Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
quinquereme
یکجورکرجی که پنج ردیف پاروزن داشت
Other Matches
coracles
یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
coracle
یکجورکرجی که ازجگن یا بیدساخته دورانرا چرم یامشمع میگیرند
Jaldar
[نوعی طرح پاکستانی که در آن ردیف های لوزی شکل و هشت وجهی بصورت یک ردیف در میان بافته می شوند.]
rowers
پاروزن
oarman
پاروزن
rower
پاروزن
oarsmen
پاروزن
oarsman
پاروزن
terraced houses
خانههای در یک ردیف ردیف خانه ها
galley slave
غلام پاروزن
sculler
پاروزن در مسابقه
double banked
دارای دوردیف پاروزن
stern wheeler
پاروزن عقب کشتی
minute book
دفتر یاد داشت یاد داشت نامه
stretchers
تکیه گاه پای پاروزن
stretcher
تکیه گاه پای پاروزن
sternman
پاروزن قسمت عقب قایق باریک
row marker
دستک نشانه ردیف مین علامت ردیف مین
power 0
تلاش برای سرعت بیشتر ضمن مسابقه با 02 پاروزن پی درپی
conservation
داشت
article had two notes
داشت
dwelt
منزل داشت
note book
دفتریاد داشت
expectantly
با چشم داشت
expectations
چشم داشت
factum
یاد داشت
expectation
چشم داشت
talents
درون داشت
talent
درون داشت
talented
درون داشت
apanage
اختصاص داشت
when will women have the vote?
خواهند داشت
durst
زهره داشت
he loved her dear
اوبسیاردوست داشت
he adored that woman
ان زن رابسیاردوست می داشت
without letted
باز داشت
ephebe
شهری که از 81 تا 02 سال داشت
He looked well groomed . He had a tidy appearance .
سرووضع مرتبی داشت
block note paper
دسته کاغذیاد داشت
it had a europeanlook
نمود اروپایی داشت
he complained with reason
داشت که گله میکرد
he kept me waiting
مرامنتظریامعطل نگاه داشت
outlook
منظره چشم داشت
marrige of convenience
پیوند با چشم داشت
annotator
یاد داشت کننده
i will note it down
یاد داشت میکنم
disposure
نمایش عرضه داشت
to make a note of
یاد داشت کردن
to set down
یاد داشت کردن
to minute down
یاد داشت کردن
to take down
یاد داشت کردن
to take notes of
یاد داشت برداشتن از
to make a minute of
یاد داشت کردن
writing pad
دسته یاد داشت
the dog wasled
سگ بند در گردن داشت
He was looking for you.
داشت دنبالت می گشت
prospectiveness
چشم داشت به اینده
She was talking to (with ) a friend .
داشت با دوستش صحبت می کرد
he was in purpose to do it
در نظر داشت که ان کار رابکند
he sold the good ones
هرچه خوب داشت فروخت
fusileer
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
There will be a delay of 8 minutes.
8 دقیقه تاخیر خواهد داشت.
he would be sure to like it
یقینا انرادوست خواهد داشت
fusilier
سربازی که تفنگ چخماقی داشت
All his belongings were stolen .
هرچه داشت بردند (دزدیدند)
The girl was penciling her eyebrows .
دخترک داشت ابروهایش را می کشید
He was running like a madman.
عین دیوانه ها داشت می دوید
Did you get much ( any ) benefit from your holiday ?
تعطیلات برایت فایده ای داشت ؟
durst
جرات داشت جسارت کرد
prospect of success
چشم داشت یا امید کامیابی
no song no supper
تانخوانی شام نخواهیم داشت
it weighed kilogrammes
بود سه کیلوگرم وزن داشت
that point was of p interest
ان نکته جالبیست ویژهای داشت
on old woman past sixty
پیرزنی بیش از شصت سال داشت
og
الفبای پیشین و ایرلندی که 02 حرف داشت
marshalsea
دادگاهی که marshal knightبر ان ریاست داشت
His request was in the nature of a command.
خواهش اوحالت حکم ودستور را داشت
count palatine
قلمرو خود امتیازات شاهانه داشت
He wanted to incite the people.
قصد داشت مردم راتحریک کند
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
notate
یادداشت برداشتن یاد داشت کردن
to preach from notes
از روی یاد داشت وضع کردن
pistole
سکه زرکه بیشتردراسپانی رواج داشت
life is not worth an hour's p
ساعتی هم نمیتوان به زندگی اطمینان داشت
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
he made me wait
مرا منتظر یا معطل نگاه داشت
The bus stopped for fuel
[ to get gas]
.
