Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English
Persian
angularity
گوشه داری
Search result with all words
piquancy
گوشه داری طعنه امیزی
Other Matches
dude ranch
گله داری واسب سواری وحشم داری
You deserve it.
حق داری ( استحقاق آنرا داری )
statecraft
کشور داری ملک داری
corners
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
cornering
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
corner
گوشه دار کردن گوشه گذاشتن به
acute angle
گوشه تیز گوشه تند
eremitic
گوشه نشینانه گوشه گیر
collapse capitalism
فروپاشی سرمایه داری سقوط سرمایه داری
hermitical
وابسته به گوشه نشینی وابسته بزاهدهای گوشه نشین
marxist economics
نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
capitalism
کاپیتالیزم سیستم سرمایه داری سیستم سرمایه گرایی سرمایه داری
wet storage
تر داری
blind man's buff
از من داری
bigamy
دو زن داری
tensility
کش داری
grittiness
شن داری
refusals
خود داری رد
fasting
روزه داری
refusal
خود داری رد
non commital
خود داری
lucubration
شب زنده داری
wake
شب زنده داری
waked
شب زنده داری
wakes
شب زنده داری
incumbency
عهده داری
household art
هنرخانه داری
treasury
خزانه داری
house work
خانه داری
thrift
خانه داری
fisk
خزانه داری
blind mans buff
ازمن داری
vigilance
شب زنده داری
leasing
اجاره داری
anti capitalist
ضد سرمایه داری
bean caper
پیرسن داری
bank protection
ساحل داری
abstinence;or abstinency
خود داری
angulation
زاویه داری
angularity
زاویه داری
bulkiness
تنه داری
menage
خانه داری
quartermaster
سررشته داری
housekeeping
خانه داری
dry storage
خشک داری
creaminess
خامه داری
continenece
خود داری
quartermasters
سررشته داری
conchiferous
داری صدف
cellarge
حق انبار داری
bulkiness
جثه داری
farming
مزرعه داری
tenancies
اجاره داری
tenancy
اجاره داری
viscosity
شیره داری
trusteeship
امانت داری
trusteedhip
امانت داری
tresury general
خزانه داری کل
treasury general
خرانه داری کل
slavery
برده داری
Exchequer
خزانه داری
sang froid
خود داری
charge
عهده داری
charges
عهده داری
bursary
خزانه داری
altruism
همگونه داری
communism
مردم داری
sang-froid
خود داری
treasurership
خزانه داری
notbility
خانه داری
rhythmicity
نواخت داری
retenv
خود داری
leasehold
اجاره داری
bursaries
خزانه داری
vigil
شب زنده داری
vigils
شب زنده داری
pernoctation
شب زنده داری
patchiness
وصله داری
self restraint
خود داری
serrulation
دندانه داری
slaveholding
برده داری
capitalism
سرمایه داری
night waking
شب زنده داری
wakefulness
شب زنده داری
stigmatism
خال داری
spinosity
سیخ داری
tenure
اجاره داری
quartermaster
رسته سررشته داری
advanced capitalism
سرمایه داری پیشرفته
Chancellors of the Exchequer
وزیر خزانه داری
succulence
اب داری حالت ابکی
chest
تابوت خزانه داری
capitalism
رژیم سرمایه داری
wakes
شب زنده داری کردن
quartermasters
رسته سررشته داری
chests
تابوت خزانه داری
holding
متصرفی اجاره داری
wake
شب زنده داری کردن
waked
شب زنده داری کردن
capitalistic
منسوب به سرمایه داری
You have cobwebs in your head.
<idiom>
تو گچ تو سرت داری.
[اصطلاح]
to keep house
خانه داری کردن
to possess oneself
خود داری کردن
to govern one's passions
خود داری کردن
spatiality
فضا داری فضائیت
run the show
اختیار داری کردن
refrainment
خود داری اجتناب
procurator general
کفیل خزانه داری
precapitalism
ماقبل سرمایه داری
to keep shop
دکان داری کردن
to rule the roast
اختیار داری کردن
How old are you?Whats your age?
چند سال داری ؟
To keep late nights
[hours]
شب زنده داری کردن
precapitalism
پیش از سرمایه داری
mixed capitalism
سرمایه داری مختلط
light housekeeping
کارهای خانه داری
What do you feel like having today?
