Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
parang
یکجور کارد غلاف دارکه malay ها بکار می برند
Other Matches
matchet
یکجور کارد بزرگ درامریکا
orthopaedy
معالجه ناخوشی بی انکه دارویی بکار برند
to inspan oxen
این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
petersham
یکجور پارچه پشمی پالتوی نوار کلفت وراه راه که برای ......می برند
excipient
مادهای که برای جذب یاترقیق داروئی بکار برند
court plume
پرهای شتر مرغ که برای ارایش درموی سر بکار برند
wampun
خر مهرهای که هندیهای امریکای شمالی بجای زر وزیور بکار می برند
law calf
پوست گوساله رنگ نشده که برای جلد کتابهای قانون بکار می برند
jeweller's putty
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
putty powder
گرد قلع و سرب که برای پاک کردن شیشه و فلز بکار می برند
kittereen
یکجور گردونه تک اسبه که درwest indies بکار میبرند
listerine
یکجور محلول که برای پلشت بری بکار میبرند
future promissory
زمان اینده التزامی که برای اول شخص will و برای شخص دوم shall بکار می برند
rhatany
ریشه یکجور گیاه در امریکای جنوبی که در ساختن داروهای ... بکار میبرند
hundreds and thousands
یکجور شیرینی که مانند است به ساچمه و برای ارایش بکار میرود
leno
یکجور تور یا گارس که برای پوشش و ارایش کلاه و پرده بکار میرود
folding knife
کارد جیبی تاشو
[کارد سوئیسی]
war to the knife
کارد و کارد کشی
maud
یکجور پارچه پیچازی که شبانان اسکاتلندی میپوشند یکجور گلیم سفری
newmarket
یکجور بالاپوش چسبان یکجور بازی گنجفه
epergne
زیورشاخه دارکه دروسط میزغذاخوری میگذارند
pay d.
خاک زرداریاسیم دارکه شستن ان صرف داشته باشد
fritters
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
hard-up
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
hard up
جاده شیب دارکه ازمیان پیش ساحل بگذرد
fritter
کلوچه قیمه دار یا میوه دارکه سرخ کنند
dry ginger
نوشیدنیکف دارکه برای مخلوط کردن ویسکی باسایرنوشیدنیهااستفاده میشود
clavichord
یکجورسازسیمی وجا انگشتی دارکه پیشروپیانوی کنونی بوده است
inhalator
اسبابی که با ان بخاری رادرشش فرو برند
This book sells like hot cakes
این کتاب را روی دست می برند
inkling
اطلاع مختصری که با ان به چیزی پی برند گزارش
jigs
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
jig
اسباب فولادی که با هدایت ان مته و سوهان را به کار می برند
i am afriad
برای کاستن ازاثرخبری که به کسی می دهند به کار می برند
knuckle guard
کارد
stilettos
کارد
straight dagger
کارد
stiletto
کارد
daggar
کارد
knuckle bow
کارد
cutlery
کارد و چنگال
knife edge
لبه کارد
knife-edge
لبه کارد
knife-edges
لبه کارد
gully
کارد کندن
gullies
کارد کندن
gulleys
کارد کندن
turning tool
کارد تراش
trench knife
کارد سنگری
tableware
کارد و چنگال
cutlery
کارد وچنگال
knifed
: چاقو کارد
plaster cutting knife
کارد گچبری
cutler
کارد فروش
paper knife
کارد کاغذبری
knife
کارد زدن
knife
: چاقو کارد
haft
دسته کارد
knifed
کارد زدن
knifes
کارد زدن
knifes
: چاقو کارد
coulter
علف بر- کارد گاواهن
machete
کارد بزرگ و سنگین
machetes
کارد بزرگ و سنگین
cutlery
کارد وچنگال فروشی
bread knife
کارد نان بری
shuto
لبه کارد مانند دست
back jackknife
شیرجه از جلو بصورت کارد
i am nat my last shifts
کارد به استخوانم رسیده است
One man sows and another reaps.
<proverb>
یکى مى کارد ,دیگرى درو مى کند .
steak knife
کارد رومیزی دارای تیغه مضرس
finish knife
کارد یا تیغ
[مخصوص پرداخت سطح فرش]
scimitar
شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
billhook
نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
I was absolutely infuriated.
