Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
pitchstone
یکجور خاره اتش فشانی که خاصیت شیشه و صیقل زفت رادارا است
Other Matches
propylite
یکجور خاره اتش فشانی که در برخی کانهای سیم خیزیافت میشود
peperino
خاره اتش فشانی سبک وسوراخ سوراخ که از شن وخاکستر درست شده است
phonolite
خاره اتش فشانی که تخته سنگ تازه ازموه گرفته ان چون چکش بخوردصدامیدهد
obsidian
شیشه اتش فشانی
obsidian
مواد اتش فشانی سیاه ماننداست به شیشه بطری
vitrescence
امادگی برای تبدیل به شیشه خاصیت شیشهای
vitrescent
اماده برای تبدیل به شیشه دارای خاصیت شیشهای
pneumaticity
خاصیت بادی یا هوایی خاصیت چیزی که با هوای فشرده کار میکند
actinism
خاصیت نیروی تشعشعی مخصوصا در نواحی مرئی وغیرمرئی ماوراء بنفش که خاصیت شیمیایی پیدا میکند
maud
یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
broaches
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broach
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broached
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
broaching
ارتفاع دندانههای ان در طول میله به تدریج زیاد میشودکه از ان به عنوان ابزار یاتیغه صیقل کاری سوراخهای روی یک فلز و یا به عنوان یک ابزار صاف بدون دندانه برنده به منظور صیقل دادن داخل سوراخهای محورهای ساعتهای مچی استفاده میشود
newmarket
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
igneous
اتش فشانی
moya
گل اتش فشانی
volcanicity
حالت اتش فشانی
rocked
خاره
rock
خاره
rocks
خاره
lapillus n
خرده سنگ اتش فشانی
ink bottle
شیشه مرکب شیشه جوهر
glassman
تاجر شیشه شیشه ساز
plate glass
شیشه سنگ شیشه تختهای
rocklike
خاره مانند
rock bound
خاره بست
monticule
تپه کوچک اتش فشانی برامدگی
flatbed
وسیلهای با شیشه مسط ح که کار هنری روی آن قرار می گیرد نوک اسکن زیر شیشه حرکت میکند و تصویر را به فایل گرافیکی تبدیل میکند
rendrock
دینامیت خاره شکن
rocked
سنگ خاره صخره
rock
سنگ خاره صخره
rockery
خاره یاصخره مصنوعی
rocks
سنگ خاره صخره
rock work
خاره یا صخره مصنوعی
rockeries
خاره یاصخره مصنوعی
batholith
نوعی سنگ چخماقی وسنگ اتش فشانی
basalt
نوعی سنگ چخماق یااتش فشانی سیاه
solfatara
ناحیه اتش فشانی که گازهای گوگردی از ان متصاعد میشود
krantz
خاره هایی که دیواری ازانهادرست شود
brushwork
هر کاری که با قلممو یا خاره انجام شود
limpet
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
limpets
جانور نرم تن خاره چسب صدف کوهی
facing
صیقل
facings
صیقل
slicker
صیقل زن
polishes
صیقل
polish
: صیقل
furbisher
صیقل گر
burnishes
صیقل
polishes
: صیقل
polish
صیقل
burnish
صیقل
polishing file
سوهان صیقل
burnishing
صیقل دادن
fairing
صیقل کاری
varnishes
جلا صیقل
burnishing
صیقل کاری
polish
صیقل دادن
polishes
صیقل دادن
blindage
صیقل کاری
varnished
جلا صیقل
varnish
جلا صیقل
burnishes
صیقل دادن
burnish
صیقل دادن
lustre
صیقل پرداخت
polishing
صیقل دادن
gloss
صیقل دادن
varnishing
جلا صیقل
lustreer
درخشندگی صیقل
glaze
صیقل کردن
glazes
صیقل کردن
weathered rocks
خاره هایی که در تحت تاثیرهوا خردشده اند یا رنگ انها رفته است
vitrify
بصورت شیشه در اوردن بصورت شیشه درامدن
cylinderical lapping
صیقل کاری مدور
back facing tool
ابزار صیقل کاری
blinding
صیقل کاری ساختمان
blindingly
صیقل کاری ساختمان
sound absorption
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
tumbling barrel
غلتک مخصوص صیقل فلزات
bright luster
صیقل کاری کاملا" براق
refinish
صیقل یا رنگ و روغن تازه دادن به
brown finish
صیقل دادن به وسیله سرخ کردن
steel wool
براده فولاد برای صیقل دادن یاپاک کردن فروف
