Dictiornary-Farsi | گنجایش تانک یا مخزن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
tankage	گنجایش تانک یا مخزن


Other Matches

total reservoir storage	گنجایش کل مخزن
available storage capacity	گنجایش مفید مخزن
useable reservoir storage	گنجایش مفید مخزن
on	فرمان سمت خوب درتیراندازی با تانک لوله تانک در سمت هدف است
tanker	تانک
panzer	تانک
tank	تانک
anti-tank	ضد تانک
reservoirs	تانک
reservoir	تانک
tankers	تانک
water tower	تانک اب
bazooka	ضد تانک
bazookas	ضد تانک
water towers	تانک اب
antitank	ضد تانک
antiarmor	ضد تانک
amphibious tank	تانک اب خاکی
antitank artillery	توپخانه ضد تانک
drop tank	تانک موقت
intermediate frequency tank circuit	مدار تانک
tank deck	شاسی تانک
tank destroyer	توپ ضد تانک
stalled tank	تانک ایستاده
caterpillar tracks	وسائلنقلیهسنگینمثل"تانک"
main battle tank	تانک اصلی
antitank obstacle	مانع ضد تانک
flail tank	تانک ضد مین
hull defilade	سنگر گرفتن تانک
landing craft tank	ناو تانک پیاده کن
skirting armor	زره دامنه تانک
turret	برجک توپ یا تانک
stalled tank	تانک از کار افتاده
turrets	برجک توپ یا تانک
fuel tank vent	هواکش تانک سوخت
decks	سکوی جلوی تانک
control vehicle	تانک نافم حرکت
armor group	گروه زره تانک
track tension	تنظیم شنی تانک
deck	سکوی جلوی تانک
bulkhead	دهلیزداخلی دهلیز تانک
cupola	برجک فرماندهی تانک
bulkheads	دهلیزداخلی دهلیز تانک
decked	سکوی جلوی تانک
antitank launcher	موشک انداز ضد تانک
cupolas	برجک فرماندهی تانک
scorpions	نوعی تانک سبک شناسایی
high explosive antitank	گلوله سوختار شدید ضد تانک
scorpion	نوعی تانک سبک شناسایی
main battle tank	قوی ترین تانک رزمی
flail tank	تانک غلطک دار ضد مین
burdens	گنجایش
capaciousness	گنجایش
capacity	گنجایش
capacities	گنجایش
contenting	گنجایش
content	گنجایش
aptitude	گنجایش
aptitudes	گنجایش
inclusion	گنجایش
burden	گنجایش
volume capacity	گنجایش
intercoms	سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
tank recovery vehicle	خودرو اخراجات تانک جرثقیل زرهی
hull	بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
entac	موشک ضد تانک هدایت شونده فرانسوی
whippet	سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
whippets	سگ تازی تیز دو تانک سبک و تندرو
hulls	بدنه تانک اسکلت کشتی دهلیز
skirting armor	ضخیم ترین قسمت زره تانک
ullage	حجم بالای سطح مایع تانک
compass course	مسیر مغناطیسی خودرو یاهواپیما یا تانک
intercom	سیستم ارتباط داخلی ناو یا تانک
channel capacit	گنجایش مجرا
bearing capacity	گنجایش تحمل
memory capacity	گنجایش حافظه
basic capacity	گنجایش پایه
capacities	توانایی گنجایش
cranial capacity	گنجایش جمجمه
channel capacity	گنجایش کانال
basic capacity	گنجایش مبنا
capacities	گنجایش استعداد
capacity	توانایی گنجایش
capacity	گنجایش استعداد
vital capacity	گنجایش حیاتی
caliber	گنجایش استعداد
modules	حوزه گنجایش
producing	گنجایش تولید
bulk storage	انباره پر گنجایش
module	حوزه گنجایش
dead weight tonnage	گنجایش باری
code capacity	گنجایش رمزرسانی
saturation capacity	گنجایش اشباع
possible capacity	گنجایش ممکن
gross tonnage	گنجایش حجمی
effective storage	گنجایش مفید
active storage	گنجایش مفید
active capacity	گنجایش مفید
