Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
to know for certain
یقین داشتن
Other Matches
sureas a gun
یقین
positivism
یقین
sure
یقین
surer
یقین
certainties
یقین
certain
یقین
positivity
یقین
surest
یقین
surefire
یقین
certitude
یقین
certainty
یقین
to make sure
یقین کردن
to make no doubt
یقین بودن
positive
یقین عملی
surest
ازروی یقین
to feel sure
یقین بودن
to know for certain
یقین دانستن
surer
ازروی یقین
sure
ازروی یقین
positive
یقین معین
you bet
یقین داشته باش
sure enough
میتوان یقین کردکه
avers
از روی یقین گفتن
averring
از روی یقین گفتن
averred
از روی یقین گفتن
aver
از روی یقین گفتن
In all probability. Very likely.
به احتمال خیلی قوی ( قریب به یقین )
irrationlism
اصول عقایدکسانی که رسیدن به مرحله یقین را از طریق اشراق والهام ممکن می دانستند
money to burn
<idiom>
بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
longs
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long-
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longer
میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep down
زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
to keep up
از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
proffering
تقدیم داشتن عرضه داشتن
to have by heart
ازحفظ داشتن درسینه داشتن
differs
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
abhorred
بیم داشتن از ترس داشتن از
meanest
مقصود داشتن هدف داشتن
proffers
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differing
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
proffer
تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered
تقدیم داشتن عرضه داشتن
differ
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
differed
اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hope
انتظار داشتن ارزو داشتن
hopes
انتظار داشتن ارزو داشتن
hoping
انتظار داشتن ارزو داشتن
abhors
بیم داشتن از ترس داشتن از
abhorring
بیم داشتن از ترس داشتن از
reside
اقامت داشتن مسکن داشتن
cost
قیمت داشتن ارزش داشتن
mean
مقصود داشتن هدف داشتن
hoped
انتظار داشتن ارزو داشتن
resided
اقامت داشتن مسکن داشتن
meaner
مقصود داشتن هدف داشتن
resides
اقامت داشتن مسکن داشتن
upkeep
بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for
اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve
چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life
<idiom>
زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
bear
داشتن
to have possession of
داشتن
monogyny
داشتن یک زن
to possess
داشتن
to have
داشتن
to hold
داشتن
bears
در بر داشتن
bears
داشتن
owns
داشتن
bear
در بر داشتن
owning
داشتن
to be feverish
تب داشتن
wanted
کم داشتن
to be in a f.
تب داشتن
to have f.
تب داشتن
want
کم داشتن
redolence
بو داشتن
possessing
داشتن
possesses
داشتن
possess
داشتن
relieving
داشتن
doubting
شک داشتن
relieves
داشتن
relieve
داشتن
lack
کم داشتن
lacked
کم داشتن
doubt
شک داشتن
lacks
کم داشتن
have
داشتن
doubted
شک داشتن
having
داشتن
lackvt
کم داشتن
to go hot
تب داشتن
to hold a meeting
داشتن
owned
داشتن
own
داشتن
intercommon
داشتن
doubts
شک داشتن
lasted
دوام داشتن
lasts
دوام داشتن
bestowing
ارزانی داشتن
bestows
ارزانی داشتن
last
دوام داشتن
suspending
معوق داشتن
overlap
اصطکاک داشتن
overlap
اشتراک داشتن
suspends
معوق داشتن
hunger
اشتیاق داشتن
suspend
معوق داشتن
correlation
ارتباط داشتن
bestow
ارزانی داشتن
bestowed
ارزانی داشتن
affording
استطاعت داشتن
value
گرامی داشتن
values
گرامی داشتن
abhor
تنفر داشتن از
abhorred
تنفر داشتن از
affords
استطاعت داشتن
overlaps
اشتراک داشتن
overlaps
اصطکاک داشتن
valuing
گرامی داشتن
abhorring
تنفر داشتن از
overlapped
اشتراک داشتن
abhors
تنفر داشتن از
overlapped
اصطکاک داشتن
abhor
بیم داشتن از
represent
نمایندگی داشتن
desiring
میل داشتن
declare
افهار داشتن
declares
افهار داشتن
declaring
افهار داشتن
may
امکان داشتن
like
دوست داشتن
liked
دوست داشتن
rolled
تلاطم داشتن
roll
تلاطم داشتن
confides
اعتماد داشتن به
desires
میل داشتن
rolls
تلاطم داشتن
represented
نمایندگی داشتن
requiring
لازم داشتن
requires
لازم داشتن
required
لازم داشتن
require
لازم داشتن
represents
نمایندگی داشتن
affects
تمایل داشتن
affects
دوست داشتن
desire
میل داشتن
affect
تمایل داشتن
affect
دوست داشتن
confided
اعتماد داشتن به
confide
اعتماد داشتن به
likes
دوست داشتن
wish
[would like]
تمایل داشتن
importing
اهمیت داشتن
outclass
برتری داشتن بر
imported
اهمیت داشتن
import
اهمیت داشتن
raises
برپا داشتن
raise
برپا داشتن
outclassed
برتری داشتن بر
outclasses
برتری داشتن بر
spare
دریغ داشتن
minds
در نظر داشتن
spared
دریغ داشتن
mind
تصمیم داشتن
mind
در نظر داشتن
minding
تصمیم داشتن
minding
در نظر داشتن
fluctuates
نوسان داشتن
fluctuated
نوسان داشتن
fluctuate
نوسان داشتن
debts
بدهی داشتن
debt
بدهی داشتن
minds
تصمیم داشتن
outclassing
برتری داشتن بر
varies
فرق داشتن
tolerating
طاقت داشتن
tolerates
طاقت داشتن
tolerated
طاقت داشتن
tolerate
طاقت داشتن
vibrating
ارتعاش داشتن
vibrates
ارتعاش داشتن
vibrated
ارتعاش داشتن
vibrate
ارتعاش داشتن
scoots
سرعت داشتن
scooting
سرعت داشتن
scooted
سرعت داشتن
scoot
سرعت داشتن
deserves
استحقاق داشتن
deserve
استحقاق داشتن
believes
گمان داشتن
implies
دلالت داشتن
imply
دلالت داشتن
to think
[of]
عقیده داشتن
dubitation
تردید داشتن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com