English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
net ball یکجور توپ بازی که توپ بایداز حلقهای که توری درزیران گذاشته اندردشود
Other Matches
newmarket یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
mignonette یکجور توری فریف سبز مایل به سفید
persiennes یکجور پشت پنجرهای که تیکههای چوب یا اهن نازک راترک ترک ... کار گذاشته اند
ringthe bull بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
lansquenet یکجور بازی گنجفه
muggins یکجور بازی دومینو
omber or ber یکجور بازی گنجفه
rounders یکجور بازی گوی وچوگان
crickets زنجره یکجور گوی بازی
cricket زنجره یکجور گوی بازی
cribbage یکجور بازی ورق شبیه رامی
piquet یکجور بازی ورق که برکهای از7دران بکارنمیرود
noughts and crosses یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
rackets یکجور توپ بازی با چوگانی که انرا racket میگویند
halma یکجور بازی روی صفحهای که 652 خانه چارگوش دارد
sand iron یکجور چوگان در بازی گلف که با ان گوی را از میان ریگ بلند میکنند
ninepins یکجور بازی با نه میله چوبی که انهارابا گوی چوبی می خوابانند
maud یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
continental shelf مقداری از خاک زیر اب دریا که از حاشیه ابهای ساحلی یک کشورشروع و به خطی که از ان اولین شیب تند قعر دریا اغاز میشود و ارتفاع ان باید بایداز سطح دریا 002 متر باشدختم میشود
incurved تو گذاشته
in pawn گرو گذاشته
new laid تازه گذاشته
included تو گذاشته تو مانده
of ripe years پابسن گذاشته
new-laid تازه گذاشته
shinny بازی هاکی که با توپ چوبی بازی شود چوب بازی هاکی
stay behind نیروی جا گذاشته شده
He is through ( done ) with politics . سیاست را بوسیده وکنار گذاشته
I have pledged ( staked ) my reputation on it . شهرتم را درگروی اینکار گذاشته ام
I am wearing my hat at an angle . کلاهم را کج ( یکوری ) سرم گذاشته ام
quartus چهارمی شخص گذاشته وبارقم
on sale در معرض فروش گذاشته شده
ring cartilage حلقهای
ring tailed دم حلقهای
gyrating حلقهای
armillary حلقهای
cricoid حلقهای
areolar حلقهای
gyrate حلقهای
annular حلقهای
gyrated حلقهای
gyrates حلقهای
specific devise زمین مشخصی که به ارث گذاشته شود
the price was not reasonable بهای گزافی بران گذاشته بودند
closed chain زنجیر حلقهای
bicyclo compound ترکیب دو حلقهای
metamerism تشکیل حلقهای
cyclic reactance راکتانس حلقهای
loop antenna انتن حلقهای
ring structure ساختار حلقهای
extracyclic برون حلقهای
cyclic impedance ناگذرایی حلقهای
cyclic admittance گذرایی حلقهای
cyc;ization حلقهای شدن
cycloalkanes الکانهای حلقهای
parrel طناب حلقهای
quasi cyclic شبه حلقهای
girdle حلقهای بریدن
loop structure ساختار حلقهای
tricyclic drugs داروهای سه حلقهای
ring counter شمارنده حلقهای
girdles حلقهای بریدن
cyclic compound ترکیب حلقهای
ring network شبکه حلقهای
girdled حلقهای بریدن
bicyclic compound ترکیب دو حلقهای
loop sling بند حلقهای
girdling حلقهای بریدن
spot shot ضربه به گویی که در نقطه معین گذاشته شده
He had a cigar between his lips . یک سیگار برگ گذاشته بود گوشه لبش
multireel file پرونده چند حلقهای
macrocyclic musks مشکهای درشت حلقهای
ring shift تغییر مکان حلقهای
macrocyclic effect اثر درشت حلقهای
infinite حلقهای که خروج ندارد.
token ring network شبکه نشانه حلقهای
plate mark طرف ودولت روی سیمینه وزرینه گذاشته میشود
lipping قطعه چوبی که در ترک یاشکاف کمان گذاشته شده
gingall یکجورتفنگ سنگین که روی پایهای گذاشته اتش میکنند
stay behind باقی گذاشته شده نیروی باقیمانده در منطقه دشمن
ring sight شکاف درجه حلقهای یا دایرهای
key-rings حلقهای که بدان کلید می اویزند
key-ring حلقهای که بدان کلید می اویزند
multireel sorting مرتب کردن چند حلقهای
link belt نوار حلقهای جداشونده فشنگ
fused ring system سیستم حلقهای جوش خورده
inner loop حلقهای درون حلقه دیگر
dehydrocyclization حلقهای شدن با هیدروژن زدایی
Any reform of the insurance law must be left to the future. هر اصلاح قانون بیمه باید به آینده باقی گذاشته شود.
dog cart یکجورگردونه دوچرخه که کرسیهای ان پشت بپشت گذاشته شده وبرای
fly speck گه یاکثافت مگس که بشکل خال یانقطهای درجایی گذاشته شود
succeeding spot نقطه بعدی که توپ باید انجابه زمین گذاشته شود
chip off the old block <idiom> (هرچی گذاشته اون برداشته)رفتار مشابه به والدین داشتن
Any reform of the pension law must be left to the future. هر اصلاح قانون بازنشستگی باید به آینده باقی گذاشته شود.
