English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 197 (10 milliseconds)
English Persian
deposition گواهی
depositions گواهی
warrant گواهی
warranted گواهی
warranting گواهی
warrants گواهی
certificate گواهی
certificates گواهی
testimonies گواهی
testimony گواهی
witness گواهی
witnessed گواهی
witnesses گواهی
witnessing گواهی
attestation گواهی
certification گواهی
legalization گواهی
oral evidence گواهی
attestation گواهی
certificate [official document] گواهی
evidence گواهی
grade گواهی
mark گواهی
reference [testimonial] گواهی
report گواهی
Other Matches
probate گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
eyewitnesses گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
certify تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifying تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certificate of origin گواهی مبداء
call to witness گواهی خواستن از
certificate of origin گواهی مبدا
certificate of quality گواهی کیفیت
certificate of measurement گواهی وزن
birth certificate گواهی تولد
call in evidence گواهی خواستن از
certificate of a doctor گواهی پزشک
certificate of analysis گواهی بررسی
certificate of compliance گواهی تطبیق
certificate of damage گواهی خسارت
certificate of death گواهی فوت
certificate of deposit گواهی سپرده
qualifying certificate گواهی صلاحیت
health certificate گواهی بهداشت
certificate of inspection گواهی بازرسی
certificate of health گواهی بهداشت
certificate of measurement گواهی مقدار
bear witness گواهی دادن
to call in evidence گواهی خواستن از
to bear witness گواهی دادن
to bear testimony گواهی دادن
testis تخم گواهی
speak well for گواهی دادن
quality certificate گواهی کیفیت
certified check چک گواهی شده
interim certificates گواهی موقت
certifier گواهی کننده
deponent گواهی نویس
false evidence گواهی کدب
false testimony گواهی کذب
inspection certificate گواهی بازرسی
inspection certificate گواهی نظارت
treasury warrant گواهی خزانه
warrantable قابل گواهی
certificate of quantity گواهی کمیت
certificate of quantity گواهی مقدار
certificate of receipt گواهی رسید
certificate of receipt گواهی وصول
certificate of survey گواهی بازرسی
certificate of survey گواهی بازدید
certificate of weight گواهی وزن
certificating of quantity گواهی کمیت
clean bill of health <idiom> گواهی سلامتی
certification گواهی کردن
insurance certificate گواهی بیمه
attesting گواهی دادن
license گواهی نامه
certifies گواهی کردن
certify گواهی کردن
certifying گواهی کردن
certified گواهی شده
warrant گواهی کردن
warrant گواهی حکم
warranted گواهی کردن
warranted گواهی حکم
testifying گواهی دادن
warranting گواهی کردن
warranting گواهی حکم
licensing گواهی نامه
deposition گواهی کتبی
attested گواهی دادن
attests گواهی دادن
attest گواهی دادن
deposes گواهی دادن
depose گواهی دادن
evidence ملاک گواهی
depositions گواهی کتبی
deposing گواهی دادن
warrants گواهی کردن
warrants گواهی حکم
bear testimony گواهی دادن
bill of health گواهی بهداشت
back letter گواهی تضمین
witnessing گواهی دادن
bill of health گواهی تندرستی
affiant گواهی نویس
testified گواهی دادن
death certificates گواهی فوت
testifies گواهی دادن
witnesses گواهی دادن
certificate گواهی نامه
testify گواهی دادن
certificates گواهی نامه
testimonial گواهی نامه
testimonials گواهی نامه
witness گواهی دادن
death certificate گواهی فوت
witnessed گواهی دادن
scrip گواهی نامه موقت
share certificate گواهی مالکیت سهام
packing note گواهی بسته بندی
subscriping witness گواهی کننده سند
bill of health گواهی صحت مزاج
