English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
caveat venditor یعنی فروشنده مسئول معایب کالای فروخته شده میباشد
Other Matches
caveat emptor یعنی خریدارخود مسئول بازرسی کالائی که می خرد میباشد
disclaimers عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
disclaimer عبارتی که مربوط به بسیاری از محصولات نرم افزاری است و بیانگر مسئول نبودن فروشنده در قبال ضررهای تجاری متحمل شده بخاطراستفاده از محصول میباشد
particular lien حق حبس مخصوص حق حبسی است برای فروشنده یا سازنده کالای بخصوص نسبت به ان کالا
buyer's over حالتی در بازار که پس ازفروش تمام کالا هنور کالای مربوطه مورد نقاضا میباشد
delivered at frontier یکی ازقراردادهای اینکوترمز که دران فروشنده کالای موردمعامله را در مرز تعیین شده تحویل میدهد
internal telecommunications unions یک دفتر نمایندگی با 156عضو متخصص از ملل متحدکه مسئول هم اهنگی بین المللی مسائل مربوط به ارتباطات دوربرد میباشد
external good order اصطلاحی در حمل و نقل که دال بر وضعیت فاهری مناسب کالای مورد حمل میباشد
delivered duty paid یکی از قراردادهای اینکوترمز که در ان فروشنده کلیه اقدامات لازم از جمله پرداخت عوارض را بعمل اورده و کالای مورد معامله را در محل خریدار به اوتحویل میدهد
reynold's number این عددنشاندهنده رژیم جریان است یعنی اگر این عدد کمتراز 032باشد جریان متلاطم میباشد
imperfect competition حالتی است که در بازار عرضه بیش از یک فروشنده وجود نداشته باشد ووی بتواند روی قیمت کالای خود کنترل داشته باشد
drill sergeant گروهبان مسئول صف جمع درجه دار مسئول تمرین حرکات نظامی
vendors فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
vendor فروشنده کالاهای نظامی طرف فروشنده قرارداد
with all faults باهمه معایب
assets liabilities technique شیوه محاسن- معایب
The advantages outweigh the disadvantages محاسن به معایب می چربد
diagnostic routine روش تشخیص معایب در اثرازمایش
labeled cargo کالای برچسب دار کالای علامت داری که معمولا خطرناک است
clean up party گروه مسئول نظافت محل اقامت افراد گروه مسئول رفت و روب
free port بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
free ports بندری که معاف ازحقوق گمرکی میباشد بندری که قابل استفاده همه کشتیهای تجارتی میباشد
action agent مسئول اقدام در مورد هدفها مسئول تقویم و تفسیر هدفها
bears کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
bear کسی که اعتقاد به تنزل قیمت کالای خود دارد وبه همین دلیل سعی میکندکه کالای را از طریق واسطه و با تعیین اجل برای تحویل بفروشد
giffen good نوعی کالای پست که اثر درامدی ان بزرگتر ازاثر جانشینی بوده و تقاضا بابالا رفتن قیمت افزایش مییابدمنحنی تقاضا در مورد کالای گیفن صعودی است
combat cargo officer افسر مسئول ترابری رزمی افسر مسئول بارگیری کالاهای رزمی
on the block <idiom> فروخته شده
it was sold at 0 year's p بهره برابردرامدسالیانه اش فروخته شد
under the counter <idiom> مخفیانه فروخته شدن
over the counter خارج از بورس فروخته شده
over-the-counter <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
outside [stock exchange] <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
sold فروخته شده بفروش رفته
off-market <adj.> خارج از بورس [فروخته شده ]
fast moving stock کالایی که به سرعت فروخته میشود
loss leader کالایی که با ضرر فروخته میشود
avoirdupois اشیاء و اجناسی که با توزین فروخته میشوند
ex. dividend سهمی که پس از پرداخت سود آن فروخته شده
armistise متارکه جنگ عبارت است از توقف عملیات جنگی با موافقت طرفین محاربه اتش بس ممکن است کامل یعنی شامل کلیه عملیات جنگی و در جمیع میدانهای نبرد باشد و نیز ممکن است محلی یعنی فقط مربوط به قسمت معینی از میدان جنگ وبه مدت محدود باشد
price as natural ice یخ ساختگی بهمان بهای یخ طبیعی فروخته میشد
subject to being unsold فروخته نشده باشد درصورت موجود بودن کالا
third شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
bundled software نرم افزاری که همراه با قیمت کامپیوتر فروخته میشود
thirds شرکتی که سرویس میدهد به سیستمی فروخته شده از یک شخص
turnover تعداد دفعاتی درسال که موجودی انبار یک بنگاه فروخته میشود
foreign excess تجهیزات نظامی که از مصرف داخلی اضافه تر بوده و به خارج ارسال یا فروخته می شوند
bundle بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
stoppage in transitu حق استرداد جنس فروخته شده برای بایع حق امتناع ازتسلیم مال التجاره در حال حمل
bundling بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
bundles بستهای که حاوی کامپیوتر و نرم افزار و تجهیزات جانبی آن است که با قیمت مخصوص فروخته میشود