کارد میزدی خونم در نمی آمد
[بی نهایت عصبانی بودم]
theca
غلاف
legumen
غلاف
booster
غلاف
boosters
غلاف
scabbard
غلاف
scabbards
غلاف
sheathing
غلاف
cot
غلاف
case ment
غلاف
chape
ته غلاف
seedvessel
غلاف
calyx
غلاف گل
case
غلاف
sheathe
غلاف
sheathed
غلاف
bushing
غلاف
sheathes
غلاف
barrel
غلاف
cases
غلاف
barrels
غلاف
cots
غلاف
pericarp
غلاف
sleeves
غلاف
casings
غلاف
shields
غلاف
pod
غلاف
pods
غلاف
casing
غلاف
glume
غلاف
shield
غلاف
sleeve
غلاف
bushes
غلاف
bush
غلاف
sheaths
غلاف
sheath
غلاف
vaginas
غلاف مهبلی
aiming post sleeve
غلاف شاخص
sheathes
غلاف کردن
myelin sheath
غلاف میلین
glumiferous
غلاف اور
sheathed
غلاف کردن
scabbard
غلاف سرنیزه
scabbards
غلاف سرنیزه
scabbards
غلاف شمشیر
husk
غلاف یا کاسه گل
peasecod
غلاف نخود
invagination
غلاف شدگی
invaginate
غلاف کردن
podded
غلاف دار
internal shield
غلاف داخلی
glumaceous
غلاف دار
scabbard
غلاف شمشیر
husks
غلاف یا کاسه گل
vagina
غلاف مهبلی
slide
غلاف متحرک
armoring
غلاف دار
coleoptera
غلاف پران
sheathe
غلاف کردن
cases
مورد غلاف
cases
غلاف پرچم
bean pod
غلاف باقلا
leads
غلاف هادی
flower cup
غلاف کاسه گل
slides
غلاف متحرک
thecate
غلاف دار
copper sheath
غلاف مسی
sheath
غلاف کردن
sheaths
غلاف کردن
unsheathe
از غلاف در اوردن
ensheathe
غلاف کردن
thecal
غلاف دار
case
مورد غلاف
case
غلاف پرچم
lead
غلاف هادی
shield grid
شبکه غلاف دار
shielded wire
سیم غلاف دار
guides
راهنمایی کردن غلاف
guided
راهنمایی کردن غلاف
sheathed cable
کابل غلاف دار
guide
راهنمایی کردن غلاف
shield grid thyratron
تیراترون غلاف دار
medullated
دارای غلاف مخ دار
phimosis
تنگی غلاف حشفه
jacket
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
scabbards
حفاظ غلاف کردن
lead covered cable
کابل با غلاف سربی
cod
چنته غلاف سبوس
jackets
غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
stabilizing sleeve
غلاف تثبیت کننده
myelin
پیه غلاف عصب
adapter booster
غلاف تطبیق دهنده
stabilizing sleeve
غلاف متعادل کننده
body fit sleeve
پوسته یا غلاف مناسب
scabbard
حفاظ غلاف کردن
sheath knife
چاقوی غلاف دار
sheath knives
چاقوی غلاف دار
bushing
عایق غلاف حیله گردان
mesocarp
قشر میانی غلاف میوه
sheathing
مصالح مخصوص غلاف یا پوشش
peascod
غلاف نخود جلو نیم تنه پنبه دار
myelin sheath
ماده سفید چربی که غلاف بعضی اعصاب رامیپوشاند
alike
یکجور
pan pipe
یکجور نی
pandean pipe
یکجور نی
homogeneous
یکجور
pair royal
سه سر سه طاس یکجور
lotuses
یکجور نیلوفرابی
pippin
یکجور سیب
cracker
یکجور شیرینی
crackers
یکجور شیرینی
lewis gun
یکجور مسلسل
mignonette
یکجور گل میخک
aigret
یکجور ماهیخوار
griffon
یکجور لاشخور
moloch
یکجور سوسماراسترالیایی
gleek
سه برگ یکجور
nonsuch
یکجور یونجه
onion couch
یکجور جو وحشی
onion grass
یکجور جو وحشی
costrel
یکجور قمقمه
osborne
یکجور بیسکویت
pair royal
سه برگ یکجور
lotus
یکجور نیلوفرابی
pandore
یکجور سه تار
lotos
یکجور نیلوفرابی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com