English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (13 milliseconds)
English Persian
base unit یکای اصلی واحد اصلی
fundamental unit یکای اصلی واحد اصلی
Other Matches
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
VL bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
VL local bus مین کنترل مستقیم از طریق باس اصلی روی پردازنده اصلی و برقراری ارسال داده خیلی سریع بین حافظه اصلی و کارت جانبی بدون استفاده از پردازنده
main unit واحد اصلی
cpu بخش اصلی CPU شامل ALU واحد کنترل
masters سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
mastered سیستم با کامپیوتر کنترل اصلی و یک فرعی که از اصلی دستور می گیرد
master data file پرونده مشخصات اصلی امادنظامی پروند خصوصیات اصلی اماد
acciaccatura نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
on board که در تخته اصلی یا PCB اصلی قرار دارد
initial reserves ذخایر اصلی احتیاط اولیه یا اصلی
generation کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
prototypal وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
main guard نیروی جلودار اصلی حفاظ اصلی
prototypic وابسته به طرح اصلی یا نمونه اصلی
first generation computer کپی اصلی تصویر یا متن اصلی
stapling جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
stapled جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
staple جزء اصلی هر چیزی قلم اصلی
generations کپی اصلی تصویر اصلی یا متن
mainstays مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
mainstay مهار اصلی که از نوک شاه دگل تا پای دگل جلو امتداد دارد تکیه گاه اصلی
anastylosis [واژه ای برای ساختار دوباره سازی ساختمان با مواد اصلی و بر طبق سیستم ساختار اصلی]
base camp پایگاه اصلی کمپ اصلی
master file فایل اصلی پرونده اصلی
expansion slots شکاف ها یا فضاهای خالی درون کامپیوتر اصلی برای اتصال تخته مدارهای کوچک به تخته مدار اصلی بکار می روند
matters بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattering بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
mattered بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
matter بخش اصلی متن روی صفحه که متن یا خط اصلی قرار می گیرد
DIMM سیستم مرتب کردن قط عات حافظه RAM در دوطرف کارت کوچک که قابل درج روی تخته اصلی کامپیوتر است تا حافظه اصلی بروز شود
amps واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
ampere واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
amp واحد اصلی SI در جریان الکتریکی که به عنوان جریان جاری در یک مقاومت یک اهمی ولتاژ یک ولت دارد
externals که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
external که به کامپیوتر اصلی وصل است . 2-هر وسیلهای که ارتباطات بین کامپیوتر و خودش را ممکن می سازد ولی مستقیماگ توسط کامپیوتر اصلی پردازش نمیشود
elegant یک برنامه با کمترین مقدارحافظه اصلی طراحی یک برنامه کارا که با کم کردن تعداد دستورالعملهای بکاربرده شده برای انجام کارهای گوناگون از حداقل ممکن حافظه اصلی استفاده کند
ip واحد نمایش مخصوص که به کار بردن امکان میدهد صفحات ویدیو متن ویرایش کنند پیش از ارسال آنها به پایگاه داده اصلی
scsi پیشرفتی که باعث باسن داده پهن تر از JCSI اصلی میشود به طوری که میتواند داده بیشتری را در واحد زمانی ارسال کند
FEP پردازنده بین منبع ورودی و کامپیوتر اصلی که کار آن این است که داده دریافتی را پیش پردازش کند تا بار کاری کامپیوتر اصلی را کم کند
logical واحد اطلاعات آماده پردازش که لزوما شبیه داده اصلی در فضای ذخیره سازی نیست که ممکن است حاوی داده کنترل و... باشد
pilot tunnel تونل کوچکی که جلو تونل اصلی حفر میشود تا شیب وسمت واقعی تونل اصلی که بایستی حفر گردد تعیین شودو به تونل راهنما معروف است