that is یعنی
scilicet یعنی
videlicet یعنی
namely <adv.> یعنی
to wit <adv.> یعنی
to wit یعنی
namely یعنی
videlicet یعنی
nee یعنی
that is to say یعنی
in fact یعنی
innuendoes یعنی تشریح
innuendos یعنی تشریح
innuendo یعنی تشریح
an inceptive یعنی میخواهم لرزکنم
dominical یعنی حضرت مسیح
the gentle sex جنس لطیف یعنی زن
what does it meant یعنی چه چه معنی دارد
strangle در مخابرات یعنی دستگاه
this word means a dog این واژه یعنی سگ
the fair sex جنس لطیف یعنی زن
they were made one یعنی باهم عروسی کردند
liable مسئول
accountable مسئول
responsible <adj.> مسئول
answerable مسئول
responsive مسئول
responsible مسئول
in charge <adj.> مسئول
warden مسئول
frankpledge مسئول
goldbrick جنس بی ارزشی که بجای جنس بهاداری فروخته میشود
tea is sold by the kilogramme چایی را کیلویی می فروشند چایی به کیلو فروخته میشود
unbundled اموزش و..... که مستقل از سخت افزارکامپیوتر توسط سازنده سخت افزاری فروخته میشود دسته نشده
vendor فروشنده
sellers فروشنده
monger فروشنده
vender فروشنده
seller فروشنده
sales clerks فروشنده
salesgirl فروشنده
frontsman فروشنده
sales clerk فروشنده
vendors فروشنده
salesgirls فروشنده
salespeople فروشنده
salesperson فروشنده
salespersons فروشنده
saleswoman زن فروشنده
suppliers فروشنده
dealer فروشنده
dealers فروشنده
shopman فروشنده
saleswomen زن فروشنده
salesman فروشنده
alienator فروشنده
salesmen فروشنده
supplier فروشنده
sales woman فروشنده زن
sales man فروشنده
bargainer فروشنده
second که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconding که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconded که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
seconds که هنوز استفاده میشود و دوباره فروخته میشود
dominical وابسته به روز خداوند یعنی یکشنبه
quintessence عنصر پنجم یعنی "اثیر" یا "اتر"
custodian مسئول مرموزات
furnace man مسئول کوره
to hold responsible مسئول قراردادن
to hold responsible مسئول کردن
furnace attendant مسئول کوره
officer on duty افسر مسئول
purchasing officer مسئول خرید
undertaking جواب گو مسئول
authoring system سیستم مسئول
data administrator مسئول داده ها
issue commissary مسئول توزیع
officer in charge افسر مسئول
cupola tender مسئول کوره
cryptographer مسئول رمز
liable for damages مسئول خسارات
wagon master مسئول واگن
lineman's plier انبردست مسئول خط
supplies officer مسئول مواد
accountable مسئول حساب
account مسئول بودن
undertakers جواب گو مسئول
undertaker جواب گو مسئول
That's not my province. من مسئول آن نیستم.
helmsman مسئول سکان
helmsmen مسئول سکان
in charge <idiom> مسئول بودن
custodian مسئول سرپرست
custodians مسئول مرموزات
custodians مسئول سرپرست
Not my department. <idiom> من مسئول نیستم.
traveling man فروشنده سیار
tallyman فروشنده اقساطی
dealers فروشنده معاملات چی
supplier evaluation ارزیابی فروشنده
counter jumper فروشنده دکان
seller's market بازار فروشنده
dealer فروشنده معاملات چی
caveat venditor اخطار به فروشنده
computer vendor فروشنده کامپیوتر
marginal seller فروشنده نهائی
computer salesman فروشنده کامپیوتر
traveling salesman فروشنده سیار
sales man فروشنده سیار
runners فروشنده سیار
sellers surplus مازاد فروشنده
saleswoman بانوی فروشنده
saleswomen بانوی فروشنده
duopoly در انحصار دو فروشنده
seller's option انتخاب فروشنده
salesclerk فروشنده مغازه
seller's option اختیار فروشنده
runner فروشنده سیار
in the dark در رهگیری هوایی یعنی درصفحه رادار من مشهودنیست
splashed در پدافند هوایی یعنی هواپیمای دشمن زده شد
be to blame <idiom> مسئول کارزشت بودن
ambulanceman راننده یا مسئول آمبولانس
demolition firing party گروه مسئول تخریب
courier transfer officer افسر مسئول پیک
tallyman مسئول کنترل محموله
captain of the top مسئول گروه کار
irresponsible غیر مسئول نامعتبر
operations detachment قسمت مسئول عملیات
officer in charge افسر مسئول اجرا
irresponsibly بطور غیر مسئول
shipment sponsor مسئول ارسال کالاها
cryptoguard مسئول حفافت رمز
data base administrator مسئول پایگاه داده ها
have a hand in <idiom> مسئول کاری شدن
corespondent مسئول جواب گویی
demolition firing party گروه مسئول انفجارخرج
anchor detail نفرات مسئول لنگر
afro میباشد
adeni میباشد
aceto میباشد
adeno میباشد
ad میباشد
sequoia میباشد
ads میباشد
afr میباشد
aden میباشد
gallium میباشد
gametophyte میباشد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com