اتوبوس نگه داشت تا بنزین بزند.
of livery
ایانوکر جامه ویژه داشت یاجامه ساده
on shall from a quo rum
جلسهای که باحضورنصف اعضابعلاوه یک تن رسمیت خواهد داشت
to serve a notice on some one
اخطار یا یاد داشت برای کسی فرستادن
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
no paternosterŠno p
تادعای ربانی نخوانی پول نخواهی داشت
groschen
سکه سیم المانی که پیشتر رواج داشت
She married a man old eonugh to be her father.
با مردی که جای پدرش را داشت ازدواج کرد
lostlabour
کارذوقی که کننده انراچشم داشت پاداش نیست
kreutzer
نام سکه مس وسیم که پیشتردرالمان واطریش رواج داشت
The judge will have the final say on the matter.
قاضی حرف آخر را در این موضوع خواهد داشت.
He had the air of a frightened(scared)child.
حالت بچه ای را داشت که وحشت زده شده بود
complete transaction
معامله قطعی و تمام شده که دنباله نخواهد داشت
nestorianism
عقیده نسطوریان اعتقاد باینکه عیسی دو ذات جداگانه داشت
parnassian
نام کوهی در یونان مرکزی که اختصاص داشت به الهه شعر
that book will immortalize him
ان کتاب نام اورا تا جاویدان زنده نگاه خواهد داشت
record prices
بهترین نرخ هائی که تاکنون یاد داشت یا ثبت شده
wracked
ردیف
wracks
ردیف
line
ردیف
lines
ردیف
classing
ردیف
octachord
ردیف
ranged
ردیف
range
ردیف
deque
ردیف
columns
ردیف
column
ردیف
sequences
ردیف
sequence
ردیف
cues
ردیف
cue
ردیف
racks
ردیف
racked
ردیف
row
ردیف
class
ردیف
classes
ردیف
classed
ردیف
rowed
ردیف
rack
ردیف
rows
ردیف
rank
ردیف صف
ranks
ردیف صف
ranks
ردیف
tier
ردیف
rank
ردیف
ranges
ردیف
runs
ردیف
ranked
ردیف صف
tiers
ردیف
run
ردیف
ranked
ردیف
critical engine
موتوری که از کارافتادن یانقص ان تاثیر زیادی درعملکرد هواپیما خواهد داشت
lance corporal
هم ردیف سرجوخه
tiers
ردیف افقی
realigns
ردیف کردن
tiers
ردیف کردن
series
سلسله ردیف
align
ردیف کردن
realigning
ردیف کردن
realigned
ردیف کردن
realign
ردیف کردن
rows
ردیف کردن
rows
ردیف مین
tiers
ردیف شدن
tiers
ردیف صندلی
succession
ردیف جانشینی
aligning
ردیف کردن
aligns
ردیف کردن
seriated
ردیف شده
spooler
برنامه ردیف گر
seriation
ردیف کردن
single file
یک ردیف ستون
successions
ردیف جانشینی
ranges
سلسله ردیف
tier
ردیف افقی
tier
ردیف کردن
serially
بطور ردیف
aligned
ردیف کردن
tier
ردیف شدن
tierced
ردیف دار
tier
ردیف صندلی
shaw
ردیف درختان
range
سلسله ردیف
tierced
ردیف شده
file number
شماره ردیف
patterns
ردیف بندی
row
ردیف سطر
filed
ردیف صف به صف کردن
file
ردیف صف به صف کردن
single line
ردیف مجزا
colonnades
ردیف ستون
aline
ردیف شدن
pattern
ردیف بندی
clavier
ردیف مضراب
clavier
ردیف جا انگشتی
row
ردیف کردن
single line
ردیف تکی
string
ردیف سلسله
rows
ردیف سطر
hedgerow
ردیف خاربن
item number
شماره ردیف
hedgerows
ردیف خاربن
rowed
ردیف مین
rowed
ردیف کردن
in a row
ردیف شده
row
ردیف مین
colonnade
ردیف ستون
ranged
سلسله ردیف
rowed
ردیف سطر
He was killed when his parachute malfunctioned.
بخاطر اینکه چترش کار نکرد
[عیب فنی داشت]
او
[مرد]
کشته شد.
paphian
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
row
ردیف چند خانه
rows
ردیف چند خانه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com