English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (30 milliseconds)
English Persian
anthologize گلچین ادبی جمع کردن
Other Matches
florilegium گلچین ادبی
analects گلچین ادبی
analecta گلچین ادبی
garlands گلچین ادبی
gobbets گلچین ادبی
garland گلچین ادبی
anthologies گلچین ادبی
gobbet گلچین ادبی
anthology گلچین ادبی
anthologist متخصص و متبحردر گلچین قطعات ادبی
tab گلچین کردن
excerpt گلچین کردن
excerpts گلچین کردن
pluck گلچین کردن
culling گلچین کردن
plucking گلچین کردن
plucks گلچین کردن
culled گلچین کردن
tabs گلچین کردن
cull گلچین کردن
culls گلچین کردن
plucked گلچین کردن
misbehaves بی ادبی کردن
misbehave بی ادبی کردن
misbehaved بی ادبی کردن
to misbehave oneself بی ادبی کردن
misbehaving بی ادبی کردن
criticizing نقد ادبی کردن
pirated دزدی ادبی کردن
pirating دزدی ادبی کردن
criticizes نقد ادبی کردن
criticised نقد ادبی کردن
criticises نقد ادبی کردن
pirates دزدی ادبی کردن
pirate دزدی ادبی کردن
criticising نقد ادبی کردن
criticize نقد ادبی کردن
criticized نقد ادبی کردن
plagiarist اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
classicize ازسبک ادبی باستانی پیروی کردن
plagiarized اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarize اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarises اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizes اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarizing اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarising اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
plagiarised اثار ادبی دیگران را سرقت کردن
varia گلچین
elite گلچین
selector گلچین کننده
eclectic گلچین کننده
selectors گلچین کننده
culler گلچین کننده
shrubby مانند گلچین
selectively دارای حسن انتخاب گلچین کننده
selective دارای حسن انتخاب گلچین کننده
misbehaciour بی ادبی
churlishness بی ادبی
inurbanity بی ادبی
literary ادبی
irreverence بی ادبی
belletristic ادبی
indecorousness بی ادبی
literay ادبی
clownishness بی ادبی
lowliness بی ادبی
discourtesy بی ادبی
impoliteness بی ادبی
pirates دزد ادبی
literal interpretation تفسیر ادبی
apologias پوزش ادبی
skits هجو ادبی
skit هجو ادبی
pirate دزد ادبی
literary property حق مالکیت ادبی
imagery تشبیه ادبی
plagiarism دزدی ادبی
analecta قطعات ادبی
figure of speech صنایع ادبی
plagiarist سارق ادبی
pirated دزد ادبی
plagiary دزدی ادبی
plagiarizer دزد ادبی
apologia پوزش ادبی
stylistic ادبی ادیبانه
cribs دزدی ادبی
cribbed دزدی ادبی
literarily بطور ادبی
reviewer منقد ادبی
locus مثال ادبی
moral theology لاهوت ادبی
reviewers منقد ادبی
pirating دزد ادبی
piracy دزدی ادبی
criticisms نقد ادبی
criticism نقد ادبی
cribbing دزدی ادبی
miscellanea جنگ ادبی
crib دزدی ادبی
bluestocking دارای ذوق ادبی
bluestockings دارای ذوق ادبی
locus classicus عبارت نمونه ادبی
He is courteous ( respectful ). آدم با ادبی است
stylists از نظر سبک ادبی
stylist از نظر سبک ادبی
didactic یاد دهنده ادبی
analects قطعات ادبی منتخبات
dialogue مکالمات ادبی و دراماتیک
dialogues مکالمات ادبی و دراماتیک
pieces قطعه ادبی یاموسیقی
chefs-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
piece قطعه ادبی یاموسیقی
textual critic نقدگر متون ادبی
textual critic نقد ادبی متون
chef-d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
architectonics ساختمان اثر ادبی
stylistic وابسته به انشای ادبی
chef d'oeuvre شاهکار ادبی یا هنری
textual critic ناقد ادبی منقد
slang واژه عامیانه وغیر ادبی
the desk کار دفتری یا ادبی یاروحانی
morceau قطعه ادبی یاموسیقی کوتاه
epigone مقلد اثار ادبی و هنری
magnum opus مهمترین اثر ادبی یا هنری
pastiches تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
pastiche تقلید ادبی یا صنعتی از اثاراستادان فن
aliterary production فراورده یا محصول ادبی تالیف
set pieces قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
set piece قطعه ادبی ویا موسیقی منفردومشخص
plagiary سارق اثار ادبی و هنری دیگران
sketchbook کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
academical ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
sketchbooks کتاب محتوی قطعات کوتاه ادبی
renaissance دوره تجدد ادبی و فرهنگی رنسانس
cool one's heels <idiom> به علت بی ادبی دیگران منتظر ماندن
architectonic مربوط به فن معماری یاساختمان اثر ادبی
academic مربوط به فرهنگستان ادبی یا انجمن علمی
neoscholasticism نهضت ادبی ادبای کاتولیک قرن نوزدهم
sturm und drang نهضت ادبی رمانتیک المان پس از انقلاب فرانسه
Nothing can excuse such impoliteness. هیچ عذری برای بی ادبی پذیرفته نیست
local colour نمایش جا و زبان و عادات محلی در اثار ادبی
locus classicus مثال ادبی برای توضیح کلمه یاموضوعی
exegeses تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
exegesis تفسیرمتون مذهبی از لحاظ ادبی و فقهی و شرعی و قضایی
ethic روش اخلاقی یک نویسنده یامکتب علمی یا ادبی و یاهنری
parodist کسیکه نوشته ادبی راتقلیدکرده بصورت هزل درمیاورد
pot-boilers کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot-boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
pot boiler کار ادبی یا صنعتی که تنهابرای نان دراوردن دنبال شود
montages قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
montage قطعه ادبی یا موسیقی مرکب از قسمتهای گوناگون تهیه عکسهای بهم پیوسته
isagogics گفتار در تاریخ ادبی کتاب مقدس و شرح گرداوری یاالهام شدن موادان
High Renaissance [سبک معماری دوره رنسانس تا تجدد هنری و ادبی ایتالیا در قرن شانزد میلادی]
metaphrast کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
scholiast مفسر مفسر اثار ادبی کهن
association for computers and humanities یک سازمان بین المللی که مشوق تحقیقات در زبان مطالعات ادبی تاریخی انسان شناسی و علوم اجتماعی به کمک کامپیوتر واستفاده از ان در افرینش ومطالعه هنر و موسیقی ورقص میباشد
atheneum انجمن ادبی انجمن دانش
athenaeum انجمن ادبی انجمن دانش
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com