
دو صد گفته چونیم کردار نیست
on cne's own initiative
بی انکه کسی گفته باشد
to repeat oneself
کاریا گفته خودرا تکرار کردن
per
طبق جزئیات که در مشخصات گفته شده
undershot
درباب چرخی گفته میشود) که اب اززیرانرابگرداند
it say in the bible that
درکتاب مقدس گفته شده است
affimable
شایسته انکه بطورقطع گفته شود
non collegiate
در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
action speaks louder than words
<proverb>
دو صد گفته چون نیم کردار نیست
A constant guest is never welcome .
<proverb>
به همیشه میهمان خوشامد گفته نمى شود .
post classical
در باب ادبیات یونانی ورومی گفته میشود
ana
:مجموعه یا گلچینی از گفته هاو اقوال یک شخص
infants
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
oestrual
در باب موقعی گفته میشود که جانوران فحل ایند
infant
در CL به طور کلی به اشخاص کمتر از 12 سال گفته میشود
indirect speech
گفته کسی که تغییرات دستوری دران داده نقل کنند
Thank God!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
Thank goodness!
خدا را شکر!
[گفته می شود وقتی چیزی بد پیش نیاید]
permanent structures
به تاسیساتی گفته میشود که پس از اتمام قرارداد پیمانکاردر محل می گذارد
exact
<adj.>
صحیح
proper
<adj.>
صحیح
integers
صحیح
real
<adj.>
صحیح
true
<adj.>
صحیح
all right
صحیح
proper
صحیح
good
صحیح
correct
<adj.>
صحیح
accurate
[correct]
<adj.>
صحیح
indecorous
نا صحیح
in order
صحیح
i see
ها! صحیح !
fea
صحیح
simon pure
صحیح
well advised
صحیح
authentical
صحیح
Quite
[so]
!
صحیح!
righting
صحیح
valid
صحیح
exact
صحیح
authentic
صحیح
correct
صحیح
correcting
صحیح
integral
صحیح
right
صحیح
exacts
صحیح
judiciously
صحیح
righted
صحیح
exacted
صحیح
accurate
صحیح
integer
صحیح
corrects
صحیح
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
gymnopaedic
درباب رقص هایی گفته میشدکه بچههای برهنه درجشنهای همگانی می
praecocial
درباب پرندگانی گفته میشودکه جوجههای انهاهمین ازتخم ...قوت دارند
semi detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
semi-detached
درباب خانهای گفته میشود:که بادیوارمشترک بخانه دیگری پیوسته باشد
rub something in
<idiom>
دست گرفتن (صحبت درموردحرفی که شخص گفته یاکاری کهکرده به مسخره )
safe and sound
صحیح وتندرست
righting
درست صحیح
justly
<adv.>
بطور صحیح
aright
<adv.>
بطور صحیح
duly
<adv.>
بطور صحیح
right you are
صحیح است
correctly
<adv.>
بطور صحیح
proper fraction
کسر صحیح
affirmative
صحیح است
properly
<adv.>
بطور صحیح
drills
روش صحیح
ok
صحیح است
okay
صحیح است
that is right
صحیح است
incorrupt
صحیح و بی عیب
valid transaction
معامله صحیح
righted
درست صحیح
spot-on
دقیقا صحیح
A correct answer.
جواب صحیح
right
به طور صحیح حق
right
درست صحیح
drilled
روش صحیح
drill
روش صحیح
up front
<idiom>
روراست ،صحیح
rightly
بطور صحیح
whole numbers
عدد صحیح
valid contract
عقد صحیح
righted
به طور صحیح حق
true
خالصانه صحیح
truer
خالصانه صحیح
truest
خالصانه صحیح
righting
به طور صحیح حق
the ticket
کار صحیح
true complement
مکمل صحیح
to be proper for
صحیح بودن
whole number
عدد صحیح
integral number
عدد صحیح
orderly
<adv.>
بطور صحیح
eugenic
صحیح النسب
rightfully
<adv.>
بصورت صحیح
neatly
<adv.>
بصورت صحیح
tidily
<adv.>
بصورت صحیح
properly
<adv.>
بصورت صحیح
exact
صحیح عین
justly
<adv.>
بصورت صحیح
genuine tradition
حدیث صحیح
duly
<adv.>
بصورت صحیح
integers
عدد صحیح
integer
عدد صحیح
neatly
<adv.>
بطور صحیح
authentic document
سند صحیح
considered
با اندیشه صحیح
round
عدد صحیح
roundest
عدد صحیح
rightly
<adv.>
بصورت صحیح
exacts
صحیح عین
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com