harlequinade بخشی ازنمایش یالال بازی که لوده دران بازی میکند لودگی
frame مدت زمان به کیسه انداختن تمام گویهای بازی اسنوکر یک دهم از بازی بولینگ
misplay بازی بد واز روی ناشیگری غلط بازی کردن
gamesmanship مهارت در بردن بازی بدون تخلف از مقررات بازی
cutthroat بازی 3 نفره که هریک به نفع خود بازی میکند
cyclic کد حلقهای که مربوط به اعداد دهدهی میشود
nose ring حلقهای که به بینی گاومیزنند تا بدان اورابکشند
planch صفحهای از گل نسوزکه برای نگاه داشتن چیزی که دراتش گذاشته اندبکارمیرود
music stands میزی که نت های موسیقی را روی آن گذاشته و جلو نوازنده قرار میدهند
game وسیله ROM که حاوی کد برنامه برای بازی کامپیوتری است و در کنسول بازی نصب میشود
shinney بازی هاکی که باتوپ چوبی بازی شود
kiss in the ring بازی بگیرماچ کن :بازی که دران پسریادختری ....تااوراببوسد
dib ریگ بازی قاپ یا ریگی که با ان بازی می کنند
to make a trick با کارت شعبده بازی کردن [ورق بازی]
fire fight ترقه بازی اتش بازی مبادله تیراندازی
slush funds بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
ostensorium فرف سیمین ی زرینی که هنگام عشاربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
anchor block بلوکهایی که جهت مهار کردن لوله هنگام نصب کار گذاشته میشوند
slush fund بودجه یا پولیکه برای رشوه دادن یا تطمیع و غیره کنار گذاشته میشود
laces توری
hairnet توری سر
meshes توری
grids توری
grid توری
hairnets توری سر
net توری
filter توری
filters توری
nets توری
lacing توری
gratings توری
grating توری
nett توری
lace توری
mesh توری
meshing توری
inning گیمی که بازیگر سرویس زده و ان را باخته فرصت برای نوبت هر بازی بیلیارد یاکروکه یک بخش از بازی بولینگ
discs حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
disc حلقهای که تیغههای یک مرحله از کمپرسور روی ان قرار میگیرد
metameric در وزن و ترکیب برابر و درخواص شیمیایی دگرگون حلقهای
ostensory فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان دران گذاشته نمایش میدهند
hallmark عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
foot block قژعه چوبی یا فلزی کوچکی که در زیر ستون و روی خاک کار گذاشته میشود.
monstrance فرف سیمین یا زرینی که هنگام عشا ربانی نان رادران گذاشته نمایش میدهند
exchange control جلوگیری از ورودامتعه خارجی به وسیله محدود کردن ارزی که دراختیار واردکننده گذاشته میشود
hallmarks عیاری که از طرف زرگر یا دولت روی الات سیمین وزرین گذاشته میشود انگ
mantles کلاه توری
lantern چراغ توری
mantle کلاه توری
screen grid توری غربال
lanterns چراغ توری
mantle توری چراغ
mantles توری چراغ
lattices توری منظم
reflection grating توری بازتاب
networks شبکه توری
network شبکه توری
ruche پارچه توری
wire gauze توری سیمی
scramble net پله توری
lattice توری منظم
netting توری دوزی
mantle burner چراغ توری
meat safe قفسه توری
imitation lace توری بدل
ruching پارچه توری
imitation lace توری نما
incandescent mantle توری چراغ
control grid توری کنترل
mantle lamp چراغ توری
mesh connection اتصال توری
jet blast deflector توری محافظ
Flugelaltar توری کاری
meshwork توری بافی
diffraction grating توری پراش
fancywork توری دوزی
brass screen توری برنجی
charlatanic امیخته بازبان بازی یاچاچول بازی
harlepuinade نمایش لال بازی ودلقک بازی
crampet game بازی خفه بازی کم فضای شطرنج
liquidity perference جدولی که میزان پولهایی را که مردم جهت استفاده از ربح انهاراکد گذاشته اند نشان میدهد
message تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
counter دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
messages تعداد بیتهایی که یک پیام را نگه می دارند و در یک شبکه حلقهای می چرخند
loop حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
loops حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
looped حلقهای که انتها ندارد مگر اینکه برنامه متوقف شود
vorticel جانور ذره بینی حلقهای شکل که در اب ایستاده زندگی میکند
countered دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
countering دو مسیر سیگنال که در دو جهت مخالف ارسال میشوداطراف شبکه حلقهای
star thistle قنطوریون ستارهای گل توری
metal gauze بافت توری فلزی
fan tracery طاق توری کاری
guipure پارچه توری گلدار
drawnwork حاشیه توری پارچه
tat حاشیه توری گذاشتن
flashback screen توری مانع شعله
tat توری حاشیه بافتن
gauze brush زغال توری شکل
tatting توری حاشیه لباس
Lattice [order] توری [ترتیب] [ریاضی]
gauze نوعی بافت توری
wire netting بافت توری سیمی
lattice network شبکه توری منظم
macrame knot گره توری بافی
self- حلقهای که هر محل یا دستیابی ثبات را در حین اجرا به محلی که بودند بر می گرداند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com