Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
English
Persian
problem
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
problems
یافتن علامت و روش رفع و تعمیر خطا یا مشکل
Other Matches
solves
یافتن پاسخ یک مشکل
solve
یافتن پاسخ یک مشکل
solved
یافتن پاسخ یک مشکل
solving
یافتن پاسخ یک مشکل
problems
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
calculates
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculated
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
calculate
یافتن پاسخ یک مشکل با کمک اعداد
problem
سوالی که یافتن پاسخ آن مشکل باشد
deadline
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
utilities'man
متخصص تعمیر دستگاههای حرارتی و برقی تعمیر کارتاسیسات
deadlines
منتظر تعمیر متوقف کردن وسایل برای تعمیر
ScanDisk
که دیسک سخت را برای وجود مشکل بررسی میکند وسعی در رفع مشکل ای دارد که یافته است
straw that breaks the camel's back
<idiom>
مشکل پشت مشکل کمر انسان را خم میکند
disrepair
احتیاج به تعمیر نیازمند تعمیر
diagnoses
یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
diagnosis
یافتن خطا یا کشف علامت خطا. نتایج تشخیص خطای سخت افزاری یا نرم افزاری
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
propagates
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagating
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagated
گشترش یافتن یا نشر یافتن
propagate
گشترش یافتن یا نشر یافتن
dock receipt
قبض رسید ورود کشتی برای تعمیر اعلام ورود کشتی برای تعمیر
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
The real problem is not whether machines think but whether men do.
مشکل واقعی این نیست که آیا ماشین ها فکر می کنند یا خیر مشکل واقعی این است که آیا انسان فکر می کند یا خیر.
trial and error
<idiom>
یافتن راه حلهای مناسب برای یافتن راهی مناسب
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
renovation
تعمیر
spot repair
تعمیر در جا
repaired
تعمیر
repair
تعمیر
repairs
تعمیر
upkeep
تعمیر
repairing
تعمیر
remaking
تعمیر
serviced
تعمیر
instauration
تعمیر
service
تعمیر
mending
تعمیر
maintenance
تعمیر
face lifting
تعمیر
scarc ely
مشکل
difficult
مشکل
quandaries
مشکل
quandary
مشکل
problem
مشکل
jigsaws
مشکل
jigsaw
مشکل
problems
مشکل
uphill
مشکل
retread process
تعمیر مجدد
rehash
تعمیر کردن
restoring
تعمیر کردن
restores
تعمیر کردن
out of repair
نیازمند تعمیر
restored
تعمیر کردن
over haul
تعمیر اساسی
reparation
تعمیر عوض
restore
تعمیر کردن
servicemen
تعمیر کار
serviceman
تعمیر کار
in disrepair
محتاج تعمیر
patch up
<idiom>
تعمیر کردن
repair kit
جعبه تعمیر
mend
تعمیر کردن
mended
تعمیر کردن
maintenance
تعمیر و نگهداری
maintenance
نگهداری و تعمیر
base repair
تعمیر اساسی
spot repair
تعمیر در محل
repair time
مدت تعمیر
reconditioning
تعمیر مجدد
rehashes
تعمیر کردن
aircraft repair
تعمیر هواپیما
gunner's mate
تعمیر کارتوپ
rehashed
تعمیر کردن
refashion
تعمیر کردن
to patch up
تعمیر کردن
serviced
تعمیر کردن
service
تعمیر کردن
patches
تعمیر کردن
patch
تعمیر کردن
darn
[conservate]
تعمیر کردن
emergency repair
تعمیر اضطراری
fixes
تعمیر کردن
repaired
تعمیر کردن
darner
تعمیر کننده
in bad repair
نیازمند تعمیر
under repair
در دست تعمیر
mends
تعمیر کردن
refit
تعمیر کردن
repair
تعمیر کردن
field service
تعمیر در محل
refits
تعمیر کردن
refitted
تعمیر کردن
fix
تعمیر کردن
refitting
تعمیر کردن
under repairing
دردست تعمیر
under repair
تحت تعمیر
to do up
تعمیر رکدن
serviceability
قابلیت تعمیر
serviceability
تعمیر پذیری
fastidious
مشکل پسند
hardly
مشکل بزحمت
bisexual
خنثی مشکل
finicality
مشکل پسندی
hardest
مشکل شدید
finically
مشکل پسندانه
solutions
پاسخ یک مشکل
have a time
<idiom>
به مشکل بر خوردن
deep water
<idiom>
مشکل سخت
miminy piminy
مشکل پسند
floorer
سوال مشکل
head above water
<idiom>
آشکاری مشکل
solution
پاسخ یک مشکل
harder
مشکل شدید
hard
مشکل شدید
f.in taste
مشکل پسند
exquisite taste
مشکل پسندی
fault description
توضیح مشکل
error description
توضیح مشکل
description of error
توضیح مشکل
defect description
توضیح مشکل
bisexuals
خنثی مشکل
fastidiousness
مشکل پسندی
feeding problem
مشکل تغذیه
kick up a fuss
<idiom>
به مشکل بر خوردن
ills
مشکل سخت
picksome
مشکل پسند
knots
مشکل عقده
What's the problem?
