English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
cavalry unit یکان سوار نظام
Other Matches
horse guards گارد مخصوص سواره نظام گارد سوار نگهبان سوار
cavalry man سوار در سوار نظام
light horse سوار نظام سبک اسلحه
chevalier سرباز سواره نظام و مسلح سوار
cavalier سوار نظام کاوالیه خوش لباس و پرزرق و برق
embarkation element یکان مخصوص کمک به بارگیری یا سوار شدن
detachments یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachment یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
marxist economics نظام اقتصادی که در ان افکارکارل مارکس و طرفدارانش مد نظر است و بر اساس ان استثمار نظام سرمایه داری سرانجام کارگران را فقیرخواهد ساخت و عاقبت بحرانهای اقتصادی و سقوط نظام سرمایه داری را بوجودخواهد اورد
zeroed out ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
staging سوار شدن یا سوار کردن پرسنل در ناو یا هواپیما استقرار موقت
to ride and tie اسپیرا بشراکت سوار شدن بدین سان که یکی سوار ان شده جلورود
force augmentation تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
visit of courtesy بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenants یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
tenant یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
embarked سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarks سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embark سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
embarking سوار کردن وسایل و بار درکشتی یا خودرو سوار شدن به داخل وسیله نقلیه رفتن
subactivity یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
designation عنوان یکان یاشخص معرف یکان
detailing شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail شرح مفصل یکان بقیه یکان
parent یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
combat arms یکان رزمی یکان درگیر در رزم
line replacement یکان تعویض کننده یکان جبهه
designations عنوان یکان یاشخص معرف یکان
transfer processing امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
tactical element یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
cavalry سوار نظامی سوار اسبی
shadower یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
dress left از چپ نظام یا از راست نظام
command information program برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
readiness condition وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
aeromedical unit یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
casualty staging unit یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
division slice یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
staging unit یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
chuck سه نظام
trends نظام
trend نظام
systems نظام
system نظام
chucked سه نظام
left d. نظام به چپ
military نظام
chucks سه نظام
dual price system نظام دو قیمتی
horse سواره نظام
factory system نظام کارخانهای
filing system نظام بایگانی
communication system نظام ارتباطی
foot infantry پیاده نظام
double standard نظام دو معیاری
communist system نظام کمونیستی
order نظام معماری
hand operated chuck سه نظام دستی
phonology نظام صوتی
conversational system نظام محاورهای
communism نظام اشتراکی
drill chuck سه نظام مته
conscription نظام وفیفه
dynamic system نظام پویا
economic system نظام اقتصادی
delusional system نظام هذیانی
feudalism نظام زمینداری
cutter chuck سه نظام فرز
military service نظام وفیفه
cavalry سواره نظام
educational system نظام اموزشی
credit system نظام اعتباری
chuck صفحه نظام
boring chuck سه نظام مته
accounting system نظام حسابداری
action system نظام عمل
centralized system نظام متمرکز
agrarian system نظام ارضی
caste system نظام کاستی
capitalist system نظام کاپیتالیسم
biosystem نظام زیستی
dragoon سواره نظام
banking system نظام بانکداری
dragoons سواره نظام
biological system نظام زیستی
barter system نظام پایاپای
binary system نظام دو نمادی
chuck wrench اچار سه نظام
horseman سواره نظام
system نظام سیستم
systems نظام سیستم
colonial system نظام استعماری
collectivism نظام اشتراکی
cognitive system نظام شناختی
military مربوط به نظام
closed system نظام بسته
chuck دستگاه نظام
chucked دستگاه نظام
infantry پیاده نظام
chucked صفحه نظام
chucks دستگاه نظام
chucks صفحه نظام
class system نظام طبقاتی
barter system نظام تهاتری
open system نظام باز
underdetermined system نظام نامعین
value system نظام ارزشها
market system نظام بازار
man power مشمولین نظام
price system نظام قیمت
price system نظام قیمتی
tax system نظام مالیاتی
landlordism نظام اربابی
welfare system نظام رفاهی
yeomanry سواره نظام
miniature system خرده نظام
code نظام نامه
systems analysis نظام شناسی
systematization نظام دهی
system dynamics پویائی نظام
musculature نظام عضلانی
modern system نظام جدید
modern system نظام نوین
mnemonic system نظام یادیار
taylorism نظام تیلور
social system نظام اجتماعی
the military profession کار نظام
jaw chuck سه نظام فک دار
mechanism of the organ نظام تشکیلات
skirmisher پیاده نظام
exemption معافی نظام
serfdom system نظام سرفی
sensorium نظام حسی
serfdom نظام دهقانی
mixed system نظام مختلط
serfdom نظام رعیتی
regulations نظام نامه
household system نظام خانوادگی
socialism نظام اشتراکی
household system نظام تولیدخانوادگی
serviced نظام وفیفه
incentive system نظام تشویقی
service نظام وفیفه
serfdom system نظام رعیتی
slackers فراری ازخدمت نظام
chuck lathe سه نظام ماشین تراش
clamping chuck سه نظام بست دار
infantrymen جمعی پیاده نظام
infantrymen سرباز پیاده نظام
cosmology نظام عالم وجود
cosmologies نظام عالم وجود
simultaneous equation system نظام معادلات همزمانی
infantryman جمعی پیاده نظام
infantryman سرباز پیاده نظام
social security system نظام تامین اجتماعی
systematized delusions هذیانهای نظام یافته
national service خدمت نظام وظیفه
conscripting مشمول نظام کردن
constitutions نظام نامه مزاج
constitution نظام نامه مزاج
military service خدمت نظام وفیفه
conscripts مشمول نظام کردن
conscripted مشمول نظام کردن
conscript مشمول نظام کردن
society نظام اجتماعی گروه
infantry رسته پیاده نظام
monarchical هواداری نظام شاهی
systems approach رویکرد نظام نگر
wage system نظام پرداخت دستمزد
caste system نظام طبقهای منفصل
cosmos نظام عالم وجود
capitalist system نظام سرمایه داری
to bear arms خدمت نظام کردن
to enter the military داخل نظام شدن
voluntaryist مخالف نظام وفیفه
bimetallism نظام پولی دو فلزی
voting system نظام رای گیری
army regulation نظام نامه ارتشی
societies نظام اجتماعی گروه
slacker فراری ازخدمت نظام
grabby نفر پیاده نظام
extended family system نظام فامیلی گسترده
electrically operated chuck سه نظام با عملکرد الکتریکی
effective tax system نظام موثر مالیاتی
light infantry پیاده نظام سبک
merit system نظام شایستگی نگر
drill socket [مخروطی سه نظام مته]
ironside نام سواره نظام
dragonnades بوسیله سواره نظام
doughboy سرباز پیاده نظام
foot soldier سرباز پیاده نظام
dough boy سرباز پیاده نظام
exchange rate system نظام نرخ ارز
federal reserve system نظام فدرال رزرو
gold standard نظام پایه طلا
gold standard نظام پولی طلا
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com