Dictiornary-Farsi | گوشت کهنه | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
green meat	گوشت کهنه


Other Matches

salami	گوشت خوک ویا گوشت گاو خشک شده
pomace	گوشت سیب گوشت میوه
clout	پارچه کهنه کهنه
clouts	پارچه کهنه کهنه
clouted	پارچه کهنه کهنه
clouting	پارچه کهنه کهنه
club steak	قسمتی از گوشت ران گاو گوشت گاو بریان شده
rag	کهنه
rags	کهنه
obsolete	کهنه
fogram	کهنه
antiquated	کهنه
trite	کهنه
dossil	کهنه
fusty	کهنه
fustiest	کهنه
wads	کهنه
knacker	کهنه خر
kettle holder	کهنه
olden	کهنه
gray	کهنه
behind the times	کهنه
tacky	کهنه
weatherbeaten	کهنه
fustier	کهنه
wad	کهنه
old-fashioned	کهنه
by gone	کهنه
run down	کهنه
run-down	کهنه
rungs	کهنه
crusted	کهنه
pokier	کهنه
pokiest	کهنه
poky	کهنه
worn out	کهنه
worn-out	کهنه
musty	کهنه
stale	کهنه
lint	کهنه
obsolescence	کهنه گی
timeworn	کهنه
ragged	کهنه
obsolescent	کهنه
wadding	کهنه
outworn	کهنه
antiques	کهنه
antique	کهنه
dowdy	کهنه
age-old	کهنه
age old	کهنه
tatters	کهنه
trity	کهنه
pokey	کهنه
ragman	کهنه خر
mucid	کهنه
archaic	کهنه
behindhand	کهنه
shabbly	کهنه
weatherworn	کهنه
worm eaten	کهنه
out of d.	کهنه
sour dough	کهنه کار
aging	کهنه شدن
antiquate	کهنه کردن
duds	رخت کهنه
shabby	کهنه ژنده
shabbiest	کهنه ژنده
rag picker	کهنه برچین
pseudo archaic	کهنه نما
junk	کهنه و کم ارزش
shabbier	کهنه ژنده
aging	کهنه کردن
codex	دستخط کهنه
age	کهنه کردن
ages	کهنه کردن
dab	کهنه را نم زدن
dabbed	کهنه را نم زدن
dabs	کهنه را نم زدن
fripperer	کهنه فروش
fripper	کهنه فروش
boneman	کهنه فروش
dead	منسوخ کهنه
veteran	کهنه کار
veteran	کهنه سرباز
back numbers	چیز کهنه
ragman	کهنه فروش
lint	کهنه فتیله
old-timers	کهنه کار
back number	شماره کهنه
back numbers	شماره کهنه
the old world	جهان کهنه
superannuate	کهنه شدن
back number	چیز کهنه
Neanderthal	خیلی کهنه
old timer	کهنه کار
veterans	کهنه کار
veterans	کهنه سرباز
obscurantism	کهنه پرستی
oldest	پیرانه کهنه
oldest	کهنه کار
older	پیرانه کهنه
older	کهنه کار
old	پیرانه کهنه
old	کهنه کار
superannuated	زیاد کهنه
dodos	کهنه پسند
old wool	پشم کهنه
hunkerism	کهنه پرستی
wad	کهنه نمد
fuddy-duddies	کهنه اندیش
uptight	کهنه پرست
thread bare	فرش کهنه
old-timer	کهنه کار
fuddy-duddy	کهنه اندیش
mouldy	کهنه وفاسد
rags	کهنه شدن
unreconstructed	کهنه پرست
wash linen	کهنه فرفشویی
ancient	کهن کهنه
obsolesce	کهنه شدن
stale joke	جوک کهنه
fogyism	کهنه پرستی
dodo	کهنه پسند
dodoes	کهنه پسند
ogygian	بسیار کهنه
fogyish	کهنه پرست
unworn	کهنه نشده
rag	کهنه شدن
wall rue	سداب کهنه
A pair of old pants ( trousers ) .	یک شلوار کهنه
duddie	کهنه پوش
duddy	کهنه پوش
wads	کهنه نمد
dishcloth	کهنه فرف شویی
dishcloths	کهنه فرف شویی
ragpicker	کهنه و ژنده جمع کن
tampon	پنبه یا کهنه قاعدگی
glass cloth	کهنه شیشه پاک کن
knackery	جنس بنجل و کهنه
stager	ادم کهنه کار
sea dog	ملوان کهنه کار
back out	کهنه و فرسوده شدن
antediluvian	ادم کهنه پرست
he has seen sevice	کهنه کار است
to pick rags	کهنه برچینی کردن
wear out	کهنه و فرسوده شدن
tampons	پنبه یا کهنه قاعدگی
one nails drives another	غم جدید غم کهنه را بر از یاد
bibliopolism	فروش کتابهای کهنه
bric a brac	اشیاء کهنه وعتیقه
trade something in <idiom>	تعویض وسایل کهنه
paleology	دانش چیزهای کهنه
Antiguated	آنتیک ،کهنه،قدیمی
passe	کهنه مسلک گذشته
outwear	کهنه شدن گذراندن
hach	زیاداستعمال کردن کهنه
vet	بیطاری کردن کهنه سرباز
jalopy	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
ages	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
veteran skill	مهارت و کهنه کاری کارازمودگی
demode	ازمد افتاده کهنه شده
snot rag	کهنه بینی پاک کنی
vetted	بیطاری کردن کهنه سرباز
vets	بیطاری کردن کهنه سرباز
jalopies	اتومبیل یا هواپیمای کهنه واسقاط
modified stock car	اتومبیل با بدنه کهنه و موتورجدید
dish towel	کهنه فرف خشک کنی
well worn	زیاد کار کرده کهنه
he is a past master in	او در استاد یا کهنه کار است
articlcs of virtu	کالاهای صنعتی و کهنه وکمیاب
fossilize	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizes	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilizing	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
ragbags	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
ragbag	کیف لباسهای کهنه و بی مصرف
She's quite a back number. <idiom>	او [زن] آدم کهنه فکری است.
age	: پیرشدن پیرنماکردن کهنه شدن
junk	طناب کهنه کاغذ پاره
fossilising	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilises	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
fossilised	سخت ومتحجرشدن کهنه شدن
well-worn	زیاد کار کرده کهنه
old fashioned	کهنه پرست محافظه کار
God bless [you] !	خدا حافظ [واژه کهنه]
bibliopoly	فروش کتابهای کهنه یاعتیق
Old clothes ( houses ) .	لباس ( خانه های) کهنه
mossback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
tampon	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
tampons	توپی یا کهنه مخصوص گرفتن سوراخی
fin de siecle	وابسته به اخرقرن نوزدهم کهنه شونده
shopworn	کهنه ورنگ رفته در اثرماندن در مغازه
mossyback	ادم کهنه پرست یا محافظه کار
obsoletism	بکار بردن واژههای کهنه یامهجور
Who is worse shod than the shoemakers wife?. <proverb>	کهنه تر از کفش زن کفاش ,کفشى هست ؟.
The old paper money is called in.	اسکناسهای کهنه از جریان خارج می شوند
His political beliefs are old hat now .	عقاید سیاسی اش دیگه کهنه شده
campaigner	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
campaigners	سرباز کهنه کار نامزد انتخابات
This sort of talk is threadbare ( outmoded ) .	این حرفها دیگه کهنه شده است