مشکل کجاست؟
knot
مشکل عقده
in a bind
<idiom>
به مشکل افتادن
ill
مشکل سخت
impeccable
<adj.>
بدون مشکل
problem identification
بازشناسی مشکل
in a jam
<idiom>
مشکل داشتن
fun and games
<idiom>
وفیفه مشکل
up the creek
<idiom>
به مشکل برخودن
ill-
مشکل سخت
free from error
<adj.>
بدون مشکل
immaculate
<adj.>
بدون مشکل
off the hook
<idiom>
دورشدن از مشکل
hard to please
مشکل پسند
open sesame
مشکل گشا
flawless
<adj.>
بدون مشکل
sound
<adj.>
بدون مشکل
faultless
<adj.>
بدون مشکل
steam fitter
تعمیر کارلوله بخار
dock
حوضچه تعمیر ناو
docked
حوضچه تعمیر ناو
docks
حوضچه تعمیر ناو
maintenance work
کار تعمیر و نگهداری
dry docks
محل تعمیر کشتی
plate layer
متصدی تعمیر خط اهن
rebuild
نوسازی تعمیر مجدد
vamp
وصله تعمیر کردن
rebuilds
نوسازی تعمیر مجدد
pattern generator
مولد تعمیر کار
repair pit
چاهک تعمیر اتومبیل
repair kit
دست ابزاروسایل تعمیر
upkeep
هزینه نگهداری و تعمیر
mean time to repair
زمان میانگین تعمیر
docking report
گزارش تعمیر ناو
dry dock
محل تعمیر کشتی
communication technician
تعمیر کارفنی مخابرات
mean repair time
زمان میانگین تعمیر
maintenance routine
روال تعمیر و نگهداری
end
در انتها یا پس از چندین مشکل
through the mill
<idiom>
تجربه شرایط مشکل
ended
در انتها یا پس از چندین مشکل
turn tail
<idiom>
فرار از خطر یا مشکل
ends
در انتها یا پس از چندین مشکل
raise eyebrows
<idiom>
ایجاد مشکل و زحمت
Gordian knot
مشکل معما مانند
Gordian knots
مشکل معما مانند
unhandy
مشکل بدست امده
to put the a. in the helve
مشکل یامعمائی را حل کردن
no picnic
<idiom>
ناخوش آیند ،مشکل
can of worms
<idiom>
مشکل پیچیده وسردرگم
in the doghouse
<idiom>
مشکل پیدا کردن با
in a world of one's own
<idiom>
مشکل عمیق داشتن
to resolve a doubt
حل مشکل یاشبهه کردن
mystification
مشکل وپیچیده سازی
catastrophic error
خطا یا مشکل در کل سیستم
resource person
فرد مشکل گشا
problem behavior
رفتار مشکل افرین
problem child
کودک مشکل افرین
mooney problem checklist
مشکل سنج مونی
calculation
پاسخ به یک مشکل در ریاضی
terminals
خرابی که قابل تعمیر نیست
remote maintenance
تعمیر و نگهداری از راه دور
to repair the roof
بام
[خانه]
را تعمیر کردن
mending
گردآوری شده برای تعمیر
serviced
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
service
بررسی یا تعمیر یا نگهداری سیستم
maintenance shop
کارگاه تعمیر و نگهداری تعمیرگاه
dry docks
استخر تعمیر کشتی در لنگرگاه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com