English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
torus گچ بری بزرگ هلالی ته ستون
Other Matches
column cochlis [ستون های یادبود بزرگ شبیه طاق نصرت]
hypostyle hall [اتاق بزرگ با سقف صافی که ردیفی از ستون ها در آن قرار دارد.]
pilaster هرچیزی شبیه ستون یا استوانه دیواریا جرز ستون نما
moving pivot نفر لولای گردش ستون چرخش لولایی حرکت یک ستون
Composite Order [شیوه ی ترکیبی ستون سازی رمی با ستون های پیچکی تزئین شده]
pilaster شبه ستون ستون چهارگوش یانیمدایره در بدنه بنا
herma ستون هرمس :ستون سنگی چارپرکه پیکربربالای ان بود
blocked [ستون، نیم ستون و پشته بند محافظ]
eustyle [دهنه بین ستون ها بر حسب قطر ستون]
baluster ستون کوچک گچ بری شده ستون نرده
falcated هلالی
sigmoid هلالی
semilunar هلالی
lunular هلالی
lunate هلالی
half moon هلالی
embowed هلالی
meniscus هلالی
toric هلالی
arciform هلالی
mooned هلالی
lunette هلالی شکل
crescent هلالی شکل
squinch طاق هلالی
mikazuki دروی هلالی
meniscus lens عدسی هلالی
mikazuki uke ushiro geri دفاع هلالی
crescents هلالی شکل
moon knife چاقوی هلالی
meniscus نگارنده هلالی
there is many a slip between the cup and the lip <proverb> از این ستون به آن ستون فرج است
rudder post ستون تیغه سکان یا ستون پاشنه
columna rostrata [ستون های توسکانی با پایه ستون]
personal column ستون فردی ستون خصوصی در روزنامه
half-moon سنگر نیم هلالی
engrailed دارای کنگرههای هلالی
synodic period دوره تناوب هلالی
diverging meniscus lens عدسی هلالی واگرا
lunule هر عضو هلالی هلال
convergent meniscus lens عدسی هلالی همگرا
ravelin نیم هلالی سنگر
lunulate شبیه هلال هلالی
scimitar شمشیر هلالی شکل
eyebrows گچ بری هلالی بالای پنجره
lunulate دارای اجزاء هلالی شکل
eyebrow گچ بری هلالی بالای پنجره
croissants نان شیرینی هلالی شکل
cells دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
cell دریک صفحه گسترده کدی که موقعیت یک خانه را با سط ر و ستون مشخص میکند. معمولاگ سط رها شماره گذاری شده اند و ستون ها بر حسب حروف الفبا هستند
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
band of shaft [چنبره سر ستون اطراف ستون ها]
from pillar to post از این ستون بان ستون
tabulates مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
tabulated مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
angle-leaf [یکی از چهارشاخه، گوشه ستون ها یا برگ های بیرون زده کنده کاری شده در ته ستون های معماری قرون وسطی]
tabulate مرتب کردن متن در ستون هایی با حرکت نشانه گر به هر ستون جدید به صورت خودکار همان طور که متن تایپ میشود
lunar month ماه هلالی ,priod synodic lunation :syn
My grandparents are six feet under. <idiom> پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
megalomania مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
march outpost نگهبان ستون راهپیمایی پاسدار ستون طلایه یا جلودارستون راهپیمایی
pace setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setter نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
fossil آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
museum piece آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
big game صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
trail formation ارایشات ستون راهپیمایی ارایش حرکت در ستون راهپیمایی
cadre strength column ستون مربوط به استعدادپرسنل یکان ستون استعدادپرسنل کادر
piled ستون ستون لنگرگاه
pile ستون ستون لنگرگاه
line haul زمان لازم برای حمل بار به وسیله ستون زمان حمل باریا زمان حرکت ستون موتوری
bubble cap plate column ستون تقطیر بشقابک فنجانک دار ستون تقطیر با بشقابک وفنجانک حباب
grandparent پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam مادر بزرگ ننه بزرگ
socle پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
acentrous فاقد ستون پشتی فاقد ستون فقرات
cray نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
orphaned خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphan خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
orphans خط اول پاراگراف یا متن که جداگانه در پایین ستون نوشته شود و بقیه پاراگراف در بالای ستون بعدی نوشته شود. باعث می شوند و متن نامناسب دیده شود
bubble tray column ستون تقطیر بشقابک دار ستون تقطیر با بشقابک حباب
barbette ستون نگهدارنده قبضه توپ ستون نگهدارنده قنداق توپ
strutted ستون
acroter پا ستون
stanchion ستون
acroterion پا ستون
acroterium پا ستون
struts ستون
post- ستون
single file به ستون یک
piers ستون
pier ستون
plinth ته ستون
plinths ته ستون
jambs ستون
stapling ستون
stapled ستون
post ستون
bars ستون
bar ستون
strut ستون
staple ستون
posts ستون
posted ستون
single file ستون یک
shaft ستون
jamb ستون
stud ستون
shafts ستون
pillar ستون
overhead سر ستون
columns ستون
piled ستون
indian or single file ستون یک
indian file ستون یک
beams ستون
beam ستون
pile ستون پل
pile ستون
fasciculus gracilis ستون گل
piled ستون پل
column ستون
pillars ستون
filed ستون
column base ته ستون
column by column ستون به ستون
file ستون
acantha ستون
hypophyge پا ستون
column ستون
cantilever bridge ستون پل
astylar بی ستون
army corpa ستون
columns ستون ها
escape ستون
columnar در ستون ها
die ازاره ستون
colonnades ردیف ستون
half column شبه ستون
pillars ستون ساختن
colonnade ستون بندی
colonnade ردیف ستون
pillar ستون ساختن
backbones ستون فقرات
absorbing column ستون جذب
vertebral column ستون فقرات
vertebral column ستون مهره
hempel column ستون همپل
pedestals پایه ستون
debtor ستون بدهکار
debtors ستون بدهکار
hatch beam ستون دریچه
vigreaux cloumn ستون ویگرو
colonnades ستون بندی
trunk بدنه ستون
jamb-shaft ستون فرعی
columns ستون روزنامه
isoculculating column دسته ستون
columns ستون نظامی
half-column نیمه ستون
foot block بالشتک ستون
gaine پایه ستون
column ستون روزنامه
card column ستون کارت
column ستون نظامی
chapiter تاج ستون
chromatographic column ستون کروماتوگرافی
jamb-shaft میله ستون
footstall ازاره یا ته ستون
footstall پایه ستون
half column نیم ستون
buckstay ستون انکر
trunks بدنه ستون
guide column ستون راهنما
colon ستون روده
spines ستون فقرات
architrave گچبری سر ستون
spine ستون فقرات
colons ستون روده
route column ستون راه
pedestal پایه ستون
fractionating column ستون تجزیه
close column ستون جمع
tapering ستون سر باریک
pilaster ستون نما
advertising pillar ستون آگهی
pile foundation فونداسیون ستون
pillar of the faith ستون دین
pillar post of battery ستون باتری
positive column ستون مثبت
pott's disease سل ستون فقرات
principal balustre زیر ستون
arc boutant ستون قوسی
creditor ستون بستانکار
rachis ستون فقرات
advertising column ستون آگهی
mercury column ستون جیوه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com