امروز تو به چه اشتها داری؟
double entry
دفتر داری مضاعف
continence
خویشتن داری پرهیزگاری
chamberlainship
پرده داری گنجوری
capitalist system
نظام سرمایه داری
capitalist countries
کشورهای سرمایه داری
black capitalism
سرمایه داری سیاه
bailment
امانت داری سمساری
attorn
اجاره داری کردن
explicit rent
اجاره داری کردن
get by
نگه داری کردن
nolle proseequi
خود داری از پی کرد
land tenure
اجاره داری زمین
keepworthy
قابل نگه داری
keep house
خانه داری کردن
joint tenancy
شرکت در اجاره داری
joint tenancy
اجاره داری مشترک
industrial capitalism
سرمایه داری صنعتی
housekeep
خانه داری کردن
household art
اصول خانه داری
house keeping operation
اعمال خانه داری
angularity
زاویه داری لاغری
Chancellor of the Exchequer
وزیر خزانه داری
day nursery
بچه داری در روز
day nurseries
بچه داری در روز
bourgeoisie
سرمایه داری بورژوازی
baby-sit
بچه داری کردن
baby sit
بچه داری کردن
baby-sat
بچه داری کردن
keeps
حفافت امانت داری
baby-sits
بچه داری کردن
baby-sitting
بچه داری کردن
refraining
خود داری کردن
refrains
خود داری کردن
keep
حفافت امانت داری
refrained
خود داری کردن
home economics
اقتصاد خانه داری
refrain
خود داری کردن
to contain one self
خود داری یا حوصله کردن
subtenancy
اجاره داری دست دوم
quartermaster
فروشگاه وسایل سررشته داری
quartermasters
فروشگاه وسایل سررشته داری
to run the show
در کاری اختیار داری کردن
You really are cheeky!
واقعا" عجب رویی داری !
Do you have an extra pen to lend me?
یک قلم زیادی داری به من بدهی ؟
He has a glib (an oily, a persuasive,asmooth)tongue.
آدم سر وزبان داری است
He is a brainy person .
آدم کله داری است
I cant be bothered. bother the flies!
برو بابا حوصله داری !
accounties
علم حساب یا دفتر داری
capacity utilization rate
نرخ بهره داری از فرفیت
capitalization
اعمال سیستم سرمایه داری
to have custody of
نگهداری یا امانت داری کردن از
ruffed
دارای یقه چین داری
purulence
زخم چرکی چرک داری
roister
عیاشی و شب زنده داری کردن
passive resistance
خود داری از قبول یاموافقت
mental reservation
خود داری از ذکر مطلبی
jointure
اجاره داری مشترک و مشاعی
Treasury Department
اداره خزانه داری
[ در آمریکا]
cornetcy
پرچم داری سواره نظام
laws of motion of capitalism
قوانین حرکت سرمایه داری
to recede from an engagement
از افهار عقیدهای خود داری کردن
to recede from an opinicn
ازافهار عقیدهای خود داری کردن
to keep oneself to oneself
ازامیزش بادیگران خود داری کردن
municipalist
طرفدار نظارت یا اقدامات شهر داری
gange
باسیم نازک نگاه داری کردن
housewifely
از روی خانه داری یا صرفه جوئی
He is of noble birth.
آدم پدر و مادر داری است
wombat
جانور کیسه داری شبیه خرس
lucubrate
شب زنده داری کردن وزحمت کشیدن
to keb at a lamb
ازشیردادن به بره خود داری کردن
free enterprise
رقابت ازاد درسیستم سرمایه داری
stagnation thesis
تز انحطاط و ورشکستگی رژیم سرمایه داری
You are sure a dead ringer for muy brother.
تو قطعا شباهت زیادی با برادر من داری.
wombats
جانور کیسه داری شبیه خرس
carpet sweeper
جارو نپتون
[نظافت]
[خانه داری]
bourgeoisie
سرمایه داری حکومت طبقه دوم
to flinch the flagon
ازخوردن نوشابه خود داری کردن
tenantry
اجاره داری کلیه مستاجرین یک ملک
coin=quoin
گوشه
hexangular
شش گوشه
sexangle
شش گوشه شش بر
hesagonal
شش گوشه
coign
گوشه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com