body 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
bodies 1-بخش اصلی در یک متن 2-بخش اصلی یک برنامه
authentic document اصل سند مدارک اصلی سند اصلی
source 1-لیست کردن متن به صورت اصلی . 2-لیست کردن برنامه اصلی
standby سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
standbys سیستم ثانویی سیستم اصلی , که وقتی سیستم اصلی خراب شود استفادهمی شود
echo check بررسی صحت عملیات ارسال اطلاعات که در ان اطلاعات دریافت شده به منبع اصلی برگشت داده شده و با اطلاعات اصلی مقایسه میشودمقابله به کمک طنین بررسی طنین
master compass قطبنمای الکتریکی اصلی قطبنمای اصلی
input/output فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود
elementary اصلی
elementarily اصلی
initialing اصلی
normative اصلی
functional اصلی
initialled اصلی
originals اصلی
initials اصلی
primitive اصلی
initialling اصلی
native code کد اصلی
firsthand اصلی
fundamental اصلی
prime اصلی
main line خط اصلی
parent اصلی
primary اصلی
main lines خط اصلی
immanent اصلی
ingrown اصلی
main door در اصلی
isogeny هم اصلی
main deck پل اصلی
radicals اصلی
radical اصلی
line link خط اصلی
primarily اصلی
aboriginal اصلی
aboriginals اصلی
germinal اصلی
primed اصلی
primes اصلی
main stem خط اصلی
elemental اصلی
essential اصلی
essentials اصلی
intrinsic اصلی
primordial اصلی
first-hand اصلی
quintessential اصلی
seminal اصلی
principle اصلی
arch اصلی
fundametal اصلی
main attack تک اصلی
text اصلی
masters اصلی
mainline خط اصلی
mainline اصلی
mainlined خط اصلی
mainlined اصلی
mainlines خط اصلی
mainlines اصلی
rudimental اصلی
majoring اصلی
organic اصلی
mainlining خط اصلی
mainlining اصلی
inherent اصلی
arches اصلی
arch- اصلی
essential <adj.> اصلی
major <adj.> اصلی
quintessential <adj.> اصلی
substantive [essential] <adj.> اصلی
vital <adj.> اصلی
head اصلی
master اصلی
mastered اصلی
cardinal اصلی
trunks خط اصلی
cardinals اصلی
trunk خط اصلی
major اصلی
basic اصلی
original اصلی
genuine اصلی
initialed اصلی
primal اصلی
initial اصلی
basics اصلی
principals اصلی
main خط اصلی
principal اصلی
majored اصلی
texts اصلی
proto اصلی
main <adj.> اصلی
base of origin مبداء اصلی
base piece توپ اصلی
substance ماده اصلی
habitats جای اصلی
substances ماده اصلی
primary مقدماتی اصلی
parant metal فلز اصلی
constituent جزء اصلی
constituents جزء اصلی
initial thrust ضربه اصلی
authentic document مدرک اصلی
backing metal فلز اصلی
basic pay حقوق اصلی
basic ration جیره اصلی
basic shaft محور اصلی
basic size اندازه اصلی
basic variable متغیر اصلی
habitat جای اصلی
inessentials غیر اصلی
principals شرکت اصلی
hardware دستگاههای اصلی
trunk سیم اصلی
trunks سیم اصلی
initial اصلی اغازی
initial پاراف اصلی
initialed پاراف اصلی
initialing اصلی اغازی
initialing پاراف اصلی
initialled اصلی اغازی
initialled پاراف اصلی
initialling اصلی اغازی
initialling پاراف اصلی
initials اصلی اغازی
principals مجرم اصلی
principal شرکت اصلی
matador گاوباز اصلی
matadors گاوباز اصلی
mainframe سیستم اصلی
mainframes سیستم اصلی
master مدل اصلی
mastered مدل اصلی
masters مدل اصلی
subject matter موضوع اصلی
kernel هسته اصلی
kernels هسته اصلی
literal معنی اصلی
principal مجرم اصلی
initials پاراف اصلی
mother countries کشور اصلی
mother country کشور اصلی
main lines کانال اصلی
mainspring انگیزه اصلی
mainspring دلیل اصلی
avenue خیابان اصلی
avenues خیابان اصلی
primary colours رنگهای اصلی
meat غذای اصلی
meats غذای اصلی
main road جاده اصلی
main road راه اصلی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com