glass wool
پشم یا براده شیشه پشم شیشه
virtues
خاصیت
propertyless
بی خاصیت
property
خاصیت
quale
خاصیت
virtue
خاصیت
neer do well or well
بی خاصیت
navigates
خاصیت
navigate
خاصیت
navigated
خاصیت
the five predicables
خاصیت
reflectiveness
خاصیت
inefficacious
بی خاصیت
affection
خاصیت
navigating
خاصیت
mechanicalness
خاصیت مکانیکی
gauziness
خاصیت گارسی
impoverish
بی خاصیت کردن
fungosity
خاصیت قارچی
deactivate
بی خاصیت کردن
adhesive property
خاصیت چسبندگی
nutritiousness
خاصیت غذائی
non skid quality
خاصیت ضد لغزش
impoverished
بی خاصیت کردن
absorption property
خاصیت جذب
milkiness
خاصیت شیری
impoverishes
بی خاصیت کردن
impoverishing
بی خاصیت کردن
mealness
خاصیت اردی
abnormality
خاصیت غیرطبیعی
abnormalities
خاصیت غیرطبیعی
quantification
تعیین خاصیت
natures
نوع خاصیت
recursivity
خاصیت بازگشت
glassiness
خاصیت شیشهای
nature
نوع خاصیت
gumminess
خاصیت صمغی
causality
خاصیت سببی
mealiness
خاصیت اردی
deactivating
بی خاصیت کردن
deactivates
بی خاصیت کردن
deactivated
بی خاصیت کردن
unmake
از خاصیت انداختن
sponginess
خاصیت اسفنجی
elasticity
خاصیت فنری
flakiness
خاصیت فلسی
buoyancy
خاصیت شناوری
fattiness
خاصیت چربی
extensive property
خاصیت مقداری
steeliness
خاصیت فولادی
pitchiness
خاصیت زفتی
chemism
خاصیت شیمیایی
function
خاصیت وجودی
the virtue of drugs
خاصیت داروها
vitreosity
خاصیت شیشهای
carnosity
خاصیت گوشتی
chalkiness
خاصیت تباشیری
ductility
خاصیت انگمی
astingency
خاصیت قبض
paramorphism
خاصیت دگردیسی
silkiness
خاصیت ابریشمی
alkalescence
خاصیت قلیایی
functioned
خاصیت وجودی
fluffiness
خاصیت کرکی
woodiness
خاصیت چوبی
nutritiveness
خاصیت غذایی
functions
خاصیت وجودی
magnetism
خاصیت مغناطیسی
powderiness
خاصیت گردی
ductility
خاصیت کش امدن
anti knock property
خاصیت ضدضربه
low test
دارای خاصیت فراری
vitality
قدرت یا خاصیت حیاتی
corporeity
خاصیت جسمی یامادی
inductionless
بدون خاصیت القائی
isogamous
دارای خاصیت هم گامیتی
diastatic
دارای خاصیت جوهربزاق
illusion of space
القاء خاصیت فضایی
corkiness
خاصیت چوب پنبهای
isogametic
دارای خاصیت هم گامیتی
heat treating property
خاصیت عملیات حرارتی
asexual
فاقد خاصیت جنسی
malleability
خاصیت چکش خواری
antidotal
دارای خاصیت پادزهری
geomagnetic
خاصیت مغناطیسی زمین
gamic
دارای خاصیت جنسی
prevenience
خاصیت جلوگیری کننده
pulpiness
خاصیت خمیری یاگوشتی
alkalescent
دارای خاصیت قلیایی
acid base behavior
خاصیت اسیدی- بازی
acid base catalysis
خاصیت اسیدی- بازی
neer do well or well
ادم بی وجود یا بی خاصیت
plasticity
خاصیت شکل افرینی
diathermacy
خاصیت هدایت گرما
impenetrableness
خاصیت عدم تداخل
alkaline
دارای خاصیت قلیایی
capillarity
خاصیت موئی مویسانی
ductility
خاصیت فتیله شدن
ductility
خاصیت لوله شدن
elater
خاصیت انبساط و گسترش
erotization
خاصیت شهوانی یافتن
agglomerative
دارای خاصیت تراکم
commutative rule
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
sexed
دارای خاصیت جنسی
commutative law
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
sliminess
خاصیت گلی یا لجنی
commutative property
خاصیت جابجایی
[ریاضی]
soak up
<idiom>
خاصیت جنب کردنداشتن
springiness
خاصیت فنری ارتجاع
osmosis
خاصیت نفوذ وحلول
tonus
خاصیت انقباض عضله
curative
دارای خاصیت درمانی
flexibility
خاصیت خمش پذیری
absorbency
خاصیت درکشی یا دراشامی جذب
absorbant
دارای خاصیت جذب درکش
distributive law
خاصیت پخش پذیری
[ریاضی]
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com