Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (12 milliseconds)
English
Persian
goal
گل زدن هدفی در پیش داشتن
goals
گل زدن هدفی در پیش داشتن
Search result with all words
to have connections
رابطه داشتن
[با مردم برای هدفی]
Other Matches
flanerie
بی هدفی
whereto
بچه هدفی
whereunto
بچه هدفی
roved
سرگردانی و بی هدفی
ramble
پریشانی بی هدفی
rove
سرگردانی و بی هدفی
rambles
پریشانی بی هدفی
rambled
پریشانی بی هدفی
roves
سرگردانی و بی هدفی
targetted
هدفی که می خواهید به آن برسید
targets
هدفی که می خواهید به آن برسید
targeting
هدفی که می خواهید به آن برسید
targeted
هدفی که می خواهید به آن برسید
target
هدفی که می خواهید به آن برسید
targetting
هدفی که می خواهید به آن برسید
opportunity target
هدفی که غیرمنتظره فاهر میشود
to make friends
[to make connections]
رابطه پیدا کردن
[با مردم برای هدفی]
fleeting target
هدف متحرک و زودگذر هدفی که با سرعت حرکت میکند
Method to my madness
<idiom>
هدفی که شخصی دارد هر چند دیوانه وار به نظر برسد
crossing target
هدفی که درسمت حرکت میکند هدف عبور کننده در مسیر رژه
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
possesses
داشتن
redolence
بو داشتن
doubt
شک داشتن
possessing
داشتن
to go hot
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
possess
داشتن
to be feverish
تب داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have possession of
داشتن
to possess
داشتن
to have
داشتن
to hold
داشتن
owns
داشتن
owning
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
doubted
شک داشتن
lackvt
کم داشتن
intercommon
داشتن
to hold a meeting
داشتن
doubting
شک داشتن
relieve
داشتن
doubts
شک داشتن
relieving
داشتن
have
داشتن
own
داشتن
owned
داشتن
want
کم داشتن
wanted
کم داشتن
having
داشتن
lacks
کم داشتن
lacked
کم داشتن
relieves
داشتن
bear
در بر داشتن
lack
کم داشتن
bear
داشتن
bears
داشتن
bears
در بر داشتن
to have patience
شکیبایی داشتن
to have in view
در نظر داشتن
hears
خبر داشتن
hear
خبر داشتن
to have in stock
موجود داشتن
abominating
تنفر داشتن
expect
چشم داشتن
keeps
نگاه داشتن
to rold in steem
محترم داشتن
refrain
نگاه داشتن
refrained
نگاه داشتن
refraining
نگاه داشتن
refrains
نگاه داشتن
to show f.
سرجنگ داشتن
to have in remembrance
بخاطر داشتن
to send away
اعزام داشتن
to have in remembrance
یاد داشتن
keep
نگاه داشتن
abominates
تنفر داشتن
to run on
ادامه داشتن
abominated
تنفر داشتن
retaining
نگاه داشتن
contradicts
تناقض داشتن با
retains
نگاه داشتن
to look forward to
انتظار داشتن
to lock out
نگاه داشتن
to observe a fast
روزه داشتن
expected
چشم داشتن
abominate
تنفر داشتن
to put to a pause
نگاه داشتن
expecting
چشم داشتن
retain
نگاه داشتن
to owe one a grudge
با کسی لج داشتن
retained
نگاه داشتن
contradicted
تناقض داشتن با
shimmy
لرزش داشتن
to bear a grudge
لج یاکینه داشتن
to bear any one a grudge
به کسی لج داشتن
to bear enmity
دشمنی داشتن
to bring good luck
شگون داشتن
to carry authority
نفوذیاقدرت داشتن
to drive at
قصد داشتن از
To be itching fo r a fight . To be on the war path.
سر دعوا داشتن
to drive at
توجه داشتن به
to be in rapport
تماس داشتن
to be in demand
طالب داشتن
to be in debt
بدهی داشتن
playact
رفتارمتظاهر داشتن
to be afraid
بیم داشتن
limped
سکته داشتن
limping
سکته داشتن
limps
سکته داشتن
to be in a state of a
بیم داشتن
to be in arrear
پس افت داشتن
to be in contact
تماس داشتن
to fondle to the heart
گرامی داشتن
contests
اعتراض داشتن بر
contesting
اعتراض داشتن بر
trepan
تمایل داشتن
stick up
برجستگی داشتن
stick-up
برجستگی داشتن
send
ارسال داشتن
stick-ups
برجستگی داشتن
adjudge
مقرر داشتن
to hang up
نگاه داشتن
to have a bee in ones bonnet
کک درتنبان داشتن
play-act
نقش داشتن
play-acted
نقش داشتن
varies
فرق داشتن
contested
اعتراض داشتن بر
To be hesitating. To vacI'llate between.
تردید داشتن
contest
اعتراض داشتن بر
to get the wind up
بیم داشتن
play-acts
نقش داشتن
to give support to
نگاه داشتن
play-acting
نقش داشتن
vary
فرق داشتن
to have an steem for
محترم داشتن
liaised
رابطه داشتن
correspond
رابطه داشتن
belongs
تعلق داشتن
disguises
نهان داشتن
belonged
تعلق داشتن
belong
تعلق داشتن
to in sight into something
بصیرت داشتن
disguising
نهان داشتن
differ
فرق داشتن
disguised
نهان داشتن
disguise
نهان داشتن
corresponded
رابطه داشتن
liaise
بستگی داشتن
liaise
رابطه داشتن
to keep up prices
نرخهارابالانگاه داشتن
exists
وجود داشتن
expects
چشم داشتن
to keep shop
دکان داشتن
corresponds
رابطه داشتن
to keep in
نگاه داشتن
to keep a carriage
درشکه داشتن
to keep a fast
روزه داشتن
to keep any one waiting
نگاه داشتن
exist
وجود داشتن
existed
وجود داشتن
hankered
اشتیاق داشتن
hanker
اشتیاق داشتن
attends
حضور داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com