false witness گواهی یاشهادت دروغ
to give evidence before the court در دادگاه گواهی دادن
hearing of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
taking of evidence شنوایی گواهی [حقوق]
certificate of deposits گواهی نامه سپرده
vindicable قابل گواهی واثبات
to call any one in testimony از کسی گواهی خواستن
notarization گواهی محضری و رسمی
presage گواهی دادن بر خبردادن از
presaged گواهی دادن بر خبردادن از
presages گواهی دادن بر خبردادن از
presaging گواهی دادن بر خبردادن از
cover note گواهی بیمه نامه
cover note گواهی پوشش بیمه
d. certificate گواهی نامه مرخصی
perjuring گواهی دروغ دادن
give evidence of گواهی دادن در مورد
perjures گواهی دروغ دادن
perjure گواهی دروغ دادن
certificate گواهی صادر کردن
certificates گواهی صادر کردن
certificate of measurement گواهی اندازه و ابعاد
certificate of exclusive inheritance گواهی انحصار وراثت
certificate of deposit گواهی پول سپرده
notice of non payment گواهی عدم پرداخت
marriage lines گواهی نامه عروسی
notice of dishonour گواهی عدم پرداخت
attestor گواهی دهنده گواه
docl pass گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
hearing of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
taking of evidence پذیرش سند و گواهی [حقوق]
bankrupts certificate گواهی نامه اعاده حیثیت
test شهادت گواهی بازرسی کردن
depone عزل نمودن گواهی دادن
tested شهادت گواهی بازرسی کردن
tests شهادت گواهی بازرسی کردن
clean bill of health گواهی نامه بهداشت کشتی
perjury سوگند شکنی گواهی دروغ
attestation امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
certified copy رونوشت گواهی رسمی شده
testamur گواهی نامه گذراندن امتحانات
testimonialize گواهی نامه یا رضایت دادن
in witness whereof برای گواهی مراتب بالا
to give evdience گواهی دادن مدرک بودن از
grant probate of a will صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
captions گواهی مندرج درروی سند
To authenticate a signature. تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
I hereby certify that …. بدینوسیله تصدیق ( گواهی ) می نمایم که …
caption گواهی مندرج درروی سند
probate رونوشت گواهی شده وصیت نامه
vouchee کسیکه برای او گواهی وشهادت میدهند
matricula دفتر ثبت گواهی نامه نویسی
cdp Processing Data Certificationin گواهی پردازش داده
estreat رونوشت گواهی شده پیش نویس دادگاه
internal evidence مدارک یا گواهی که از درون چیزی بدست میاید
floater گواهی نامه سهام دولتی یا راه اهن
ccp Programming inComputer Certificate گواهی برنامه نویسی کامپیوتر
king's evidence گواهی واعتراف شریک گناه برضدهمدستان خودرادرامریکا.....گویند
attestation clause عبارتی که در ذیل اسنادبلافاصله قبل از اسامی گواهی کنندگان امضا
docl pass گواهی که پس از پرداخت هزینههای لنگرگاه به صاحب کشتی داده میشود
clearance in ward گواهی مامورین گمرک نسبت به کالاهایی که مشمول حقوق گمرکی می شوند قبل از تخلیه و بعد از حمل
probate تصدیق صحت وصیتنامه رونوشت مصدق وصیتنامه گواهی انحصار وراثت
bill of health گواهی نامهای که هنگام حرکت کشتی پس ازمعاینه کشتی از لحاظ بیماریهای مسری به ناخداداده میشود
natarize محضر داری کردن گواهی رسمی کردن
mountains witness کوه هاهم گواهی میدهند حتی کوه ها.......
jurat گواهی امضاء وهویت امضاء کننده
record ثبت گواهی ثبت شده
credential گواهی نامه اعتبار نامه
perjury قسم دروغ گواهی دروغ
statute of fraud قوانین ضد کلاهبرداری قوانینی که در سال 7761میلادی در زمان چارلزیازدهم در انگلستان به تصویب رسید و هدف اصلی ان جلوگیری از گواهی دروغ و پیمان شکنی و استفاده نامشروع از عدم حضور ذهن گواهان در محکمه بود
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com