practical capacity	گنجایش عملی
net register tonnage	گنجایش خالص
storage capacity	گنجایش انباره
incapacious	بی گنجایش ناقص
dead storage	گنجایش مرده
pulmometry	سنجش گنجایش شش
filed capacity	گنجایش میدانه
field capacity	گنجایش زراعی
fan in	گنجایش ورودی
register capacity	گنجایش ثبات
effective capacity	گنجایش مفید
energy content	گنجایش انرژی
at the top of one's bent	تا سرحد گنجایش
fan out	گنجایش خروجی
scorpion	تانک شناسایی اسکورپیون نوعی هواپیمای جت دوموتوره
scorpions	تانک شناسایی اسکورپیون نوعی هواپیمای جت دوموتوره
gunnery	توپچی گری تانک تیراندازی با توپ یاتفنگ
hull down	قرار دادن تانک تالوله پشت حفاظ
knock down	زدن با تانک یا توپ هواپیما از کار انداختن
secondary armament	جنگ افزار فرعی تانک یاهواپیما یا ناو
main armament	جنگ افزار اصلی تانک یاهواپیما یا ناو
haul defilade	قرار دادن قنداق تانک درپناه سنگر
farad	واحد گنجایش برق
capacious	گنجایش دار گشاد
expanded , capacity	زیاد کردن گنجایش
tonnage	گنجایش کشتی برحسب تن
pulmometer	الت سنجش گنجایش شش
truckload	به گنجایش یک ماشین باری
block coefficient	ضریب گنجایش ناو
truckloads	به گنجایش یک ماشین باری
sprocket	دنده ملخی مین چرخ گرداننده نهایی در تانک
to gauge a person	گنجایش یا اخلاق کسیراسنجیدن یا ازمودن
integral tank	تانک سوختی که پوسته رسانگر بخشی از دیواره ان را تشکیل میدهد
wet wing	بالی که ساختمان تشکیل انتگرال تانک برای سوخت میدهد
fluid ounce	واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
pneumatoneter	الت سنجش گنجایش تنفس ریه
fluid ounces	واحد گنجایش مایعات معادل 61/1 پینت
unformatted	گنجایش دیسک مغناطیسی پیش از فرمت
loads	برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
gauger	کسیکه گنجایش چلیک وغیره رامعین میکند
load	برای انتقال برنامه به حافظه با گنجایش بالا
biocidal action	عمل موادیکه جهت کشتن میکروبها و باکتریها به تانک سوخت اضافه میشود
hunting	حرکت سریع لوله تانک به بالا و پایین دراثر تعقیب خودکار با رادار
sponson	جدار توخالی یا جاسازی شده در بدنه تانک برای تعبیه مهمات یا بی سیم
storage	مخزن
fount	مخزن
feed tank	مخزن اب
depository	مخزن
storage tank	مخزن
quartering	مخزن
ice cream container	مخزن
moderator tank	مخزن
water tank	مخزن اب
reservedness	مخزن
thesauruses	مخزن
sumps	مخزن
store	مخزن
storing	مخزن
reservoirs	مخزن
sump	مخزن
thesaurus	مخزن
bombs	مخزن
bombed out	مخزن
bombed	مخزن
bomb	مخزن
repository	مخزن
cistern	مخزن اب
cisterns	مخزن اب
cisterns	مخزن
receptacle	مخزن
repositories	مخزن
tank	مخزن
reservoir	مخزن
warehouses	مخزن
pooled	مخزن
repertoire	مخزن
pool	مخزن
vessels	مخزن
caches	مخزن
cache	مخزن
vessel	مخزن
cistern	مخزن
ponds	مخزن
receptacles	مخزن
warehouse	مخزن
stank	مخزن
pond	مخزن
pools	مخزن
metal deactivator	مادهای که برای کاهش امکان وقوع واکنشهاالکتروشیمیایی در تانک سیستم به سوختهای هیدروکربنی افزوده میشود
canisters	مخزن خرج
mercury tank	مخزن جیوه
winter storage	مخزن زمستانه
water towers	برج مخزن اب
water tower	برج مخزن اب
maximum water level	ترازطبیعی مخزن
hot water storage tank	مخزن اب جوش
magazine feed	تغذیه مخزن
canister	مخزن خرج
warehouses	انبار مخزن
fountain	مخزن چشمه
warehouse	انبار مخزن
surge chamber	مخزن تعادل